واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
20 کیلو کاهش وزن ملیکا شریفی نیا از زبان خودش + عکس
روز نو : ملیکا شریفی نیا بازیگر 30 ساله کشورمان با انتشار پستی در صفحه شخصی اش از راز کاهش وزن خود گفت.
ملیکا شریفی نیا موفق شده است که 20 کیلو از وزن خود را کاهش دهد!
ملیکا شریفی نیا نوشت:
*****
مهمترین پُستِ من !
بیست كیلو از من سی ساله نشد!
بالاخره تونستم ، بالاخره انجامش دادم، كاری رو كه بیست و نُه سال در حسرتش بودم !
همه می گفتن كم كردم وزن بعد از سی سالگی خیلی سخته.. همیشه از این حرف وحشت داشتم.. از تصور اینكه سی سالم بشه و هنوز نتونسته باشم طعم شیرین لاغری رو بچشم می ترسیدم چون شك نداشتم اگر تا قبلش نتونم این كارو بكنم بعدش دیگه قطعا نمی تونم !
از هجده سالگی تا بیست و نُه سالگی هِی رژیم می گرفتم و تا یه ذره لاغر می شدم به عنوان جایزه دو برابر غذا می خوردم و دو برابر هم چاق می شدم!! سه سال هم بود كه كلا قطع امید كرده بودم از این اتفاق و با اون وضع غذا خوردن هیچ گونه اراده ای در خودم نمی دیدم كه بتونم حتی یك روز رژیم بگیرم.. تا دقیقا پارسال در همین روز، موقع فوت كردن شمع با تمام وجودم آرزو كردم كه خدای بی نظیرم این قدرت رو بهم بده كه بتونم رژیم بگیرم و تولد سی سالگیم به وزن دلخواهم رسیده باشم و صد البته كه شروع این اتفاق از فردای تولدم نبود!
تعارف كه نداریم اصولا همچین اتفاقاتی فقط تو فیلما میفتن كه طرف مثلا امروز یك حرف تاثیر گذار می شنوه یا با دیدن یك صحنه ی دردناك به خودش میاد و از همون لحظه زندگیش دگرگون میشه! والا.. تو زندگی عادی بعد از بیست و نُه سال هم كه بالاخره همچین بگی نگی به خودت میای چهار ماه طول می كشه تا دیگه واقعا به خودت بیای!
درست مثل اتفاقی كه برای من افتاد! خدمتتون عارضم كه بنده از فردای اون آرزوی تاثیر گذار به مدتِ سه چهار ماه از تمامِ طولِ زندگیم بیشتر غذا خوردم !!! طوری كه دٓه كیلو هم چاق تر از روز تولدم شدم!
و اینجا بود، یعنی درست روزِ پانزدهم اسفند ماه بود كه بنده طِی یك عملیات انتحاری ، بالاخره حاضر شدم واقعا توی آینه نگاه كنم ! فقط كسانی كه این موقعیت وحشتناك رو تجربه كرده باشن متوجه می شن من چی می گم ! بله.. اون روز من بالاخره جرات كردم كه با واقعیتی كه روبروم بود مواجه بشم و آینده ی "ظاهری" خودم رو انتخاب كنم ! كه یك طرفش رفته رفته به یك آدمِ صٓد كیلویی می رسید و یك طرف دیگه به یك آدمِ پنجاه كیلویی ! در اون لحظه هر دو تا آدم رو توی ذهنم و كنار خودم توی آینه تصور كردم ! انتخاب مشخص بود ، تصمیم وحشتناك بود و راه سخت ! ولی بالاخره باید انجام می شد ، پس تصمیمم رو گرفتم ، من در همون لحظه ی ناب و طلایی رنگ تصمیم بیست و نه ساله م رو واقعا گرفتم و در همون لحظه سخت ترین كار دنیا رو انجام دادم و اون "ثبت" اون لحظه بود ! ثبتِ بدترین حالتِ وزنی خودم از همه ی زوایا...
با اكراه از خودی كه شده بودم عكس گرفتم و تنها انگیزه ام مقایسه ی اون عكس ها بود با عكس های زمانی كه به هدفم می رسم! اون لحظه توی ذهنم این اتفاق محال بود ولی وقتی عكس ها رو گرفتم متوجه شدم كه قطعا حتی توی ذهنم هم محال نیست! چون اگر این باور رو داشتم هرگز نمی تونستم عكس ها رو بگیرم! پس شروع شد... از همون روز رژیم گرفتم و كم خوری كردم و اصلا بحثِ این نیست كه چه رژیم هایی بوده چون من با همه شون فقط ماهی سه كیلو كم می كردم! برای همین رژیم من هفت ماه طول كشید! هفت ماه زمان زیادیه و هر رژیمی كه باشه توی هفت ماه آدم رو خسته می كنه ، البته ورزشِ سٓبُك هم می كردم.
الان می خوام رمز اصلی موفقیتم رو بهتون بگم و اون اینه كه مهم نیست چه رژیمی بگیرین، مهمترین چیز اینه كه وقتی وارد این مسیر می شین تا به هدفتون نرسیدین ولش نكنین، حالا تا هر زمانی كه طول بكشه!
و مهمتر از اون اینه كه هرگز به سبكِ غذا خوردنِ قدیمتون بر نگردین! برای من سخت ترین كار دنیا عوض كردنِ سبكِ غذا خوردنم بود و برای اولین بار در زندگیم واقعا متوجه شدم كه چه بلایی سر بدنم آوردم و شرمنده ش شدم و برای اولین بار در زندگیم از بدنم انتظارِ كم كردنِ بیست كیلو اضافه وزنم رو در "یك ماه" نداشتم!
این بار به سوخت و ساز بدنم این فرصت رو دادم كه زمانی كه لازمه رو طی كنه برای سوزوندنِ چربی هایی كه بیست و نه سال بهش تحمیل كرده بودم! حتی اگر این اتفاق یك سال هم طول می كشید صبر می كردم چون حقیقت اینه كه كم كردنِ وزن اضافه ی "بیست و نه" سال حتی در عرضِ "یك" سال واقعا معجزه ست!! خدارو شكر می كنم كه آدم ها به همون سرعتی كه لاغر می شن چاق نمی شن! وگرنه الان همه مون دو هزار كیلو بودیم!
تو این مدت همه می گفتن كجایی؟ چرا نیستی؟ چرا كم كاری؟ همه نمی دونستن... من مشغول انجام دادنِ مهمترین و سخت ترین كار زندگیم بودم!
پس تمام تمركزم رو احتیاج داشتم تا به نتیجه برسم
بیست و نُه سالگی " پُربار ترین " سالِ من بود
و بالاخره سخت ترین كارِ من تموم شده, حالا دیگه می تونم از پٓسِ "هر كاری" بر بیام !
حالا فقط باید آروم بشینم برای خودم چای بریزم
لبخند بزنم و برای دهه ی جدید زندگیم
برنامه ریزی كنم
این وسط مسطا
قطعا منتظر معجزاتِ دیگرِ
خدای بی نظیرم هم می مونم
هرچی باشه دهه ی جدیده و خدای من خدای بی نظیر من حواسش به همه چیز هست
بگذریم
هر چیزی به وقتش !
فعلا فقط
باید لبخند بزنم
و با افتخااااار بگم
سلام سی سالگی
تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]