واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: دکتر محمدرضا مهدیار اسماعیلی در وطن امروز نوشت: مطابق آنچه پیشبینی کرده بودیم ترامپ پیروز انتخابات آمریکا شد و پس از تصدی 8 ساله دموکراتها، کاخ سفید را به چنگ آورد. هرچه اوباما و کلینتون نماد چهره بزک کرده شیطان بزرگ باشند، ترامپ نماد چهره واقعی و منفعتطلب بیملاحظه آمریکاست که دلیلی نمیبیند همچون دموکراتها پنجه چدنی خود را زیر دستکش مخملین پنهان کند. خب! برای حفظ سلامت صورت آمریکا هم که باشد لازم است پس از 8 سال بزک اوبامایی، مدتی هم آن را بدون آرایش زیر آفتاب بگذارند تا هوایی بخورد!
امروز به اعتراف خود آمریکاییان این کشور مطلقاً به دور از ارزشهای انسانی است و در مناظرات 2 کاندیدا، بسیار بیش از آنچه مورد انتظار دنیا بود به چهره کثیف و بیآرایش آمریکا پرداخته شد و جالب اینکه ترامپی که در نمایش این چهره کثیف صریحتر بود، بیشتر مورد توجه ملتش قرار گرفت! انتخاب چنین ترامپی برای جامعه آمریکا بیش از آنکه تایید خودش باشد گواه رسیدن کارد به استخوان ملتی است که او را با همه شارلاتانیاش، نماینده حمله بیپروا به صدر تا ذیل حاکمانشان کردهاند.
بدیهی است ترامپ نیز پس از قطعی شدن رای خود و آغاز تصدیاش، به ادبیاتی که قبل رای آوردن برای مردم آمریکا بر زبان آورده، آنچنان که بایسته است پایبند نخواهد بود؛ چه؛ این چرخش در مواضع نخستین نطق پس از پیروزیاش به روشنی نمایان شد اما آنچه در آمریکا دیده خواهد شد ترجمه جدیدی از سیاستهای کثیف این کشور است که البته اینبار ناچار است تا حدی التیامبخش ظاهری درماندگان پنسیلوانیا و فلوریدا و امثال آنها باشد. این یادداشت بنا دارد ترجمان ایرانی آنچه پس از تصدی ترامپ از کاخ سفید بیرون خواهد آمد را از حیث اقتصادی مورد تبیین و پیشبینی قرار دهد.
برای ایران که کشوری نفتخیز است، آگاهی از رفتار نفتی آمریکا پس از روی کار آمدن ترامپ، مهمترین مسالهای است که باید روشن شود. فارغ از زاویه دید ما یکی از مهمترین تاکتیکهای لایتغیر و عمومی ایالات متحده نیز حفظ امنیت عرضه و تقاضای نفت دنیاست. آمریکا بزرگترین مصرفکننده نفت دنیاست. از حیث تکنیک اجرا، هرچه کلینتون با حمایت خود از صنایع نوین، هایتک و انرژیهای تجدیدپذیر به دنبال کنترل و کاهش تقاضای نفت بود، ترامپ این امنیت انرژی را با حمایت از عرضه نفت دنبال خواهد کرد. وقتی میگوییم عرضه نفت ذهنتان به سمت نفت خاورمیانه نرود. منظور حمایت از افزایش عرضه نفت داخلی خود آمریکاست. نفتهای رسی و جدیدی که طی سالیان گذشته در آمریکا شناخته شده، ذخایری است که به زبان خودشان به «نفت شیل» معروف است.
ایالتهای نفتخیز آمریکا نزدیک به 5 تریلیون بشکه ذخیره نفت شیل دارند که این میزان حدود 5 برابر ذخایر اثبات شده نفت عربستان است! بهرهبرداری تجاری از این ذخایر میتواند آمریکا را به یک صادرکننده نفت تبدیل کند اما مساله به این سادگیها هم نیست. این نوع از نفت به علت نیازمندی به فناوری پیشرفته برای استحصال، هزینه تولید بسیار بالاتری به نسبت نفت خاورمیانه از جمله ایران دارد.
اگرچه شرکتهای نفتی کوچک و بزرگی که در تگزاس و کالیفرنیا در این صنعت فعال هستند از سال 2001 تاکنون از محل استخراج این نوع نفت درآمدهای جذاب میلیاردها دلاری به دست آوردهاند اما باید بدانیم این درآمد به لطف کنترل همزمان سقف و کف قیمت بوده است. کف قیمت جهانی نفت از آن جهت برای صاحبان خصوصی نفت آمریکا محل توجه است که اگر این رقم از کف هزینههای استخراج نفتهای رسی آنها کمتر شود، آنها دیگر قادر به تولید مقرون به صرفه نیستند.
در مقابل اما سقف قیمت نیز دردسر دیگر صاحبان خصوصی نفت آمریکاست. علت آن است که کانادا نیز به عنوان مالک شمالی سرزمینهای دارای نفت رسی، میتواند عرضهکننده این نفت باشد و البته با قدری هزینه استخراج بالاتر و در صورتی که سقف قیمت به مدت طولانی از کف هزینههای تولید نفت رسی کانادا بالاتر برود، محصول این مخازن نفتی نیز به بازار راه پیدا میکند. این مساله به روشنی موجب خواهد شد همزمان 2 اتفاق در بازار نفت خاورمیانه بیفتد؛ اول آنکه به جهت تلاش ترامپ برای کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه در قالب حمایت از نفتهای پرهزینه رسی در آمریکا، تقاضای نفت خاورمیانه میل به کاهش خواهد داشت و در مقابل برای حفظ صرفه تولید نفتهای رسی آمریکا قیمت جهانی نفت نباید کاهش جدی پیدا کند.
آمارهای جهانی نشان میدهد واردات نفت خام آمریکا از کشورهای عضو اوپک تنها طی 4 سال 2012 تا پایان 2015 از 4 میلیون بشکه به 2 میلیون و 600 هزار بشکه در روز تقلیل یافته است. این در حالی است که طی همین مدت واردات نفتهای خام عمدتا رسی آمریکا از کانادا از 4/2 به 1/3 میلیون بشکه در روز افزایش داشته است. این مساله روشن میکند سیاست خارجی آمریکا که تا پیش از این به هدف حفظ امنیت عرضه نفت خاورمیانه به طور مداخلهجویانه و تهاجمی در منطقه دنبال میشد و هیلاری کلینتون نیز به انحای مختلف، دخالت بیشتر در منطقه خاورمیانه را به طرفدارانش وعده میداد، به حالت درونگرای ترامپ تغییر خواهد کرد.
در واقع انتخاب ترامپ نشان میدهد آمریکای سلطهگر سالهای گذشته، با فشار توده اقشار خود، محکوم به درونگرایی بیشتر خواهد شد و قرار است ترجیح دهد بهجای گردنکشی در خاورمیانه برای خرید نفت ارزان و مستمر، به تولید نفتهای گران داخلی روی آورد و بخش عمدهای از واردات خود را نیز بهجای خاورمیانه به سمت کانادا سوق دهد.
این موضع ترامپ البته دارای یک عقبه جامعهشناختی از ملت آمریکا نیز هست. ترامپ اگرچه نامزد جمهوریخواهان بود و حسب گروکشی و سهمخواهی 2 جناح غالب بر آمریکا نوبتش بود که به مسند برسد و گشایشی برای کارتلهای اقتصادی جناحی که 8 سال از کاخ سفید دورمانده بودند ایجاد کند اما هنرش این بود که توانست نیاز محسوس جامعه 99 درصدی آمریکا و خستگی آنها از گندهبازیهای بیهوده دموکراتها در دنیا را به نفع خود و جناح جمهوریخواهان ترجمه کند. همین چند روز پیش بود که ترامپ آن دسته از جمهوریخواهانی را که در کارزار تقسیم منافع انتخاباتی آمریکا در حمایت خود از او مردد شده بودند نهیب زد و توئیت کرد: «من پیروز شدن را به شما یاد میدهم»!
امروز ما با آمریکایی مواجه هستیم که طبقه حاکم آن ناچار شده استراتژی استکباری خود را به زبان مردم 99 درصدی خود بازتعریف کند تا بتواند هم بار دیگر آنها را پای صندوق بیاورد و هم با تغییری جدید در تکنیک عملیات، تاکتیکهای خود را دنبال کند.
آنچه در این میان برای ایران مهم است به طور روشن بهرهمندی از تفاوت قیمت نفت ارزان خاورمیانه با نفتهای رسی آمریکا و کاناداست که در عوض به همراه خود کاهش در تقاضا را هم به دنبال دارد. اقتصاددانان نفعی را که برای نفت ایران میتوان متصور بود «رانت ریکاردویی» مینامند که ناشی از خوششانسی ما برای داشتن نفتی است که استخراجش از نفتهای رسی آمریکا و کانادا به مراتب ارزانتر است.
اشاره کردم که باید توجه کنیم افزایش توان تولید در آمریکا مساله چندان سادهای هم نیست که تصور شود به شکلی سریع میتواند موجب نادیده گرفتن اهمیت و جایگاه خاورمیانه شود. اقتصاد آمریکا همچنان به طور گسترده و عمیقی به نفت خام و قیمتهای آن در سراسر جهان وابسته است و از آنجا که اصولا معاملات نفت دنیا عمدتا در قالب «دلار» انجام میشود، شریان حیاتی اقتصاد آمریکا بیش از آنچه تصور شود به معاملات نفت دنیا وابسته است.
آنچه از تفاوت ترامپ یا کلینتون برای ما حس خواهد شد آن است که مزاحمت سیاستهای کلینتون و دموکراتهای همراهش در منطقه خاورمیانه با رایی که در این دوره مردم آمریکا به ترامپ دادند با محدودیتها و مخالفتهای بیشتری از سوی عوام جامعه آمریکا مواجه شده است. خصومت آمریکا حسب منش جمهوریخواهان شکل علنیتری خواهد یافت و شاهد منازعات لفظی بیشتری از سوی دولت جدید خواهیم بود اما نباید فراموش کنیم که آمریکای جدید منزویتر خواهد بود و همین میتواند اجماع جهانی علیه ایران را سختتر کند که این مساله میتواند لااقل در حد یک بردار همجهت با آنچه جمهوری اسلامی درصدد ترسیم آن است، اگر همنوا نباشد- که قطعا نیست- لااقل متنافر باشد.
۲۲ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]