واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: جامعه- زهرا رفيعي: تاثير عدمكنترل خشم بر كودكان همانقدر مخرب است كه در بزرگسالان اما كودكان زودتر ياد ميگيرند چطور با يك نفس عميق يا يك ليوان آب سرد ميتوان آرامش را بهدست آورد. چند وقتي است كه در تهران مراكز فرآموز شهرداري تهران اين آموزش را بهصورت متمركز ارائه ميكنند. براساس استانداردهاي سازمان بهداشت جهاني 7 رفتار پرخطر وجود دارد كه كودكان بايد در كودكي با آموزش، از آن مصون بمانند. اين رفتارهاي پرخطر هفتگانه شامل استعمال دخانيات، موادمخدر، تغذيه ناسالم، تحرك ناكافي، رفتارهايي كه سلامت روان را تهديد ميكنند، رفتارهايي كه منجر به حادثه ميشوند و رفتارهاي غيرايمن جنسي است. معاونت اجتماعي و اداره كل سلامت شهرداري تهران از ميان اين سرفصلها بحث پيشگيري از استعمال موادمخدر و سيگار، خودشناسي و ارتقاء عزت نفس و كنترل خشم را در 5 مركز به نام فرآموز به كودكان ياد ميدهد. اين مراكز در فصل مدارس با همكاري آموزش و پرورش در دو نوبت كاري صبح و بعدازظهر پذيراي دانشآموزان دبستاني هستند. فرآموز دبستان، زماني كاوشكده بوده است و الان هم در برخي از كلاسهايش به همان آموزشهاي قبلي ميپردازند. در ايام مدرسه روزانه 200 تا 250 كودك 7 تا 12 ساله از مراكز فرآموز بازديد ميكنند و در كارگاههاي مختلف با موضوعي كه مركز به آن اختصاص دارد آشنا ميشوند. در فرآموز دبستان، بچهها مهارت كنترل خشم را فرا ميگيرند. در «كارگاه نمايش» كودكان با ماسك حيوانات مختلف در نمايش شركت ميكنند. تم اصلي داستان را مربي به آنها ميگويد و آنها خودشان جاي شخصيتهاي داستان صحبت ميكنند. جغد داناي داستان گمشدگان جنگل را كمك ميكند تا راهشان را پيدا كنند ولي نكته كارگاه نمايش اين است كه بچهها خودشان راههاي مقابله با خشم را به همديگر ميگويند. سارا قائمي، مربي كارگاه نمايش اين مركز در مورد كارگاه نمايش ميگويد: وقتي از بچهها پرسيده ميشود كه «گنجشك داستان كه حالا بهدليل گمشدن عصباني است چه بايد بكند؟» ميگويند كه بايد يك نفس عميق بكشد، جملهاي را كه باعث آرامشاش ميشود تكرار كند، لبخند بزند، ياد خدا بيفتد، به چيزهاي خوب فكر كند يا يك ليوان آب سرد بخورد. آنها حتي ميدانند وقتي عصباني شدند چطور آن را با چيز ديگري جابهجا كنند. خودشان پيشنهاد ميدهند كه يك كاغذ خطخطي كنيم، درددل كنيم، در اتاقمان داد بزنيم يا به كيسه بوكس مشت بزنيم. البته اين توانايي را بچههاي بالاي 9 سال دارند و اين موضوعات به كودكان زير 9سال آموزش داده ميشود. در كارگاه بعدي كه «شهر سالم» نام دارد ماكتهايي از خانهها و خيابانها قرار دارد؛ نيمي در روز و نيميدر شب. در نيمه شب، فردي نقاشي شدهاست كه در حال پرتكردن زباله از طبقه سوم به كوچه است. در نيمه روز نيز 2نفر كه به خاطر تصادف يقه هم را گرفتهاند نقاشي شدهاند. بچهها بهعنوان ناظر بيروني به هر دو طرف توصيههايي ميكنند. معصومه مهرورز، مربي اين كارگاه ميگويد: در اين كارگاه سعي ميشود با وقت محدودي كه وجود دارد برخي از مهمترين مسائل شهري كه آدمهاي اين شهر درگير آن هستند به بچهها نشان داده شود تا ياد بگيرند چطور ميتوانند با آن برخورد كنند يا بدون اينكه براي كسي مزاحمتي بهوجود بيايد با آن كنار بيايند. آنها همچنين در اين كارگاه ياد ميگيرند كه درباره كار اشتباهي كه ديگران انجام ميدهند چطور صبور باشند. بچهها تجربيات خود را نيز در اين كارگاه با دوستانشان در ميان ميگذارند. بيشتر تجربيات آنها مربوط به شبها در خانه است؛ زماني كه بيشتر اعضاي خانواده دور هم جمع شدهاند. آنها سؤالاتي در مورد اين دارند كه چه كار كنند كه پدر يا مادرشان از دست آنها عصباني نشوند و كتك نخورند. برخي از تجربهها هم از اشتباهاتي است كه پدر و مادرها ميكنند. بچهها صادقانه آنها را تعريف ميكنند و دنبال راه حل ميگردند. ماكت روز، 2مرد دست به يقه را نشان ميدهد كه بهدليل تصادف با هم دعوا ميكنند. در اين قسمت از كارگاه شهر سالم بچهها برخي از قوانين راهنمايي و رانندگي را نيز ياد ميگيرند تا وقتي فردي تخلف كرد بدانند كه مقصر كيست. دانستن اينكه حق با چه كسي است خيلي از مشكلات و سؤالات بچهها را حل ميكند و در واقع ادعاي ناحق از بچهها گرفته ميشود. بهطور مثال وقتي بچهها بدانند چرا پليس موتورسواري را كه بيش از ظرفيت سوار كرده يا پدرشان را كه كمربند نبسته است جريمه ميكند، كمتر عصباني ميشوند. آشغال ريختن همسايه، بلند با موبايل حرف زدن، دعوا بر سر جاي پارك در پاركينگ، سيگار كشيدن در اماكن عمومي و... مسائلي است كه بهنظر بچهها در مورد آنها كاري از دستشان برنميآيد. بچهها با رفتارهاي خود سعي در تغيير ديگران ميكنند. بهطور مثال وقتي والدينشان آشغال ميريزند آنها مصرانه آشغال را در دستان خود نگه ميدارند تا به والدينشان ياد دهند بايد آشغال را درون سطل ريخت. آنها ياد ميگيرند كه تذكر دادن به والدين بهصورت مستقيم زياد خوشايند آنها نيست پس بايد راههاي جايگزين را پيدا كرد. در اين بين بچهها راهحلهاي كارتوني هم به ذهنشان ميرسد. يكي از بچهها براي كسي كه آشغال روي زمين ميريزد پيشنهاد داده بود با نخ، آن آشغال را بهخودش وصل كنيم تا هر جا ميرود با او باشد. بچهها در برابر آدمهاي خشمگين دچار اضطراب و ترس ميشوند. يكي از كاراييهاي اين كارگاه كاهش اضطراب و ترس آنهاست. معصومه مهرورز ميگويد: بچهها ميپرسند «آدمهايي مثل دزدها و قاتلان كه افراد خشني هستند چه شكلي هستند و اگر يك نفر با ما دعوا كرد چه بايد به او بگوييم؟»راه حلهاي اين قسمت را هم بچهها ميدهند. بچهها به هم ميگويند كه چطور با نفس عميق كشيدن يا شمردن تا عدد 10 بر احساس خود غلبه كنند و بعد جواب درست را بدهند يا از كمك ديگران استفاده كنند. كارگاه بعدي «زيستشناسي» است. در اين كارگاه بچهها بيشتر نگران پدرومادرهايشان ميشوند چون به آنها گفته ميشود افرادي كه بيشتر عصباني ميشوند و كنترلي بر آن ندارند 10 سال از عمرشان كم ميشود. در اين كارگاه داستان از حيوانات شروع ميشود؛ از خصوصيات حيوانات و نحوه رفتار آنها. در مرحله بعد به خصوصيات انسانها ميپردازند. به آنها گفته ميشود كه سيستم عصبي و گردش خون و گوارش با كدام بخشهاي بدن در ارتباط است و براي اعضاي بدن كساني كه بيشتر عصباني ميشوند چه اتفاقي ميافتد. زهرا حسينزاده، مربي اين بخش در مورد اين كارگاه ميگويد: بچهها معمولا با موضوع سكته قلبي در ميان اعضاي خانواده يا اطرافيانشان آشنا هستند. به آنها ميگوييم كه كساني كه كنترلي بر عصبانيت خود ندارند 14 برابر بيشتر از ديگران امكان سكتهكردنشان وجود دارد. يكي از بچهها جلسه پيش از من پرسيد: «مامانم به همهچيز گير ميدهد من چه كار بايد بكنم كه او سكته نكند؟» در اين شرايط ما به آنها ياد ميدهيم كه چطور مادرشان را آرام كنند. احساس عصبانيت بهخودي خود بد و نادرست نيست بلكه نحوه ابراز آن است كه ميتواند مشكلساز باشد. در اين كارگاهنيز بچهها علاوه بر اينكه ياد ميگيرند كه عصبانيت باعث آسيبديدن مغز و چشم و معده و... ميشود ياد ميگيرند كه چطور آن را كنترل كنند. كارگاه بعدي فراگيري مهارتهاي اجتماعي در هنگام خشم است. اين مهارتها در قالب داستان عصبانيشدن يك رفتگر بهدليل آشغال ريختن ديگران ارائه ميشود. بچهها هر چيزي را كه در كارگاههاي قبلي ياد گرفتهاند به بازيگر اين نمايش كه ميتواند يكي از بچهها باشد ميگويند تا او هم خشم خود را كنترل كند. در برخورد با خشم، آدمها معمولا 2دسته ميشوند؛ عدهاي خشونتگرا هستند و عدهاي قرباني. كودكان بايد ياد بگيرند كه در هيچيك از اين دو دسته قرار نگيرند و علاوه بر كنترل خشم خود، اوضاع را نيز كنترل كنند. بچههايي كه اعتماد به نفس بالايي دارند ولي در عين حال احساس امنيت نميكنند سعي ميكنند با خشونت به آرامش و امنيت برسند؛ با اذيت و آزار لفظي شروع ميكنند و با مسخره و تحقير كردن ادامه ميدهند و در مواردي هم كار را به كتككاري ميرسانند. در عوض بچههايي كه نقش قرباني را دارند گوشهگير و منزوي هستند. اين دسته از بچهها در مقابل آزار همكلاسيها و هممدرسهايهايشان سكوت ميكنند و جرات اعتراض و شكايت ندارند و بنابراين به روشهاي مختلف از مدرسه فرار ميكنند. سولماز دائي، مربي اين كارگاه ميگويد: معمولا در آن نيم ساعتي كه بچهها پيش ما هستند نميتوان فهميد جزو كدام گروه هستند ولي اميدواريم كه از مجموع كارگاههايي كه هر كدام حداكثر نيمساعت است استفاده كنند. در هر يك از كارگاههاي فرآموز دانشآموزان حدود نيم ساعت آموزش ميبينند و هيچكدام از مربيها مطمئن نيستند كه اين بچهها كه به ديد يك اردوي آموزشي از مدرسه خارج شدهاند تمام مطالبي را كه به آنها ارائه ميشود ياد بگيرند. همشهري زندگي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 694]