واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادبود بزرگان2 راه سلطان الواعظین برای تبلیغ دین/ شیعه چه میگوید
سلطان الواعظین پس از تحصیل و با هدف خدمت به مردم، امامت جماعت مسجدی در تبریز را بر عهده گرفت و همزمان، با قلم شیوا و رسایی که داشت، نوشتن را فراموش نمیکرد و آثاری مانند «شیعه چه میگوید؟»، «دین چیست و برای چیست؟»، «خِرَد چیست و خردمند کیست؟» را به رشته تحریر درآورد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، «در دوره زندگانی خود، چیزی که مایه خرسندی من است، آن است که محیط زندگانی من از نخست، جهل و نادانی نبوده است؛ زیرا از روزی که چشم خود را گشودم، پدری دیدم که یکی از مراجع بزرگ بود و همیشه مراقب فرزندان خویش بوده و راه سعادت را با دلایل روشن به روی فرزندان خود باز میکرد. اگرچه میان باز شدن چشم من با چنین پدری، فاصله بسیار کمی شد، ولی در اثر پرورش ایشان، نیروی میل و رغبت به تحصیل علوم و کمالات در من تقویت شده بود... .» این جملات، بخشی از کلام و بیان حاج شیخ مهدی سراج انصاری مشهور به سراج الواعظین است که در مانند چنین روزی یعنی در هفتمین روز از شوال المکرم سال 1313 هجری قمری به دنیا آمد و آنگونه که خود گفته است، سلسله و خاندانش به صحابی معروف نبی مکرم اسلام یعنی جابر بن عبدالله انصاری میرسد. او پس از آنکه از محیط معنوی خانه کسب فیض کرد، در نوجوانی از محضر دو تن از بزرگترین عالمان زمان خود یعنی آیتالله شیخ عبدالرحیم کلیبری انصاری و آیتالله سید هبهالدین شهرستانی کسب فیض کرد. او پس از تحصیل و با هدف خدمت به مردم، امامت جماعت مسجدی در تبریز را بر عهده گرفت و همزمان، با قلم شیوا و رسایی که داشت، نوشتن را فراموش نمیکرد و آثاری مانند «شیعه چه میگوید؟»، «دین چیست و برای چیست؟»، «خِرَد چیست و خردمند کیست؟»، «دفاع از شیعهگری» و «نبرد با بیدینی» را رقم زد. عشق به ولایت از آثار سراج الواعظین میبارید و در این راه، از شعر علمای مشهور اهل سنت نیز استفاده میکرد، به طور مثال این شعر استاد اعظمی بغدادی درباره شأن و کرامت اهل بیت (ع) را در آثار خود آورده است: ابا الحَسَنَینِ! لی قلب یُفیضُ هَوی و ما هَوایَ سِوی فیض مِن القَدر ای پدر حسن و حسین! دلی دارم که دوستی از آن میتراود و دوستی من جز فیضی از تقدیر الهی نیست. اُحِبُّکَُم و اَری یُقَرِّبُنی اِلیکُم و هُوَ ما اَرجوهُ مِن عُمری شما را دوست می دارم و این دوستی، مرا به شما نزدیک میکند و این، خود، همان امیدی است که از زندگی خود داشتم. حُبُّ النّبیّ و آلُ بیت لی سَکَن حَلَلتُ فی نوره القُدسیِّ مِن صِغَری دوستی پیامبر و فرزندان او آرامش بخش من است و من از دوران کودکی در پرتو این نور فرود آمدهام. حاج شیخ مهدی سراج انصاری البته خود نیز طبع شعری داشت که این شعر، نمونهای از شعرهای او درباره ذات اقدس الهی است: ای آنکه برتری تو ز وهم و خیال من وی کردگار لم یزل و لا یزال من روشنتر است ذات تو از آفتاب و ماه راهی به فهم ذات نیابد خیال من راهی ست پر خطر که بریزد عقاب، پَر فکری ست پُر شرر که بسوزد دو بال من نقص است رَخش فکر دواندن به سوی ذات اظهار عجز هست در این ره، کمال من یک سر جهانیان همه بر تو نیازمند ای بی نیاز و بی مثل و بی مثال من تلاش او بر این بود که کتابها و مجلات و نشریات عصر خود را بخواند و در صورت نیاز به مطالب آنها جواب میداد. او در این راه تلاش کرد تا با ارسال نامههای محبت آمیز، احمد کسروی، از نویسندگان ضد دین را به راه حق و حقیقت دعوت کند و پس از آنکه به این کار موفق نشد، نوشتههای ضد دین او را به صورت مستدل، پاسخ میگفت و همین موجب شد تا معدود طرفداران کسروی به فکر ترور حاج شیخ مهدی بیفتند. او همچنین با تبلیغات فرقه ضاله بهائیت هم مقابله میکرد و در این راه مدیریت مجله «دنیای اسلام» و اخذ امتیاز مجله «مسلمین» را در دستور کار قرار داد تا از طریق نشریات و مجله هم به تبلیغ بپردازد. سراج الواعظین در عین حال «جمعیت مبارزه با بیدینی» را راهاندازی و سپس، «اتحادیه مسلمین ایران» را ساماندهی کرد؛ اتحادیهای که از استقلال و آزادی کشورهای اسلامی و از جمله الجزایر و کشمیر و فلسطین پشتیبانی میکرد و حتی ثبت نام برای اعزام نیرو به مناطق اشغالی فلسطین را ترتیب داد و از این طریق، هزاران نفر اقدام به ثبت نام کردند که البته دولت وقت اجازه خروج به آنان نداد. حاج شیخ مهدی سراج انصاری سرانجام پس از 65 سال عمر با برکت، بدرود حیات گفت و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد. روحش شاد. انتهای پیام/2258/ع40/
95/04/22 :: 13:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]