تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816648786




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دوره 3 ماهه سرقت!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: مرد میانسال دستبند به دست همراه دو همدستش که دو پسر 25 ساله هستند وارد شعبه می‌شوند و روی صندلی می‌نشینند تا جزئیات سرقت‌هایی را بگویند که هفت ما ه است آن را هر هفته یکبار انجام می‌دادند.



به گزارش جام جم، اردلان سردسته این باند است و دو پسر جوان شاگردش و دوست او هستند که در این سرقت‌ها او را همراهی کرده بودند. چه شد تصمیم به سرقت گرفتی؟ مغازه لوکس فروشی داشتم، اما بعد از مدتی اوضاع مالی ام خراب شد و تصمیم گرفتم راهی برای به‌دست آوردن پول پیدا کنم که بهترین راه همین سرقت بود. چه شد اوضاع مالی ات به‌هم ریخت؟ راستش را بخواهید من 20 سال است که معتاد هستم، اوایل تفریحی بود اما این اواخر هر چه به دست می‌آوردم خرج مواد می‌کردم و همین مساله باعث شد دار و ندارم را از دست بدهم. شیوه سرقت را از کجا یاد گرفتی؟ هوشنگ از آن سابقه‌داران حرفه‌ای است و گهگاهی به مغازه‌ام می‌آمد. چند ماه قبل از سرقت مدام به مغازه‌ام می‌آمد و مرا وسوسه می‌کرد که سرقت کنم. او می‌گفت از کار کردن به جایی نمی‌رسی و من الان چند هفته است که از زندان آزاد شده‌ام اما یک ماشین با این پول‌ها خریده‌ام. هوشنگ نیاز به همدست داشت و ما را تشویق می‌کرد که در این کار همراه او باشیم. اوایل مخالفت می‌کردم تا این‌که یک شب همراه هوشنگ راهی سرقت شدم. آن شب من برای سرقت داخل خانه نرفتم، هوشنگ رفت و به من یاد داد که چطور سرقت کنم. بعد از آن هم هربار از یک شیوه و شگرد دزدی می‌گفت و تقریبا من و شاگردم به تمام پیچ و خم‌های دزدی آشنا شدیم. مدتی بعد از این ماجرا بود که تصمیم گرفتیم خودمان سرقت کنیم، با خودمان گفتیم ما که شگرد را یاد گرفته‌ایم می‌توانیم از این طریق پول زیادی به دست آوریم و این شد که راه دزدی را پیش گرفتیم. هوشنگ در سرقت‌ها همراه شما نبود؟ نه. فقط من چند بار در ابتدا با او رفتم و او به من یاد داد که چطور این کار را انجام دهم البته آموزش‌های هر روزه‌اش نیز در این کار موثر بود. سرقت‌ها را چطور انجام می‌دادید؟ نزدیک‌های غروب که می‌شد، در کوچه‌ها و خیابان‌های غرب تهران راه می‌افتادیم و با دیدن خانه‌ای که چراغش خاموش بود، سوژه خود را پیدا می‌کردیم. زنگ می‌زدیم و اگر کسی پاسخگو نبود از طریق بالکن وارد شده و سرقت را انجام می‌دادیم. چند وقت یکبار این کار را می‌کردید؟ هفته‌ای یکبار، زیاد سرقت نمی‌کردیم، می‌ترسیدیم که دستگیر شویم. چقدر از دزدی‌ها گیرتان آمد؟ نفری 20 تا 30 میلیون اما چون همه این پول باهم به‌دست‌مان نرسید همه‌اش رفت. حالا ما مانده‌ایم و کلی رد مال که باید آن را پرداخت کنیم. از طرفی مالخر که به قیمت از ما جنس نمی‌خرید و تقریبا تمام اموال قیمتی را کمتر از یک سوم می‌خرید. با همدستانت چطور آشنا شدی؟ یکی از آنها شاگردم بود و دیگری هم دوست شاگردم. فقط مشکلات مالی من نبود؛ شاگردم هم چند وقت پیش ازدواج کرد و 20 میلیون تومان بدهی بالا آورد و نمی‌توانست این بدهی را پرداخت کند و همین مساله باعث شد انگیزه سرقتمان قوی‌تر شود. چطور دستگیر شدید؟ از روی اثر انگشت. چند سال قبل تصادف کرده بودم و به خاطر تصادف زندانی شدم. اثر انگشتم در صحنه سرقت به دست آمده بود و پلیس مرا دستگیر کرد. البته به غیر از اثر انگشت پلیس ردم را زده بود و مشخصات ماشینی را که با آن سرقت کرده بودیم داشت. ماشینی که برای سرقت‌ها استفاده کردید از کجا آوردید؟ برای دوست شاگردم بود. اگر دستگیر نمی‌شدی به سرقت‌ها ادامه می‌دادی؟ چاره‌ای نبود؛ بدهی مان هر روز بیشتر از روز قبل می‌شد. پشیمانی؟ خیلی، من مانده‌ام کلی طلبکار و مهر سارقی در زندگی‌ام. نمی‌دانم خانواده‌ام زمانی که از این ماجرا با خبر شوند، وضعیت من چه می‌شود. نمی‌دانم آنها دیگر مرا قبول می‌کنند یا نه. هلیا قنبری ضمیمه تپش




جمعه 7 آبان 1395 ساعت 00:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن