واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ سجاد بهپسندپیری کابینه و لزوم گردش نخبگان و جانشینپروری
مسأله جوانگرایی در اجتماع محقق نمیشود مگر با گردش نخبگان و جانشین پروری، یعنی کسانی که دورهای در مسئولیت اجرایی بودهاند به مرور در دورههای بعد وارد اتاقهای فکر شده و جای خود را به نخبگان جوانتر بدهند، تا هم پشتوانه تجربی یک نظام تقویت شود و هم انرژی و نشاط جوانی از دولت گرفته نشود.
به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، سجاد بهپسند فعال رسانهای در یادداشتی با عنوان «گردش نخبگان و جانشینپروری» به بررسی اجمالی اطلاعات سنی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هیات وزیران پرداخته و اینکه مسأله جوانگرایی در اجتماع محقق نمی شود مگر با گردش نخبگان و جانشین پروری. متن کامل یادداشت در ادامه آمده است. بررسی اجمالی اطلاعات سنی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و هیات وزیران نشان میدهد که مجلس شورای اسلامی بیش از 10 سال (میانگین سنی مجلس اول 39 و مجلس فعلی 51 سال) و کابینه دولت فعلی بیش از 15 سال (میانگین سنی کابینه دولت اول آقای هاشمی 41 سال و دولت فعلی 58 سال) نسبت سال های اول انقلاب پیر شدهاند. قدرت در تمام این سالها بین «متولیدن دهه 30» دست به دست شده و عملا دهه چهلی ها، پنجاهی ها و شصتی ها بیشتر، نقش سیاهی لشکر را داشته اند. در این خصوص توجه به چند نکته ضروری به نظر می رسد؛ - تقریبا همه کاندیدهای نمایندگی مجلس و ریاست جمهوری بین شعارهای انتخاباتی شان، روی گزاره «ضرورت بهره برداری از ظرفیت بالای قشر جوان و میدان دادن به آنها» تاکید بسیار داشته اند، اما متاسفانه می بینیم که در عمل هیچ مجال قابل اعتنایی برای حضور مفید جوانان در مناسب حکومتی ایجاد نشده. و آنجا هم که مجالکی ایجاد شده رد پای رابطه و آقازادگی و .. به چشم می خورد. - دولت فعلی کار خود را با کابینه ای 58 ساله شروع کرد (البته محق بود که اعضای کابینه خود را از میان مسن ترهای با تجربه انتخاب کند) اما سوال اینجاست که آیا ما طی این سالها نتوانسته ایم جوانانی شایسته و مسئولیت پذیر تربیت کنیم، که قادر باشند با مشورت بزرگترها حتی یکی از مسئولیت های کلان کشور را به دوش بگیرند؟! یعنی در فضای سیاسی کشور ما تا این حد دچار قحط الرجال شده ایم؟ و یا اینکه مسئولین ما اساسا به اصل «قابل استفاده بودن نسل جوان» فقط در فصل انتخابات اعتقاد دارند؟! - آن روز که نظام نوپای جمهوری اسلامی مورد هجوم وحشیانه صدام جنایتکار و متحدین ابرقدرتش قرار گرفت، مگر به جوانهایی که در حکومت پهلوی قد کشیده بودند اعتماد نکردیم؟ مگر نتیجه آن اعتماد رویش هایی نبود که ره صد ساله را یک شبه رفتند؟ و مگر جوانهای 18 ساله ما امانت دار گردان و دسته و خاک و ناموس و وطن نشدند و از این امتحان سر بلند بیرون نیامدند؟ و مگر نه اینکه نسل امروز فرزندان همان هستند با قابلیت های بالقوه مضاعف؟ - البته همه قصور را هم نباید متوجه دولتمردان دانست چرا که اولا؛ بخشی از عدم «اعتماد به نسل جوان» به انتخاب مستقیم خود مردم و عدم اعتماد آنها به کاندیداهای جوان تر مجلس شورای اسلامی برمیگردد و ثانیا؛ مردم می توانند در دوران پسا انتخابات جوان گرایی (عاری از رانت) را از قوای مقننه و مجریه مطالبه کنند که معمولا این مطالبه وجود ندارد! - جوان به دلیل کم تجربه بودن طبیعتا ممکن الخطاتر هم هست، اما متاسفانه در منظر عموم جامعه قالباً اشتباه جوانان بیشتر به چشم میآید و برجسته میشود! و خیلی زود قضاوت ها به سمت یک فرد فاقد صلاحیت میل میکند!، و جالب تر اینکه با اشتباه افرادی باسابقهتر که انتظار میرود کم خطاتر ظاهر شوند، با نگاه خطاپوش برخورد می شود! - مسأله جوانگرایی در اجتماع محقق نمی شود مگر با گردش نخبگان و جانشین پروری، یعنی کسانی که دورهای در مسئولیت اجرایی بوده اند باید به مرور در دورههای بعد وارد اتاقهای فکر شده و جای خود را به نخبگان جوانتر بدهند، تا هم پشتوانه تجربی یک نظام تقویت شود و هم انرژی و نشاط جوانی از دولت گرفته نشود. انتهای پیام/
95/04/21 :: 13:02
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]