واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: شهرام شهيدي در روزنامه شهروند نوشت:
- شنیدی که انتخاب به نقل از سرآشپز نهاد ریاستجمهوری از سبک و سیاق طعام و خورد و خوراک پاستورنشینان سابق پرده برداشته؟ سرآشپز گفته، حضرات مدعی سادهزیستی که طی سالهای ٨٤ تا ٩٢ عنان امور مملکت را برعهده داشتهاند، چندان هم به امور جوارحی خود بی توجه نبودند و در روزهای مشخصی غذاهایی را صرف میکردند که اعیانی محسوب میشد.
- نه بابا؟ مثلا چی میزدند به بدن؟
- مثلا جناب سرآشپز گفته مشایی که آن موقع رئیس دفتر نهاد ریاستجمهوری بود، به من میگفت برایمان کدو تنبل بدون ِ...
- کدو تنبل؟ اوه اوه. واقعا که خیلی اعیانی است، اما به نظرم بیشتر از اعیانی بودنش این غذا و نحوه سرو کردنش حاوی پیام دیپلماتیک برای دوستان و همفکرهایشان بوده که هرکسی که در طیف ما قرار دارد و با هم جیجی باجی هستیم، بخواهد سستی و تنبلی کند، بلا نسبت عینهو کدو تنبل شده است. خب حالا کدوها را خام میخوردند؟ یا...
- نگذاشتی عرض کنم که. میگفته برایمان کدو تنبلِ بدون روغن در فر بپز و...
- همین دیگر. هیچوقت نمیفهمی چرا دستور میدادهاند بدون روغن پخته شود.
- خب حکمتش چه بوده؟
- کمبود روغن عزیزم. چون خودشان همیشه آشی برای دیگران میپختند که یک وجب روغن روی آن بود، برای همین روغن کم میآوردهاند. خب داشتی میگفتی...
- نمیگذاری که. سرآشپز ادامه داده این کدو تنبلها را عصرانه با احمدینژاد میخوردند.
- عصرانه؟ اینکه خیلی کار طاغوتیای است. کدو تنبل را اگر بهعنوان شام بخورند، قبول. اما وقتی عصر میخورند اوهاوه...واهواه. یعنی همیشه کدو تنبل میخوردهاند؟
- نه. بابا. یا احمدینژاد یا مشایی گفته بودند یکشنبهها و چهارشنبهها برایشان آبگوشت سنتی درست کنید.
- حتما به خاطر گوشت کوبیدهاش؟ احتمالا با بکارگیری گوشتکوب میخواستهاند به مخالفان، پیغام سیاسی بدهند.
- خشونتطلب!
- از اون لحاظ نه. از لحاظ اینکه به مخالفشان بگویند: «بابا گوشتکوب!» فقط نمیفهمم آبگوشت سنتی چیست؟ یعنی از آب کهنه و مانده در پختش استفاده میکنند؟
- نخیر. آبگوشت سنتی آبگوشتی است که در دیزی پخته شده باشد. حتما میخواهی بگویی دیزی هم بار معنایی دارد؟
- ندارد؟ «در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته» حامل پیغام نیست؟ حتما از این طریق به پیشنهاد ائتلاف اصولگرایان پاسخ دادهاند که در دیزی ما باز است درست. شما اما روی این دیزی حساب ویژه باز نکنید!
- البته آشپزشان به حساسیتهای احمدینژاد هم اشاره کرده. مثلا گفته یکبار در سوپ احمدینژاد پیاز سوخته بود که...
- حال پیاز بخت برگشته را خیلی خوب میفهمم. هم مثل ما سوخته و هم مثل ما سرنوشتش اشک آدم را درمیآورد. حالا حتما پیاز را از روی غذایش برداشته که غذایش باز اشرافی شود؟
- نخیر پیاز بخت برگشته را برده وزارت بهداشت...
- یعنی پیاز را برده بیمارستان سوانح سوختگی؟ چه دلرحم! در این زندگی پیاز هم نشدیم!
- نه ببمجان. پیاز مذکور دلسوخته را برده بوده وزارت بهداشت و آنجا روی آن کلی آزمایش کرده بودند و دیده بودند که آن پیاز صرفا سوخته و هیچ مسأله دیگری ندارد.
- مسأله دیگری ندارد؛ یعنی ویروس ندارد یا که چی؟
- همان یا که چی!
- عجب! اما غیر از این پیازگرافی و پیازولوژی بقیهاش خیلی هم اشرافی نبودها.
- بستگی دارد کی و از کجا به ماجرا نگاه کنی.
۲۸ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]