واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: خاورمیانه در عطش مذاکره و همکاری - محمد مهدی مظاهری* از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا همین چند سال گذشته، اسرائیل به همراه ایالات متحده آمریکا دو دشمن اصلی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه ای و بین المللی بودند که با ایجاد ایران هراسی و اعمال انواع تحریم ها بر علیه کشورمان، سعی در کنترل قدرت ایران در سطح منطقه ای داشتند.
با وقوع حملات یازده سپتامبر، حمله آمریکا به افغانستان و عراق و درگیر شدن در جنگهای فرسایشی و بی نتیجه و خصوصاٌ جایگزین شدن دموکراتها به جای جمهوری خواهان، ایالات متحده آمریکا بتدریج به این نتیجه رسید که گزینه مداخلات مستقیم و نظامی در خاورمیانه با هزینه های بسیار و منافع اندک برای این کشورهمراه است. در نتیجه دولت اوباما کوشید بحرانهای خاورمیانه پس از جنگ عراق را دیگر نه از طریق نظامی؛ بلکه با راهکارهای دیپلماتیک حل نماید. اینجا بود که کشورهای منطقه که تا کنون به اصطلاح از مداخلات آمریکا "سواری مجانی" می گرفتند، برآشفتند و کوشیدند به انحاء مختلف آمریکا را متقاعد کنند که به نقش سنتی خود در خاورمیانه ادامه دهد. رژیم صهیونیستی ، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و ترکیه مهمترین رقبای جمهوری اسلامی ایران بودند که از تغییر سیاستهای آمریکا احساس خطر کرده و هر یک به شیوه خود کوشیدند راهکاری برای مهار ایران در پیش بگیرند. در این راستا، پرونده هسته ای، محور مقاومت در سوریه، عراق و لبنان و کلیه کشورهای دارای نیروهای شیعه مبارز از جمله بحرین و یمن در برنامه کاری این کشورها قرار گرفت. اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس به شدت بر برنامه هسته ای ایران تمرکز نموده و تلاش کردند تا با خطرناک معرفی کردن این برنامه ها جلوی توافق بین المللی با ایران را گرفته و پرونده ایران را با حمله نظامی به کشورمان خاتمه دهند. ترکیه در مقطعی خواهان تغییر ساختار قدرت در سوریه شد و به همراه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس به حمایت از تروریستها برای ساقط نمودن بشار اسد از قدرت پرداخت. همچنین اتحادی نامیمون بین اسرائیل و کشورهای عرب و مسلمان منطقه خصوصاً عربستان سعودی برقرار گردید که محوریت آن ضربه به فرایند قدرتیابی ایران در منطقه بود. بدین ترتیب می توان گفت جدای از رژیم صهیونیستی که ج.ا. ایران هرگز آن را به رسمیت نشناخته است، ریشه خصومتهای کشورهای منطقه علیه ایران به "تفاوتهای هویتی" و "تفاوت در سطح قدرت و منافع" بین آنها باز می گردد. این حس تحقیر هویتی و تاریخی و نیز ترس از قدرت دیرپای منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران از زمان شکل گیری این کشورها در چند دهه اخیر همواره با آنها وجود داشته و حال در یکی دو سال گذشته به دلیل تغییر شرایط منطقه به نفع ایران و نیز توافق کشورمان با غرب و حل پرونده هسته ای بدون جنگ و درگیری، شکل حادتری به خود گرفته و در برخی اقدامات متهورانه همچون حمایت از تروریسم و جنگ افروزی تبلور یافته است. حال در چنین شرایطی سیاست منطقی برای برخورد با این کشورها چیست و دولت یازدهم که سیاست خارجی خود را مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و تنش زدایی با همسایگان قرار داده است، چگونه باید با اقدامات و تحرکات ضد امنیتی این کشورها برخورد کند؟ به نظر می رسد چند سناریوی مختلف در این زمینه قابل تصور است. سناریوی اول، پافشاری سرسختانه همه طرفها برارزشها و منافع خویش است که سبب اوج گرفتن تدریجی سطح اختلافات بین این کشورها شده و نهایتاً به سمت رویارویی مستقیم و جنگ سوق پیدا می کند. هر چند تجربه ائتلاف عربی در یمن میزان ناکارامدی و عدم قابلیت جنگی اعراب را به خوبی نشان می دهد و از سوی دیگر قدرت و قابلیهای نظامی ایران بر کسی پوشیده نیست؛ اما بی شک رخداد جنگی دیگر در منطقه پر آشوب خاورمیانه به نفع هیچ کشوری نبوده و با نابودی زیر ساختها و تأسیسات این کشورها، دوره ای دیگر از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را بر آنها تحمیل می کند. سناریوی دیگر یار کشی، کمک گرفتن کشورهای منطقه از قدرتهای فرا منطقه ای و باز کردن پای آنها به تقابلات منطقه ایست. در این سناریو آمریکا و روسیه قدرتهای فرامنطقه ای اصلی هستند که جهت بالا و پایین کردن وزنه قدرتهای منطقه ای فراخوانده خواهند شد . این سناریو تجربه ناکام دوران جنگ سرد را تداعی می کند و جز فراهم ساختن امکان مداخله قدرتهای فرامنطقه ای در امور کشورهای منطقه، فایده بلند مدت دیگری نخواهد داشت. اما سناریوی منطقی تر پیگیری "راه حلهای واقع بینانه منطقه ای برای بحرانهای منطقه ای" است. به این معنا که طرفهای درگیر از قالب لفاظی های شعار گونه خارج شده و در یک فرایند واقع گرایانه و مصلحت اندیشانه تفاوتهای هویتی و شکاف منافع موجود بین خود را بپذیرند و برای حفظ منافع بلند مدت جمعی، از ایجاد تنش، تهدید منافع یکدیگر و مداخله در امور داخلی برخی کشورهای منطقه به ضرر سایر کشورها پرهیز کنند. البته عملیاتی شدن این سناریو نیازمند برگزاری نشستهای مشترک و گفتگوی رو در روی سران کشورهای منطقه است. با این وجود سامان دادن چنین فضای مذاکراتی و دیپلماتیک آنهم با مشارکت همه قدرتهای رقیب در منطقه، نیازمند نوعی درک استراتژیک و بلوغ سیاسی است که متأسفانه در حال حاضر در بین سران کشورهای عربی وجود ندارد. بنابراین لازم است تا دولت ایران حزم اندیشی های لازم در این زمینه را انجام داده و با استفاده از پتانسیلهای سازمان کنفرانس اسلامی و یا قابلیتهای دیپلماتیک برخی کشورهای بی طرف در عرصه بین المللی، برای کنترل تشنجات موجود گامهای عملی لازم را بر دارد.*استاد دانشگاه**پژوهشم**9131**
01/06/1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]