واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: روح چرچیل در نوبل ادبیات!
اعطای نوبل ادبیات به چهره ای که شهرت اول او ناشی از نویسندگی نیست سابقه دارد کما این که «وینستون چرچیل» رهبر پیروز بریتانیا در جنگ دوم جهانی هم به عنوان برنده نوبل ادبیات معرفی شد. می خواستند به او جایزه صلح بدهند اما چون به فرمانده جنگ نمی توانستند جایزه صلح بدهند نوبل ادبیات دادند!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اعلام نام «باب دیلن» به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات 2016 اسباب شگفتی را فراهم آورده اما نه به این خاطر که شهرت نداشته و ندارد بلکه به این سبب که او به ادبیات و نویسندگی شهرت ندارد.
شهرت و آوازه باب دیلن به خاطر موسیقی است چندان که تا نام او می آید همه به یاد آواز و موسیقی می افتند و نه کتاب و ادبیات هر چند که با ترانه به شعر و ادبیات پیوند می خورد.
منتقدان البته هرگز نمی گویند که«باب دیلن» چهره ای ناشناخته است یا پس از 50 سال فعالیت در عرصه موسیقی لایق دریافت یک جایزه بین المللی نیست. بلکه می پرسند آیا موسیقی همان ادبیات است یا می توان موسیقی را ذیل ادبیات قرار داد؟ یا آیا می توان «ترانه» را مانند رمان و شعر یکی از گونه های ادبی دانست یا نه و ترانه در ذات خود با موسیقی و ملودی و صدای خواننده نسبت دارد؟
توجیه آکادمی سوئدی نوبل و خیل دوستداران باب دیلن اما این است که او در وهله نخست «ترانه سُرا»ست و دستی هم در قلم دارد.« ترانه» هم یکی از فرم های شعر و ادبیات است و طبعا ذیل ادبیات قرار می گیرد.
شاید به همین خاطر باشد که دبیر آکادمی نوبل بر واژه «شاعر» تأکید می ورزد و باب دیلن را چنین توصیف کرده است: « شاعری بزرگ که 54 سال است خود را پیوسته بازآفریده و هویت نوینی خلق کرده است.»
با این حال تأخیر در اعلام برنده جایزه نوبل ادبیات نشان می دهد که بر سر معرفی یک ترانه سُرای آوازخوان اختلاف جدی وجود داشته است. خاصه این که بسیاری معرفی نویسنده نامدار ژاپنی را قطعی می دانسته اند و از این رو می توان گفت خرق عادت آکادمی بیش از همه ژاپنی ها را رنجانده یا شگفت زده ساخته است.
مخالفت ها از این منظر هم هست که جایزه نوبل ادبیات برای نویسندگانی که به رغم نبوغ کافی و دارا بودن شرایط، شهرت چندانی ندارند یک فرصت برای معرفی به حساب می آید و بر اقبال عمومی و فروش کتاب های آنها تأثیر می گذارد زیرا در سراسر جهان علاقه مندان ادبیات سراغ کتاب های نویسنده برنده را می گیرند اما حالا باید سراغ کدام کتاب به قلم «باب دیلن» رفت و مگر ادبیات بدون کتاب هم متصور است؟!
با این همه خالی از لطف نیست که یادآوری شود اعطای نوبل ادبیات به چهره ای که شهرت اول او ناشی از نویسندگی نیست سابقه دارد و مشهورترین نمونه هم مربوط به 70 سال قبل است.
هنگامی که «وینستون چرچیل» رهبر پیروز بریتانیا در جنگ دوم جهانی و فرمانده نیروی دریایی این کشور در جنگ جهانی اول به عنوان برنده نوبل ادبیات معرفی شد. در واقع می خواستند به او جایزه صلح بدهند اما چون به فرمانده جنگ نمی توانستند جایزه صلح بدهند نوبل ادبیات دادند. نوبل ادبیات به یک دریاسالار و سیاستمدار!
چرچیل البته خاطرات و نطق های خود را با تسلط و زیبایی و گاه حتی بهره از عنصر خیال نوشته و قطعا در قلم چیره دست بوده اما شهرت او به فرماندهی جنگ و سیاست مداری است تا جایی که در میان پارسی زبانان هم «چرچیل» به معنی سیاست و سیاست ورزی است و وقتی می خواهیم کسی را زیرک و سیاس معرفی می کنیم می گوییم: جرچیل است! اما همین چرچیل نوبل ادبیات گرفته چون آکادمی جایزه سیاست ندارد و جوایز سیاسی را زیر نام نوبل صلح اهدا می کند و چنان که گفته شد نمی توانستند به چرچیل نوبل صلح بدهند.
حالا انگار همان حکایت تکرار شده و چون نوبل موسیقی یا آواز ندارند باز از ادبیات مایه گذاشته اند.
اعطای نوبل ادبیات به یک ترانه سُرا - که به اشتباه در ایران «ترانه سَرا» تلفظ می شود – البته به کام شاعران ترانه سُرای ایرانی شیرین می نشیند و با اعتماد به نفس بیشتری ترانه خواهند سرود چرا که همواره در مظان این اتهام بودند که آیا سرودن ترانه که به کار آواز می آید فروکاستن از منزلت شاعرانه نیست؟ شاید هیچ کس به اندازه عبدالجبار کاکایی به این پرسش پاسخ نداده و از ترانه دفاع نکرده باشد و حالا به آسودگی می توانند پاسخ داد: ترانه مانند شعر و رُمان، ارزش هنری دارد که اگر نداشت جایزه نوبل ادبیات نمی دادند.
نوبل ادبیات هر علاقه مند کتاب و نویسندگی را در وهله نخست به یاد گابریل گارسیا مارکز می اندازد اما یاد آور «جان لنون » فقید هم هست و مگر مارکز ننوشته است:
« در " لوسی در آسمان پر الماس" از زیباترین تصنیف های جان لنون ، اسبی بر جای می ماند که از کاغذ روزنامه درست شده و کراواتی از آینه به خود بسته است.»
اگر « باب دیلن» را یک « جان لنون » دیگر بدانیم به این معنی است که هدف از نوبل ادبیات ستایش کلمات است و مگر ترانه سُرا با واژگان سر و کار ندارد و « اسبی با کاغذ روزنامه» ترسیم نمی کند؟
جالب این که مارکز نوشته بود:
« نام بهترین موسیقی دان ها همیشه با حروف دوم الفبا شروع شده است. یعنی حرف "ب". مثل باخ، بتهون، برامس و بارتوک.کسانی می خواستند موتزارت را هم بوتزارت بنامند!»
مارکز در این دنیا نیست تا ببیند و بشنود این بار هم یک چهره مشهور آواز و موسیقی که نام او با حرف «ب» شروع می شود نوبل را برده است. هر چند که نام واقعی او « رابرت آلمن زیرمن» است!
می توان اعطای جایزه نوبل ادبیات به باب دیلن را نپسندید و این پرسش را مطرح کرد که آخر چگونه می توان نام او را در کنار غول های ادبیات قرار داد؟
از آن سو اما می توان مارکز را به یاد آورد که می گوید: « هرگز فراموش نخواهم کرد که روزی که در سال 1963 برای اولین بار در مکزیک به یکی از تصنیف های بیتل ها گوش سپردم کشف کردم آن ها دنیا را با آهنگ هایشان تسخیر کرده اند.»
می توان حدس زد که اعطای نوبل ادبیات به یک آواز خوان ترانه سُرا برای جلب نظر نسل تازه هم بوده باشد. باب دیلن حالا 75 سال دارد و دیگر جوان نیست اما روح ترانه های اعتراضی و اجتماعی جوان است.
باز مارکز بود که نوشت:« ما پیرها کسانی نیستیم که از عمرمان چیزی باقی مانده است. بلکه کسانی هستیم که فرصت نیافتیم سوار قطاری شویم که فرزندان مان سوار آن هستند.»
آیا آکادمی صلح نوبل نمی خواست این فرصت را از دست بدهد؟
آیا باب دیلن که به اعتراض به مناسبات حاکم بر دنیا شهره بود و هست این جایزه را که در مظان اتهام ارتباط با ثروت نامشروع نیز قرار دارد می پذیرد یا مانند ژان پل سارتر فیلسوف از پذیرش آن سر باز می زند؟
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۲۳ مهر ۱۳۹۵ - 14 October 2016
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]