تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804231503
پیکر عاشق عباس (ع) بدون دست و چشم از کربلای سوریه بازگشت +تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: پیکر عاشق عباس (ع) بدون دست و چشم از کربلای سوریه بازگشت +تصاویر
یک روز در جورین پای قبضه، هنوز شلیکهایشان به سه تا نرسیده بود که دستگاهشان با کورنت رفت روی هوا. حامد در آن وسط در بین انفجار، بدنش پر شد از ترکش و دست چپش قطع شد و افتاد روی زمین.
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - بسیار از مقام مادر گفتیم و خواندیم و نوشتیم. از صبوری و مهربانیاش، از نجابت دستان آسمانیاش، از همه محبتهای بی منتش اما نگفتیم آنکه عزیز کردهٔ سالهای جوانیاش را به مسلخ عشق میفرستد در دلش چه غوغایی است.
مگر میشود جوان رعنا قامتت را، پارهٔ جگرت را به میان آتش بفرستی، بیخیال روزگار را سپری کنی. مادر که باشی انگار تکه ای از وجودت را از دست می دهی، جوانت لحظه هایش را پیشت قد کشیده و حالا دیگر نمی توانی قد کشیدنش را ببینی، سخت است ، اصلا سختی هایش قابل بیان نیست، اما با وجود همه سختی ها و دوری ها و ندیدنها مادر شهید است که به بقیه دلداری می دهد، محکم می ایستد و ایمان دارد به آیه " ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون " ( سوره آل عمران 169 ) و این مادر شهید است که می گوید برای از دست دادن جگر گوشه ام گریه نکنید، پسر من که گریه ندارد خوشا به حالش و این مادر شهید است که می گوید به من برای شهید شدن پسرم تسلیت نگویید به من تبریک بگویید برای زیبا آسمانی شدن فرزندم. و این مادر شهید است که بعد از شهادت پسرش تازه او را بیشتر حس می کند، درک می کند و گویا پسرش تولدی دیگر پیدا کرده است. و اما قصه حامد و مادرش شاید با همه قصه ها فرق داشته باشد. حامد جوانی عاشق حضرت ابوالفضل ( علیه السلام ) . و آنقدر این عشق آتشین است که حضرت خودش او را برای خودش انتخاب می کند ...
حامد عاشق عباس (ع) بود
آبان ماه سال 69 فرزند دوم خانواده «جوانی» برای چند صباحی زندگی به این دنیا قدم نهاد. هنوز دست چپ و راستش را نمی توانست تشخیص بدهد که همراه پدرش هیات می رفت و در صف شاه حسین گویان محرم شرکت می کرد و تا بزرگ شد و یک جوان برومند شد هم پای ثابت مراسم بود. از همان بچگی اش عاشق روضه حضرت ابوالفضل بود. هر وقت هیات داشتند مداح می دانست که حامد عاشق روضه عباس است و حتما باید روضه حضرت را از اول تا آخر بخواند. حامد از همان بچگی اش نماز خواندن را شروع کرد ، هشت نه سالش را هنوز نشده بود که حتی روزه هایش را هم تمام و کمال گرفت. حامد آچار فرانسه مادرش حمیده خانم بود. هر کاری که از دستش بر می آمد برای مادر انجام می داد. از تعمیر کاری کوچک وسایل خانه تا گاهی اوقات آشپزی و نهایتا خرید از بیرون برای مایحتاج منزل. دیپلمش را که گرفت دوست داشت مثل برادرش امیر رخت نظام به تن کند و سرباز کوچک نظام و انقلاب باشد و تا پای جان برای نظام تلاش کند.
کنکور که داد، هم دانشگاه نیروی هوایی قبول شد و هم دانشگاه تربیت افسری اصفهان، پاسداری را به خلبانی ترجیح داد و راهی اصفهان شد. دانشکده توپخانه اصفهان نفر اول دوره خودش شد، فرماندهان حامد خیلی دوست داشتند که حامد همان اصفهان بماند و مربی دوره عالی توپخانه سپاه شود اما حامد همیشه می گفت : من به جای اینکه پشت میز بنشینم دوست دارم در کوه و بیابان خدمت کنم. دوره دوساله اصفهان که تمام شد، حامد یک پاسدار با درجه ستوان سومی و شد دژبان ارشد سپاه عاشورا. یگان توپخانه سپاه عاشورا یکی دو ماهی بود کار خودش را شروع کرده بود که حامد با پیگیری ها و اصرار مداوم رفت سر همان تخصص خودش، حامد عاشق کارش بود ، از صبح علی الطلوع که می رفت سر قبضه ها به اندازه یک نماز به خودش مرخصی می داد و دوباره برمی گشت سر کار، قبضه ها را روغن کاری و تمیز می کرد و ظهر ها که کارش تمام می شد ، سر و صورت و لباسش همه روغنی و سیاه بود.
اعزام به سوریه
زمزمه هایی برای اعزام به سوریه بود. اما هنوز کسی مطلع نبود و حامد هم یکی از مشتاقان اعزام به سوریه بود، تا اینکه نامه های اعزام به سوریه به لشکر عاشورا آمد. حامد جزء اولین نفراتی بود که اسمش را برای اعزام نوشت و خیلی دوست داشت راهی سوریه شود اما همه ی نگرانی اش پدر و مادرش بود. مادرش خیلی وقت بود که می خواست برایش آستین بالا بزند ، حتی خواستگاری هم رفته بود. اما حامد در دلش هوای رفتن داشت . مانده بود چه طور پدر و مادر را راضی کند ، یک روز که مادرش را می خواست به روضه ببرد.سر حرف را با مادرش باز کرد و گفت : مادر من تصمیم خودم را گرفته ام می خواهم برای دفاع از حریم عقیله بنی هاشم ( سلام الله علیه ) به سوریه بروم. یک عمر است حسین حسین می کنم ، یک عمر است عاشق حضرت ابوالفضل و همه رشادت هایی که از خودش نشان داده. حالا من باید خیلی بی غیرت باشم تا بنشینم و و ببینم که حرم حضرت زینب ( سلام الله علیها ) محاصره شده است ، مادرش حرفهای حامد را فقط گوش کرد و گفت : من اگر ده تای مثل تو را هم داشتم به هیچ کدامتان نمی گفتم نروید و با همه قدرتش جلوی اشک هایش را گرفت تا نکند سر بخورند و حامد را در تصمیمش دچار شک کند. حامد آنروز یک حرف به مادرش زد که همیشه آن حرف حامد در ذهنش مرور می شود. گفت : مادر اگر شهید شدم یا مجروح شدم و یا حتی برنگشتم نگذار هیچ کس اشک هایت را ببیند.
دی ماه 93 راهی سوریه شد. از راه نرسیده رفتند حرم زیارت، آن لحظات حامد خودش را خوشبخت ترین انسان روی کره خاکی می دانست. و پیش خودش حس می کرد ندای هل من ناصر ینصرنی را شنیده و راهی شده است. چند وقتی که سوریه بود را خوش درخشید و و در دل همه جا باز کرد و هم از لحاظ اخلاقی و هم کاری و هم در عملیات ها. آنقدر علاقه اطرافیانش به او زیاد شده بود که فرمانده اش وقتی میخواست برگردد ایران یک دست کت و شلوار دامادی از یکی از پاساژ های شیک دمشق خرید و راهی ایرانش کرد به این امید که حامد برای دفعه بعد که برمی گردد حلقه نامزدی اش دستش باشد.
برگشت ایران و مادرش مدام اصرار می کرد که تاریخ عقد و عروسی را مشخص کنند و مادر به آرزویش برسد و حامدش را در لباس دامادی ببیند. حامد در جواب تمامی اصرارهای مادر گفت : می ترسم بروم سوریه و برنگردم و فقط اسمم می رود توی شناسنامه دختر مردم و آن هم پاسوز من می شود.
آخرین روزهای فروردین 94 حامد دوباره به سوریه اعزام شد . بار دوم که رفته بود همان روزهای اول با گراهایی که حامد داده بود، فرمانده جبهه احرارالشام به نام دکتر حسین ملویی و برادرش را زخمی کرده بود و فرستاده بودنشان اسرائیل برای درمان. و حامد چند وقتی که دوباره سوریه بود رشادت های بسیاری از خودش نشان داد.
بازگشت پیکر بدون دست و چشم حامد
یک روز در جورین پای قبضه هنوز شلیک هایشان به سه تا نرسیده بود که دستگاهشان با کورنت های اهدایی سعودیها و اسرائیلیها رفت روی هوا. حامد در آن وسط در بین انفجار، بدنش پر شد از ترکش و دست چپش قطع شد و افتاد روی زمین. حامد را بردند بیمارستان لاذقیه، در بین زخمی ها در بیمارستان و بین پزشکان و پرستاران ایرانی و سوری معروف شده بود به شهید ابوالفضلی. چشم هایش، یکی از دست هایش تا آرنج و دست دیگری تا مچ را از دست داده بود. همه بدنش عم پر بود از زخم های ریز و درشت. برادرش امیر تا در بیمارستان سوریه حامد را دید یادش افتاد که حامد عاشق روضه ی حضرت ابوالفضل بود ، دفتر یادداشتی را یکی از دوستان حامد همان جا داد به امیر ، نقاشی یک رزمنده ای در دفترچه بود که دست هایش قلم شده و سر تا پایش زخمی است. یک مرتبه که برای دلداری مادر و پدر حامد از طرف سپاه به منزلشان آمدند. مادر حامد در جواب تمامی صحبت هایی که برای دلداری اش می زدند گفت : صد تای مثل حامد را هم اگر داشتم، می دادم که اسلام و مسلمانی سالم بماند. رهبرمان سالم بمانند. من و پدر حامد هم راضی هستیم به رضای خداوند. حامد را به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل کردند. مادرش آمد بالای سرش، حامد را دید و یاد همه عاشقی اش با حضرت ابوالفضل افتاد، بغض کرد اما گریه نکرد، به حامد قول داده بود و باید پای قولش می ماند. چهل روزی گذشته بود از کمای حامد اما حالش هیچ تغییری نمی کرد. دکتر ها می گفتند اگر کمی هوشیاری اش را به دست آورد چشمش را عمل می کنند. اما هشتاد درصد از ضریب هوشیاری اش را از دست داده بود.
حامد عاشق حضرت ابوالفضل بود و عاشق شبیه معشوقش شد، و شبیه او آسمانی شد. دست هایش را چشمانش را و همه بدن پر از ترکشش را در دفاع از اهل بیت فدا کرد. و حامد ساعت پنج و سی دقیقه عصر یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، در روز چهارشنبه سوم تیر ماه سال 94 آسمان نشین شد. و مادرش نه آن روز و نه هیچ روز دیگری هیچ کسی اشک هایش را ندید.
زندگی شهید مدافع حرم حامد جوانی به همت آقای حسین شرفخانلو جمع آوری و در قالب کتاب به نام «شبیه خودش» توسط انتشارات روایت فتح مرداد ماه به چاپ رسید .
منبع: مشرق
۲۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]
صفحات پیشنهادی
برد ایران و سوریه، بازگشتچشم بادامیها
برد ارزشمند ایران سوریه و ژاپن توقف عربستان در خانه بازیهای مرحله مقدماتی جام جهانی در قاره آسیا با چهار دیدار پیگیری شد که تیمهای کره جنوبی سوریه ایران ژاپن و امارات برابر حریفانشان به برتری رسیدند و عربستان مقابل استرالیا در خانه متوقف شد به گزارش ورزش سه مرحله مقدمابرد ارزشمند ایران و سوریه، بازگشتچشم بادامیها
برد ارزشمند ایران و سوریه بازگشتچشم بادامیها بازیهای مرحله مقدماتی جام جهانی در قاره آسیا با چهار دیدار پیگیری شد که تیمهای کره جنوبی سوریه ایران ژاپن و امارات برابر حریفانشان به برتری رسیدند و عربستان مقابل استرالیا در خانه متوقف شد به گزارش ورزش سه مرحله مقدماتی جامچشمانداز روابط ایران و روسیه در پسابرجام؛ بدون اختلاف ادامه خواهد یافت؟/اختلافنظرهای تهران و مسکو درباره سور
چشمانداز روابط ایران و روسیه در پسابرجام بدون اختلاف ادامه خواهد یافت اختلافنظرهای تهران و مسکو درباره سوریه روسیه در محاسبات خود تا جایی پیش نمیرود که بهبود روابطش با ترکیه باعث آزار و اذیت ایران شود و رابطه تیره و تار شده ای مشابه رابطه ناتو و امریکا در قبال ایران و روسیهتولد نوزاد بدون چشم مادرش را شوکه کرد +تصاویر
تولد نوزاد بدون چشم مادرش را شوکه کرد تصاویر یک نوزاد بدون چشم در چین متولد شد آفتابنیوز جام جم آنلاین یک زن در گوانگجوی چین نوزاد پسری به دنیا آورد که این نوزاد چشم ندارد این عارضه بسیار نایاب آنوفالمیا نام دارد در این عارضه نوزاد نابینا نیست بلکه اصلا چشم ندارد که حالپسر عاشق پیشه دختر مورد علاقه اش را مقابل چشم همه کشت+تصاویر - پایگاه خبری تحلیلی کمال مهر
به گزارش گروه اجتماعی کمال مهر قتل وحشیانه یک دختر ۲۱ ساله هندی که دوربین های مداربسته از آن فیلمبرداری کرده اند خشم کسانی که آن را دیده اند به جوش آورده است تصاویر این دوربین مداربسته در یکی از خیابان های شلوغ هند در روز چهارشنبه گرفته شده اند که در آن یک زن ۲۱ ساله جلوی چشم هطواف چشمهای گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس +تصاویر
تصاویری از چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف میکند و این است اجر تشنهماندن او بر لب فرات به احترام تشنگی برادر قبر حضرت عباس ع تصاویری از چشمه آب زلالی که صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل ا2 میلیون نفر در سوریه به آب دسترسی ندارند
2 میلیون نفر در سوریه به آب دسترسی ندارند سازمان ملل متحد اعلام کرد بیش از دو میلیون نفر در سوریه به آب دسترسی ندارند به گزارش ایلنا به نقل از خبرگزاری فرانسه انهدام یکی از خطوط اصلی آب رسانی به حلب در بمباران نیروهای دولتی سوریه و مسدود شدن دیگر مسیر آب رسانی به حلب توسط تروریسولایتی: خواب امریکا برای به دست آوردن مخازن نفت سوریه تعبیر نمیشود
ولایتی خواب امریکا برای به دست آوردن مخازن نفت سوریه تعبیر نمیشود سخنرانی علی اکبر ولایتی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت امریکا با نگاهی که برای خود در آینده دارد میخواهد مخازن نفت سوریه را به دست بیاوپسر نوجوان با دست خالی در میان ابرها رفت+تصاویر
پسر نوجوان با دست خالی در میان ابرها رفت تصاویر یک پسر نوجوان شجاع توانست خود را به بالاترین نقطه برج مخابراتی تلویزیونی و به معنای واقعی کلمه میان ابرها برساند به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان یک پسر نوجوان شجاع اهل مسکو توانست خود را به بالاترین نقطه برج مخآتش سوزی یک دستگاه خودرو سواری در انار+تصاویر
آتش سوزی یک دستگاه خودرو سواری در انار تصاویر یک دستگاه خودرو سواری درمیدان شهدأ ساقی انار آتش گرفت به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان این خودرو سواری به دلیل نقص فنی آتش گرفت و به کمک مردم آتش سوزی مهارشد خوشبختانه در این حادثه به هیچ کدام از سرنشینان خودر-
گوناگون
پربازدیدترینها