تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 4 بهمن 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1856204712




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان های پارانرمال واقعی


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وبسایت تابناک باتو: پارانرمال (paranormal) در لغت به معنای فرامعمول و فراهنجار است و به پدیده های عجیبی گفته می شود که برای برخی افراد اتفاق می افتد و توصیف پذیر نیست. پارانرمال با متافیزیک یک تفاوت اساسی دارد؛ پارانرمال ها غیر قابل توصیف اند، حال آنکه پدیده های متافیزیکی را می توان از نظر عقلانی توجیه کرد. پارانرمال ها را معمولا در علم روانشناسی تحلیل و بررسی می کنند.
 

داستان های پارانرمال واقعی



خوابگرد

من کلاس چهارم ابتدایی بودم. وقتی کوچک بودم همیشه در اتاقم را باز می گذاشتم و می خوابیدم. تقریبا می توانم بگویم که هر شب از ساعت ۳ تا ۴ از خواب بیدار می شدم. چون صدای قدم زدن های کسی را می شنیدم. کسی در طبقه پایین خانه قدم می زد. از اتاق پذیرایی، هال، و آشپزخانه عبور می کرد، از پله ها بالا می آمد و درست جلوی در اتاق من متوقف میشد. بعد از چند دقیقه توقف دوباره به راهش ادامه میداد. اما آن شب صدای قدم ها برای مدتی طولانی جلوی در اتاق من متوقف شد. من یک سایه دیدم، سایه یک دختر بود یا پسر، نمی دانم. او در چهارچوب در ایستاده بود و این طور که به نظر می رسید به من خیره نگاه می کرد. بعد از چند ثانیه دوباره به راه رفتن ادامه داد و از پله ها پایین رفت.
 

داستان های پارانرمال واقعی



چه کسی او را صدا زد؟!
 
دوست من یک پسر به نام هانتر داشت. او تعریف می کرد که پسرش معمولا شب ها آنقدر می ترسیده که از او می خواست همیشه کنارش بخوابد. یک شب او با شنیدن صدای هانتر از خواب بیدار می شود. او به جای اینکه بگوید پدر، او را با نام کوچک صدا زده بود. دوستم به اتاق پسرش می رود و از او می پرسد که دلیل صدا کردن چه بوده است؟ هانتر می گوید:

پدر وقتی تو را صدا می کنند به آنها توجهی نکن، لازم نیست که جوابشان را بدهی...

هانتر پس از گفتن این جملات دوباره به خواب می رود. فردا صبح وقتی از او درباره اتفاق عجیب دیشب می پرسند در جواب می گوید که هیچ چیز را به یاد نمی آورد.


داستان های پارانرمال واقعی


 
همراه ناشناس

دختر من همیشه از کابوس های شبانه رنج می برد. یک بار تصمیم گرفتم کنار او بمانم و به او گفتم: نترس دخترم، من اینجا هستم و همه چیز خوب است.

دخترم گفت: اما مامان اون که کنار تو نشسته کیه؟!
 

داستان های پارانرمال واقعی



مهمان شب

وقتی هفت ساله بودم یک شب از شدت گوش درد از خواب بیدار شدم، تصمیم گرفتم تا موضوع را به مادرم بگویم. از اتاقم خارج شدم و از پله ها پایین رفتم. یک نفر روی صندلی در اتاق نشیمن نشسته بود. خانه تاریک بود و من نمی توانستم خوب ببینم. به هر حال آن فرد به نظر عجیب می آمد و قیافه طبیعی نداشت. شبیه مرده ها به نظر می رسید.

مامان؟

من مادرم را صدا زدم. آن غریبه به آرامی سرش را تکان داد، من کم کم داشتم می ترسیدم.

بابا؟
 
او دوباره سرش را تکان داد. من دیگر جلوتر نرفتم، چون می ترسیدم، که آن غریبه پشت سر من قرار بگیرد. به همین دلیل به اتاقم برگشتم و دوباره در رختخواب دراز کشیدم. چشم هایم را بستم و دوباره باز کردم. آن غریبه جلوی در اتاق من ایستاده بود و به شکل ترسناکی می خندید و سرش را تکان می داد، با تمام وجودم فریاد کشیدم. با فریاد من پدرم با چوب بیسبال و با لباس زیر به طرف اتاق من دوید، که در نوع خودش صحنه ترسناکی بود؛ اما هیچ کس آنجا نبود. ما به اتاق نشیمن رفتیم، تمام لباس های ما روی صندلی و روی زمین پخش شده بود. بعد از آن همیشه با خودم می گویم حتما یک گربه خانه ما آمده بود و جای هیچ نگرانی نیست.




۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن