تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815429184
فرجام تلخ عشق يک ساعته
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فرجام تلخ عشق يک ساعته وقتي همديگر را ديديم و حدود يک ساعت با هم صحبت کرديم از هم خوش مان آمد. مخصوصاً من که عاشق تيپ و ظاهر مهرداد شده بودم. دختري که يک ساعت پس از آشنايي با پسري جوان حاضر شده بود به عقد او درآيد دو ماه بعد از ازدواج براي جدايي از شوهرش راهي دادگاه خانواده شد. به گزارش اعتماد، اين زن جوان که رويا نام دارد درباره علت درخواست طلاق خود به قاضي شعبه 28 دادگاه خانواده گفت؛ ظاهر و قيافه هميشه براي من خيلي اهميت داشت و هيچ چيز به اندازه ظاهر زيبا و قيافه جذاب يک پسر مرا جذب نمي کرد. در مورد مهرداد هم همين اتفاق افتاد. من براي مسافرت به منزل خاله ام در تهران آمده بودم. از آنجا که خاله ام آرايشگر بود من را هم با خود به آرايشگاهش مي برد. يکي از روزهايي که در آرايشگاه نزد خاله ام بودم پسر يکي از مشتريانش زنگ زد و مي خواست با مادرش صحبت کند. ظاهراً به شوخي از خاله ام خواسته بود تا دختري را براي ازدواج به او معرفي کند خاله ام هم گوشي را به من داد تا با وي صحبت کنم. من هم بلافاصله پس از صحبت تلفني با مهرداد قرار گذاشتم، وقتي همديگر را ديديم و حدود يک ساعت با هم صحبت کرديم از هم خوش مان آمد. مخصوصاً من که عاشق تيپ و ظاهر مهرداد شده بودم. وي در ادامه گفت؛ همان جا در همان صحبت هاي اوليه تصميم گرفتيم با هم ازدواج کنيم. من هم موضوع را به خاله ام اطلاع دادم و قرار شد هر چه زودتر براي عقد به محضر برويم. آنقدر من مسحور قيافه و ظاهر و حرف هاي زيباي مهرداد شده بودم که هيچ تحقيقي راجع به خود او و خانواده اش نکردم و فقط مي خواستم هر چه زودتر با او ازدواج کنم. رويا در حالي که از اين ازدواج عجولانه اظهار ندامت مي کرد گفت؛ پس از مدتي که از عقدمان گذشت فهميدم همه چيزهاي به ظاهر زيبايي که من به اميد آنها با مهرداد ازدواج کرده بودم فقط يک سراب است و شوهرم معتادي تزريقي است. حتي پس از فهميدن اين موضوع خانواده شوهرم هيچ حمايتي از من نکردند و من را به حال خودم رها کردند. من در اين شهر جز خاله ام کسي را ندارم. قصد دارم از مهرداد طلاق بگيرم و به شهرمان باز گردم. بنابر اين گزارش قاضي عموزاده- مسوول رسيدگي به پرونده- تصميم گيري در اين باره را به آينده موکول کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 613]
-
گوناگون
پربازدیدترینها