واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: محمد زعیم زاده در وطن امروز نوشت: درباره چرایی وقوع اتفاقات مربوط به احمدینژاد و آثار و پیامدهای آن در فضای سیاسی کشور تحلیلهای زیادی انجام شده است اما شاید یکی از جالبترین اظهارات در اینباره از سوی یکی از نمایندگان اصلاحطلب بیان شد.
کواکبیان گفته «کسانی را که مملکت را به ورطه نابودی کشاندهاند دستگاه قضایی باید حتما محاکمه کند.» جملهای که استثنائاً محتوای درستی داشت و باید به جریان اصلاحطلب برای این شجاعت- هرچند اتفاقی- در راستگویی تبریک گفت و احتمالا این عبارت حرف دل بسیاری از بزرگان و فحول این جریان هم هست که لابد به دلیل پیامدهای منطقی آن ترجیح دادهاند از زبان یک نیروی درجه 3 بیان شود؛ پیامدهایی که از پاسخ به این سوال شروع میشود که اگر قرار باشد کسانی که مملکت را به ورطه نابودی کشاندهاند به عدالت و منطق لیست شوند چند نفر از همین حضرات سرلیست آن خواهند بود؟!
برای بررسی خدمت و خیانت این حضرات، اصلا نیازی نیست راه دوری برویم، همین فقره بحثهای انتخاباتی اخیر نشان داد احمدینژاد که رهبری به حکم مصلحت وی و کشور، توصیهاش کردند از شرکت در انتخابات پرهیز کند، در شناخت مصالح کشور و در عمل به آنها جدیتر است.
اینکه احمدینژاد در نهایت با تبعیت از رهبری گام مهمی را برای دوقطبی نشدن فضای اجتماعی سیاسی برداشت، نشان داد برخلاف اعتقاد چپهای نادم و لیبرالهای یقهبسته اصل انتخابات و دموکراسی در کشور موضوعیت دارد اما سابقه جریان لیبرال وطنی نشان داده است آنها از دوقطبیسازیهای اجتماعی و به جان هم انداختن مردم و در یک کلام به ورطه نابودی کشاندن کشور و حتی صرفنظر کردن از مبانی اولیه دموکراسی یعنی پذیرش رأی مردم هیچ ابایی ندارند و در این راه چه مسیری سهلالوصولتر از انتخابات!
دوقطبی شدن فضای اجتماعی کشور در انتخابات یعنی انتخاباتی برگزار شود که در آن یک کاندیدا هنوز پس از باز نشدن صندوقها حرف از «پیروزی قطعی، پیروزی قطعی با نسبت آرای بالایی» بزند و باعث شود مردم نهتنها نفس راحتی نکشند، بلکه همه نگران آینده خود و مملکت باشند. انتخابات دوقطبی یعنی بازی سیاست توسط اهالیاش صفر و صد تعریف شود و چون هواداران طرف بازنده، خود را شکستخوردهای تام و تمام و از حیز انتفاع ساقط شده میدانند، به هواداران طرف برنده حتی اگر هم عضوی از خانواده خود باشند رحم نمیکنند و طرف بازنده انتخابات برای انتقامگیری از نظام و جور کردن بساط چانهزنی در بالا در روز انتخابات به مردم پیشنهاد میکند اگر فلانی انتخابات را نبرد بریزید توی خیابانها.
طرف اصلاحطلب نشان داده است از تعریف کردن زمین بازی به این شکل هیچ ابایی ندارد و وقتی بازی سیاست به این شکل تعریف شود طرفین از هر ابزار و هر حربهای برای موفقیت استفاده خواهند کرد؛ حتی دست دراز کردن به سمت آمریکا و اسرائیل و دولت سعودی. آن وقت جریان شکستخورده خود را محق میداند حتی به وزیر خارجه آمریکا نامه بنویسد و آمریکاییها را تشویق و دعوت کند برای دست یافتن به منافع غرب در ایران و تأمین صلح جهانی، با ایران در مذاکرات هستهای توافق نکنند و به جای آن فشار و تحریم اعمال کنند، فشار و تحریمی که تبدیلش کند به ابزاری برای رأیآوری در انتخابات بعدی و بگوید میآیم که تحریمها را بردارم اما نمیگوید ما بودیم که باعث شدیم تحریمها وضع شود. حتی حاضر باشد با ادعای مکرر تقلب حتی زمانی که دولت همسو با خود، انتخابات را برگزار میکند، اصل پروژه انتخابات را هم از موضوعیت بیندازد.
حقیقت آن است که رئیس دولت دهم حداقل پرهیز از این دوقطبیسازی اجتماعی را پذیرفته اما آیا حضرات هم چنین امری را میپذیرند و گامی در این راستا برمیدارند؟ قرائن و شواهد و برخی فضاسازیهای اجتماعی و سیاسی که چنین چیزی را نشان نمیدهد و بلکه عکس آن را هم نشان میدهد! اصلاحطلبان [حتی اصلاحطلبان به ظاهر خوشخیم] نشان دادهاند اصل پیروزی در انتخابات برای آنها مهمتر از پرهیز از دوقطبیسازی اجتماعی در کشور و زمینهسازی برای سوءاستفاده دشمن است، شکافی که اصلاحطلبان در انتخابات 88 در کشور ایجاد کردند سبب شد فرض موثر بودن تحریمها در آن زمان در غرب قوت بگیرد و روزنامههای آمریکایی چنین بنویسند: «در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران پس از انتخابات، تحریم موثرتر از گذشته است. ما در 30 سال گذشته چنین شکافهایی را ندیده بودیم. مخالفان بهتدریج سیاستهای کلان جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاند. اکنون باید تحریمها را تشدید کرد».
در واقع این استارت تحریمهایی بود که بعدا به واسطه رابطان جریان فتنه با خارج کشور، نام «تحریمهای فلجکننده» را گرفت تا بهزعم دشمنان بتواند ملت ایران را به زانو درآورد. از سوی دیگر عنوان تحریمهای فلجکننده نه ساخته مقامات وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا، بلکه مشخصا مشورت داده شده و ساخته و پرداخته سازمان فتنه و نمایندگان گسیل شده آنها به خارج کشور بود.
جریان اصلاحطلب که امروز به درستی درخواست محاکمه به ورطه نابودیکشندگان کشور را دارد، خوب میداند خسارت فتنه تحمیلی 88 از سوی آنها چه ابعاد گستردهای دارد. اعم از خسارتهای مستقیم و تاثیر تحریمها در اقتصاد کشور؛ بگذریم از خسارتهای معنویای که به نظام جمهوری اسلامی وارد شد و از همه مهمتر بردن آبروی نظام و ایجاد زمینه بیاعتمادی در بخشی از مردم نسبت به نظام و کشور.
چه خوب است که قدیمیها ضربالمثلها را به یادگار گذاشتهاند که فحوای کلام را راحتتر منتقل کنیم و برای فقره مذکوره چه ضربالمثلی بهتر از اینکه «در دیزی باز است، حیای گربه کجاست؟» که با این پرونده سیاه از «به ورطه نابودی کشاندن مملکت» واقعا باید رودار و بیحیا باشی اینگونه هم اظهارنظر کنی!
فکر میکنم حالا اگر قرار باشد این توصیه بازیکن دسته چندم اصلاحات را جدی بگیریم و سیاهه کسانی را که کشور را به ورطه نابودی کشاندهاند لیست کرده و محاکمه کنیم، نخستین کسانی که با ناطق این جمله برخورد میکنند، همین سران اصلاحات باشند که سرلیست همان سیاهه هم هستند!
۱۳ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]