تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعده‏هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏كنيم، چنانكه رسول اكر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850373513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادباد آن روزگاران یادباد روایت رزمنده‎ای که او را با سرباز عراقی اشتباه گرفتند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادباد آن روزگاران یادبادروایت رزمنده‎ای که او را با سرباز عراقی اشتباه گرفتند
خبرگزاری فارس: روایت رزمنده‎ای که او را با سرباز عراقی اشتباه گرفتند
در بیمارستان امام حسین (ع) تهران، پزشکان و پرستاران مرا با سرباز عراقی اشتباه گرفتند و می‌گفتند این یک سرباز عراقی هست.

به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، رزمندگان و خانواده‌های شهدا منشور گنجی هستند که جنگ را باید از دل آنها جست‌وجو کرد، واژه به واژه‌‌ای که بیان می‌کنند، گوشه‌ای از سند افتخار سربازان روح‌الله و برگی زرین از تاریخ شیعه است. بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس در مازندران در حد توان روزانه گزارشاتی را در همین زمینه و برای اشاعه فرهنگ غنی دفاع مقدس منتشر می‌کند تا توانسته باشد گوشه‌ای از مجاهدت‌های رزمندگان مازندرانی و همچنین رشادت‌ها و سیره عملی 10 هزار و 400 شهید این استان را از این طریق منعکس کند؛ در ادامه یکی دیگر از گزارشات مدنظر، از نظرتان می‌گذرد. * لحظات جانکاه یک سرباز خمینی اسماعیل قلیان ‏از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با فارس اظهار می‌کند: بعد از عملیات کربلای 4 و پس از صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر اعزام جوانان به جبهه‌ها، بنده به اتفاق خیل عظیمی از رزمندگان در قالب سپاه محمد(ص) از شهرستان بهشهر به جبهه‌های جنوب اعزام شدیم و در گردان امام محمد باقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا به‌عنوان آرپی‌جی‌زن سازماندهی شدیم.  

  از آنجایی که مرحله اول عملیات کربلای پنج به اتمام رسیده بود، برای آمادگی و شروع مرحله دوم عملیات، طی مدت 17 شبانه‌روز آموزش‌های سنگینی را در هفت‌تپه گذراندیم. سردار شهید علیرضا بلباسی فرمانده گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا، هر روز آرپی‌جی‌زن‌ها را برای تیراندازی به هدف‌های فرضی که لاستیک ماشین بود، می‌برد تا نیروها کاملاً دست به تیر شوند. بعد از گذشت 15 شبانه‌روز، در شب شانزدهم فرمانده لشکر سردار مرتضی قربانی در مقر گردان حاضر شد و از حساسیت بالای مرحله دوم عملیات کربلای پنج گفت.  

  سپس فرمانده محور دستور داد موتور برق گردان را خاموش کنند و در صحبت‌هایش گفت: در این مرحله از عملیات، مبارزه توپ، تانک، خمپاره و هواپیماهای دشمن با گوشت و پوست بدن شماست و در بعضی مواقع ناگزیرید با درگیری تن به تن دشمن را به عقب برانید، اگر کسی وحشت دارد، از تاریکی شب استفاده کند، خجالت نکشد و برود، ما ضمن این که تسویه حساب او را می‌دهیم، هزینه بازگشتش را هم پرداخت می‌کنیم، تصمیم‌گیری با شماست. در ادامه نوبت به نوبت به حمام صحرایی گردان رفته و غسل شهادت کردیم تا دستور حرکت به‌سوی خط شلمچه از سوی فرماندهی صادر شود، ساعت 12 شب تاریخ 10 بهمن ماه 1365 توسط چند فروند قایق از دریاچه ماهی عبور کردیم. آتش دشمن به قدری زیاد و سنگین بود که آب دریاچه ماهی از شدت حرارت انفجار گلوله‌ها به حالت جوشش درآمده بود، بعد از عبور از سه راهی مرگ که بعد‌ها به سه راهی شهادت معروف شد، دشمن را از سمت راست دور زدیم و بعد از انهدام سنگرهای کمین دشمن با اعلام رمز عملیات، خط مستحکم آنان را شکستیم.  

  هر یک از بچه‌ها چندین تانک دشمن را شکار کردیم و در درگیری با آنان از یکدیگر سبقت می‌گرفتیم، عراقی‌ها که راهی جز فرار نداشتند یکی پس از دیگری عقب‌نشینی می‌کردند و تلفات سنگینی را از خود به‌جا می‌گذاشتند. عملیات به نقطه حساس خود رسیده بود، درگیری به جنگ تن به تن تبدیل شده بود، به‌طوری که توپخانه عراقی‌ها به روی نیروهای خودش هم آتش می‌ریخت و نیروهای خودشان را هم از بین می‌بردند. سپاه پیاده سوم عراق بعد از مواجهه با فشار سنگین ما مجبور شد خط اول را رها سازد و با تجهیزات سنگین، در خط دوم خودشان مستقر شود. دستور عقب‌نشینی توسط فرمانده صادر شد، شهید بلباسی فرمانده گردان برای اطاعت دستور فرمانده لشکر، نیروها را به عقب هدایت کرد و در کانال واقع در ابتدای سه راهی مرگ که خط اول دشمن در مرحله اول عملیات کربلای پنج بود، مستقر ساخت. پس از استقرار نیروها در کانال مورد نظر از ساعت 6 بامداد 11 بهمن ماه 1365 بار دیگر درگیری‌ها آغاز شد، توپخانه و خمپاره‌انداز‌های دشمن، آتش تهیه می‌ریختند و تانک‌های عراق به‌سوی خط ما پیشروی می‌کردند.  

  ساعاتی بعد به فاصله کمتر از 300 متری ما رسیدند، هواپیماها از هوا و نیروهای پیاده هم به همراه تانک‌ها از سه طرف ما را محاصره کردند. حلقه محاصره لحظه به لحظه تنگ‌تر می‌شد، حدود ساعت 11 صبح همان روز در حال درگیری با عراقی‌ها بودیم که شهید عبدالرضا اصغرپور، با اصابت تیر مستقیم به سرش در حالی که در آغوش من جای داشت، به شهادت رسید. در آنجا یقین یافتم که همه شهدا با بصیرت و ایمان قلبی نسبت به شهادت‌شان آگاهی کامل دارند، چرا که عبدالرضا چندی پیش در مورد شهادتش در این عملیات با من سخن گفته بود. درگیری لحظه به لحظه سخت‌تر می‌شد از یک سو عطش، بی‌آبی و خستگی و از طرف دیگر شهادت بچه‌ها، نیروها را شدیداً تحت فشار قرار داده بود. عراقی‌ها با تیر خلاص مجروحین ما را به شهادت می‌رساندند، صدای مظلومیت بچه‌ها با فریاد یا حسین(ع) یا حسین(ع) به گوش می‌رسید. در حال تیراندازی به‌سوی عراقی‌ها بودم که ناگهان گلوله خمپاره‌ای کنار پایم به زمین نشست و منفجر شد.  

  پس از این که به هوش آمدم، صدای عراقی‌ها را می‌شنیدم، شهادتین را بر زبانم جاری کردم، هر لحظه منتظر تیر خلاص عراقی‌ها بودم، چون دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، ناگهان برحسب اتفاق یکی از دوستان همشهری که مجروحیتش سطحی بود، مرا شناخت و کشان‌کشان به سه راهی مرگ انتقال داد و از آنجا هم حدود 500 متر به عقب کشاند. در فاصله یک کیلومتری خط اول ما یک دستگاه تویوتای لنکروز برای حمل پیکر شهدا و مجروحین به پشت خط ایستاده بود، ما را از آنجا به بیمارستان صحرایی حضرت زهرا(س) شلمچه انتقال دادند. چون در آن روز، سه بار مجروح شدم و بیشترین مجروحیتم چشم‌ها، صورت، بینی و گوش‌هایم بود، صورتم اصلاً قابل شناسایی نبود و هیچ‌کس نمی‌توانست هویت من را تشخیص دهد، ضربان قلبم پایین آمده بود، چشم‌هایم نابینا شده بود و هر لحظه از هوش می‌رفتم. پزشکان و پرستاران بیمارستان صحرایی خواستند مرا داخل پلاستیکی که تمام شهدا را در آن می‌گذاشتند، به اصطلاح، شکلات‌پیچ کنند و به معراج شهدا انتقال دهند اما دوستم متوجه شد و از پزشکان خواست تا یک‌بار دیگر قلبم را با دستگاه تست کنند. دکتر حرفش را قبول کرد و بعد از آزمایشات دوباره متوجه شد که قلبم خیلی ضعیف کار می‌کند، بی‌درنگ مرا به بیمارستان طالقانی اهواز و از آنجا به تهران انتقال دادند، از شانس بد من، چون هم لکنت زبان داشتم و هم چهره‌ام مشخص نبود، در بیمارستان امام حسین(ع) تهران، پزشکان و پرستاران مرا با سرباز عراقی اشتباه گرفتند و می‌گفتند این یک سرباز عراقی هست، ما مجروحین زیادی در بیمارستان داریم و باید به آنان رسیدگی کنیم و من از شدت درد فقط فریاد می‌کشیدم.  

  ناگهان برحسب اتفاق و لطف ائمه(ع) یکی از دوستان همرزمم به‌نام مصطفی عبدی که در آن بیمارستان بستری بود، مرا از طریق صدایم شناخت و به اتفاق همراهانش علی کلبادی‌نژاد، سراغ پزشکان و پرستاران رفت و به آنان گفت ایشان ایرانی، بسیجی و همشهری من است. پزشکان و پرستاران بخش بر بالینم حاضر شدند و با عجله مرا برای ادامه درمان به اتاق عمل بردند و بعد از چندین عمل جراحی و چندین ماه بستری بودن در آن بیمارستان و دیگر بیمارستان‌های تهران، در نهایت از قافله شهدا جا ماندم؛ نمی‌دانم شاید تقدیر چنین بود. انتهای پیام/3141/ج40/

95/04/18 :: 00:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن