واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وبسایت خلاقیت - محمدرضا محسنی: از من خواسته شده به این موضوع بپردازم که مسیر کارآفرینی چگونه است و چه سختیهایی دارد و در واقع به تجربیاتی اشاره کنم که خودم در مسیر کارآفرینی با آنها روبهرو بودهام. نکتهای که در وهله اول خودنمایی میکند این است که برای ورود هر فردی به بازار کار نمیتوان نسخه واحدی پیچید و گفت هر فردی باید از مسیری که من رفتهام یا دیگری پیموده است، تبعیت کند. در عین حال باید این واقعیت را پذیرفت که الگوبرداری از کسانی که موفق شدهاند، میتواند در مسیر رسیدن به موفقیت بسیار موثر باشد.
الگوبرداری را هم اینگونه تعریف میکنم که اگر عملکردن به برخی نکات برای دیگری به خوبی جواب داده است؛ پس اگر ما هم به این نکات به درستی عمل کنیم، در نهایت، جواب خوبی خواهیم گرفت. شاید خودم جزو کسانی بودهام که اعتقاد زیادی به مقوله الگوبرداری داشتهام.
مثلا زمانی که کتاب همسایه میلیونر نوشته دکتر توماس جی استنلی را خواندم، برایم برخی نکات آن جالب توجه آمد؛ از جمله اینکه این ثروتمندان چه مسیری را رفتهاند و چقدر طول کشیده اهدافشان به ثمر بنشیند و مهمتر اینکه چه سختیهایی را در این مسیر به جان خریدهاند. در مطالعات بعدیام حتی به این موضوع توجه کردم که اینان چگونه سخن میگویند.
این همان نکتهای بود که به خصوص آنتونی رابینز در کتاب توان بیپایان، بسیار به آن توجه کرده است. رابینز در آن کتاب، الگوبرداری را حتی تا نوع نفسکشیدن هم پیش میبرد واین موضوع را به حیطه زبان بدن و نوع تصویرسازی از خود نیز میکشاند. در عین حال باید یادمان باشد که این الگوبرداری میتواند به صورت تیغی دولبه عمل کند و اگر هوشیاری خود را در انتخاب مواردی که برای ما در یک الگو جواب میدهند، به کار نبندیم، آن وقت شاید نتیجهای برعکس چیزی که میخواستهایم به دست آوریم.
رشد فقط در کارآفرینی نیست
بر اساس این دیدگاه معتقدم که شاید مسیر بعضیها برای رشد، مسیر استخدام باشد. چه کسی گفته است که همه افراد یک جامعه میتوانند وارد تجارت شوند و کاروکسبی را برای خود راهاندازی کنند؟ خیلی از افراد طبیعتا لازم است که مسیر استخدام را در پیش بگیرند.
واژهای در این سالها در ادبیات اقتصادی و اجتماعی مد شده است به نام کارآفرینی که به گمانم برخی ذهنیتها راجع به این واژه از صداقت لازم برخوردار نیست. آنچه که در ذهن عموم راجع به کارآفرینی شکل گرفته این است که باید حتما سرمایه را در معرض ریسک قرار داد و زمان و دانش خود را هم به این فعالیت ریسکی افزود تا برای دیگران کار ایجاد کنیم و در انتها ببینیم که آیا واقعا موفق شدهایم یا نه؟
ارزشآفرینی به جای کارآفرینی
در برابرِ چنین ذهنیتی، این دیدگاه را دنبال میکنم که آنچه برای جامعه امروز ما جواب میدهد، نه کارآفرینی، که ارزشآفرینیست. گاهی ممکن است این ارزشآفرینی در قالب استخدام صورت گیرد و زمانی دیگر در حیطه خویشفرمایی و کارآفرینی بروز پیدا کند. ای کاش به جای کارآفرینی، موضوع ارزشآفرینی را دنبال کنیم و نیز این موضوع را پی بگیریم که هر کس در هر بخشی که حضور دارد چگونه اثرگذار باشد و چگونه به بهترین وجه ارزشی ارائه کند.
من کارمند موفق را هم به عنوان یک فرد موفق میشناسم؛ یعنی همان کسی که تاثیرخود را در همین حیطه کارمندی دنبال کرده و نقطه بعدی پیشرفت را در کارآفرینی ندیده که اقتضائات و ریسکهای خاص خودش را دارد. در عین حال کسی را هم که شرکت کوچکی اداره میکند و در اداره آن هم موفق است، یک فرد موفق قلمداد میکنم. همه اینها بستگی به این دارد که آن پازلی را که در این کائنات به ما تعلق گرفته،چگونه به بهترین نحو انجام دهیم و به ثمر برسانیم تا آن پازل خالی نماند. وقتی ابعاد بحث را از کارآفرینی به ارزشآفرینی گسترش دادیم، آن وقت میتوان از راههای ارزشآفرینی بیشتر برای تکتک مردمان اجتماع سخن گفت.
تور حمایتی
در بحث موفقیت در ارزشآفرینی یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه شود، گرفتن تور حمایتیست. این تور حمایتی اگر توانمندیهای خانواده ماست؛ پس چه بهتر که از آنها تور حمایتی بگیریم. در عین حال این تور حمایتی میتواند شامل عواملی نظیر دوستی موثر، تحصیلات یا بلدبودن تکنولوژی شود.
بر ماست که هر کدام از این عوامل را تبدیل به یک تور حمایتی برای موفقیت کنیم و البته پیش از آن باید بدانیم که قرار نیست این تورهای حمایتی، کار خاصی برای ما انجام دهند و صرفا قرار است حمایتکننده ما باشند. در این بحث نیز همچنان این جمله میدرخشد که در حوزه موفقیت در کار، نباید روی قول هیچکس حساب کرد، اِلا خودمان. هرکدام از ما در طول زندگی کسانی را دیدهایم که پشتوانه حمایتی خوبی در خانواده داشتهاند یا از تحصیلات خوبی برخوردار بودهاند یا رانتی برای استخدام در مسیرشان قرار گرفته، اما موفق نشدهاند و بر عکس، کسانی هم بودهاند که هیچکدام از این عوامل را نداشتهاند و خیلی هم موفق شدهاند.
اینها را نوشتم تا به این نکته برسم که تور حمایتی جزو اصول لازم برای موفقیت نیست؛ ولی اگر ما از هر کدام از این تورهای حمایتی برخوردار باشیم، آن وقت میتوانیم به عنوان یک تسریعکننده در مسیر کامیابیمان از آنها استفاده کنیم. در تور حمایتی، ابتدا بررسی میکنیم تا متوجه شویم برای رسیدنمان به موفقیت به چه نوع حمایتها یا ادوات یا منابعی نیاز داریم. زمانی که من کارم را شروع کردم، نیازمند حمایت خانوادهام بودم.
حمایتهایی از این جنس که همسر، برادر و بقیه اعضای خانواده همدلی کنند و اجازه دهند در ابتدای کارم روزانه ۱۶ساعت کار کنم. اگر این حمایت از طرف آنها صورت نمیگرفت و اینگونه میشد که فقط منافع خودشان را در نظر میگرفتند، آن وقت اتفاقی که من برای موفقیت به آن نیاز داشتم، به وجود نمیآمد.
تور حمایتی خانواده جنبه دیگری هم دارد که با عنوان کمکهای مالی آنها مطرح میشود. من خودم خانوادهای نداشتهام که بتوانند در مسیر کاریام و در جهت رشد کارم به من کمک مالی کنند، ولی اگر شخصی خانوادهای دارد که میتواند برای بودجه ایجاد یک کاروکسب روی آنها حساب کند، لازم است که از آنها حمایت لازم را در زمینه مالی دریافت کند. منتها نه حمایتی را که در آن خانواده تزریقکننده منابع مالی برای شروع یک کاروکسب یا اداره آن باشد.
این کمک میتواند در قالب یک سرمایهگذاری صورت گیرد که در ازای رشد کاروکسب نه تنها اصل سرمایه بازپس داده شود که مبلغی سود هم در مقابل رشد و رونق کاروکسب برای سرمایهگذاران (که اینجا خانواده هستند)، در نظر گرفته شود. در واقع تور حمایتی ما در اغلب موارد باید امری روشن باشد که هم حدود آن مشخص شود، هم تعهد و انگیزهای برای فعالیت بیشتر روی کاروکسب به وجود آورد.
۲۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]