واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: درخواست مجازات مرگ برای قاتل ستايش
متهم 17 ساله : زن صيغهاي داشتم و هر روز مشروب ميخوردم...
نویسنده : محبوبه قربانی
پسر نوجوانی كه متهم است فروردين ماه امسال ستايش، دختر بچه شش ساله افغان را به طرز دلخراشی به قتل رساند، روز گذشته محاكمه شد. اين پرونده در دو بخش علني و غيرعلني در شعبه هفتم دادگاه كيفري استان تهران و به رياست قاضي خازني رسيدگي شد. به گزارش خبرنگار ما، بعد از اينكه قاضي رسميت جلسه را اعلام كرد، نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «اميرحسين، متهم پرونده متولد 25 آذرماه سال 78 است كه از كانون اصلاح و تربيت به جلسه دادگاه منتقل شده است. او متهم است كه روز دوشنبه، 22 فروردين ماه ستايش، دختربچه شش ساله افغان را به قتل رسانده است. او بعد از ارتكاب جنايت همراه پدرش راهي كلانتري شد و خود را تسليم پليس كرد. متهم در شرح ماجرا گفت: ساعت 13:30 روز حادثه بود كه ستايش براي بازي با خواهرزادهام به خانه ما آمد. بعد از دقايقي مادر و خواهرم براي خريد از خانه بيرون رفتند. وقتي ستايش را تنها ديدم وسوسه شدم و به بهانهاي او را به طبقه بالا كه كاملاً در اختيار خودم بود، بردم. داخل اتاق خواب به او تعرض كردم بعد در اتاق را محكم بستم تا بيرون نيايد. وقتي از پشتبام متوجه شدم پدر و مادر ستايش دنبال او ميگردند از ترس او را به آشپزخانه كشاندم و با ضربات چاقو... متهم در ادامه گفت: بعد از حادثه جسد را داخل كارتن پنهان كردم. وقتي سخنان نماينده دادستان به اين بخش رسيد ناگهان مادر ستايش حالش بد شد و روي زمين افتاد. به كمك چند نفر مادر ستايش به خارج از دادگاه منتقل شد. نماينده دادستان در ادامه گفت: فرداي آن روز به مدرسه رفتم و به دوستم گفتم اين اتفاق افتاده چكار كنم. او گفت: اسيد بريز تا جنازه از بين برود. وقتي به خانه آمدم اسيد را روي جنازه ريختم. براي از بين بردن بوي اسيد الكل صنعتي و اسپند ريختم سپس با كبريت آتش زدم. چند ساعت بعد دوستم به منزلمان آمد و جعبه را نشانش دادم. او ترسيد و قرار شد موضوع را به امام جمعه بگويد. بعد از آن بود كه ماجرا را به پدرم گفتم و او مرا به كلانتري برد. با اقرارهاي متهم بود كه مأموران پليس در محل حاضر شدند و بقاياي جسد را خارج كردند. نماينده دادستان گفت: اتهام اميرحسين قتل عمد، تعرض و جنايت بر ميت است و برايش درخواست صدور حكم شايسته دارم. سپس اولياي دم در جايگاه حاضر شدند و گفتند در مورد قتل درخواست قصاص، در مورد تعرض اعدام و در مورد جنايت بر ميت درخواست ديه دارند. وقتي قاضي از متهم خواست در جايگاه قرار گيرد، او گفت: تپش قلب و استرس زياد دارد و نميتواند حرف بزند. لحظاتي بعد وقتي آرامتر شد، قاضي از او خواست نشسته از خودش دفاع كند كه قبول كرد. متهم در شرح ماجرا گفت: من هر روز بعد از برگشت از مدرسه مشروب مصرف ميكردم اما ميزان الكل آن كم بود. روزي يكي از دوستانم آدرسي به من داد تا الكل دستساز تهيه كنم. وقتي از آن الكل ميخوردم حس خوبي به من دست ميداد به خاطر همين چند بطري ديگر تهيه كردم تا براي مراسم خاص استفاده كنم. روز حادثه وقتي با دختر مورد علاقهام تماس گرفتم ،گفت: برايش خواستگار آمده و ميخواهد با او ازدواج كند. وقتي از مدرسه برگشتم از ناراحتي سراغ شيشه مشروب دستساز رفتم و چهار ليوان خوردم و به قول معروف سياه مست شدم. ساعتي بعد بود كه ستايش به خانه ما آمد. آنجا بود كه نيت شيطاني به سراغم آمد و... متهم گفت: اگر مشروب مصرف نكرده بودم، مرتكب جرم هم نميشدم. در ادامه قضات سؤالاتي را از متهم پرسيدند. چه مدتي است مشروب مصرف ميكني؟ چند سال ميشود. چرا با اين سن كم مشروب ميخوري؟ برايم بهترين سرگرمي بود چون در اطراف ما سرگرمي و تفريحي نيست. بعد از حادثه چه كردي؟ شروع كردم به سيگار كشيدن. دو سه ساعت بعد وقتي متوجه اشتباهاتم شدم به فكر مخفي كردن جنازه افتادم. ميدانستي وقتی مرتكب قتلشوي، حكمش چيست؟ در فيلمها ديده بودم و در اين باره شنيده بودم اما فكر نميكردم، واقعيت داشته باشد. من فقط ميخواستم ستايش ساكت شود و صداي او را پدر و مادرش نفهمند به خاطر همين مجبور شدم او را بكشم. ميدانستي قتل حرام است و گناه دارد؟ ميدانستم گناه دارد ولي نميدانستم حرام است! آيا قبلاً هم رابطه داشتي؟ بله، من يك خانم مطلقه را صيغه كرده بودم. با اين سن كم چطور ارتباط داشتي؟ از طريق اينترنت و فيلمها همه چيز را ياد گرفته بودم. در ادامه وكيل متهم با قبول قتل و جنايت، رسيدگي مجدد به پرونده متهم را از پزشكي قانوني و تشكيل پرونده شخصيت را از هیئت قضايي درخواست كرد و از هیئت قضايي خواست در مورد مستي و عدم رشد و كمال عقلي متهم تحقيق و رسيدگي شود. هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم وارد جلسه را برای رسیدگی به اتهام تجاوز به عنف غیرعلنی اعلام کردند. گفتوگويي با مادر متهم چند فرزند داريد؟ چهار فرزند، سه دختر و يك پسر كه اميرحسين است. آيا روز حادثه شما منزل بوديد؟ نه من با دخترم رفتيم براي خريد. به ستايش هم گفتم برود خانهشان. ولي اشتباه كردم بايد خودم او را ميبردم و تحويل مادرش ميدادم. آيا در جريان كارهايي كه اميرحسين انجام ميداد، بوديد؟ نه، اصلاً نميدانستم چكار ميكند. اميرحسين سن كمي داشت چرا يك طبقه آپارتمان اختصاصی در اختيار او قرار داديد و هيچ نظارتي هم روي او نداشتيد؟ اشتباه كردم و تاوان سختي را بايد پس بدهم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]