واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آذر و امير به صحنه جنايت بازگشتند
زن جواني كه با همدستي مرد مورد علاقهاش، شوهرش و مادر بزرگ وي را به قتل رسانده، براي دومين بار در صحنه جنايت حاضر شد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 11 صبح روز شنبه، 23 آبان ماه سال قبل بود كه قاضي مديرروستا، بازپرس ويژه تهران با تماس مأموران كلانتري نياوران از قتل يك مرد جوان و مادربزرگش در خانهاي ويلايي با خبر و در محل حاضر شد. تيم جنايي در پاگرد راهپله طبقه اول با جسد مردي 29 ساله به نام رسول و كمي آنطرفتر در آستانه ورودي طبقه اول با جسد زني 74 ساله به نام شهربانو روبهرو شدند. بررسيها نشان داد اين خانه دو طبقه متعلق به شهربانو است كه مدتي است رسول و همسر جوانش آذر، در طبقه اول ساختمان و در همسايگي مادر بزرگش زندگي ميكردهاند. مادر رسول كه پليس را از ماجرا باخبر كرده بود، گفت: امروز براي سركشي به خانه پسرم آمده بودم كه به تماسهايم جواب نداد. وقتي با كليد يدك وارد شدم جسد او و مادربزرگش را ديدم. وي در ادامه گفت: رسول مدتي است با همسرش آذر اختلاف دارد و من احتمال ميدهم عروسم در اين جنايت دست داشته باشد. تحقيقات بعدي نشان داد همسر مقتول پس از حادثه همراه پسر عموي شوهرش كه امير نام دارد به طرز مرموزي ناپديد شده است. در چنين شرايطي مأموران امير و آذر را بازداشت كردند. آذر گفت: در حال حرف زدن با امير بودم كه شوهرم وارد خانه شد و به حضور امير اعتراض كرد. من ابتدا به شوهرم ضربه زدم. بعد از آن بود كه مادربزرگش از راه رسيد و او را هم با چاقو زدم. پس از آن امير هم با چاقو به شوهرم ضربه زد. بعد از انجام تحقيقات مقدماتي آذر و امير روز گذشته بار ديگر قدم به محل جنايت گذاشتند.
بازسازي صحنه قتل
ساعت 10 صبح ديروز قاضي مديرروستا بازپرس پرونده در محل حادثه كه خانهاي در بنبست كاميار حوالي نياوران بود حاضر شد. 12 دقيقه بعد هم كارآگاهان تشخيص هويت و كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي دو متهم را به محل حادثه منتقل كردند و لحظاتي بعد هم وكلاي دو متهم به محل حادثه آمدند و بازسازي صحنه با حضور بازپرس مديرروستا آغاز شد.
دو متهم با اسكورت مأموران وارد محل حادثه شدند. داخل راهرو روي فرش و روي مبلها هنوز پس از گذشت نزديك به يك سال از حادثه آثار خون ديده ميشد. آذر با قدمهاي آهسته پاي در خانهاي ميگذاشت كه يك سال قبل همراه شوهرش زندگي ميكرده است. او كه به خونهاي ريخته شده خير شده بود شايد لحظات سخت روز حادثه را به ياد ميآورد. ابتدا آذر بايد صحنه را بازگو ميكرد. وي گفت: روز سخت و بدي بود و دوست ندارم هرگز آن روز را به ياد بياورم. من و امير داخل اتاق حرف ميزديم كه ناگهان صداي شوهرم را از پشت در شنيديم كه با فريادهاي بلند ميخواست در خانه را باز كنيم. وقتي ديديم قصد دارد در را بشكند آن را باز كرديم. او با امير درگير شد كه آرامش كردم و گفتم امير براي حرف زدن پيش من آمده است. ابتدا كمي آرام شد اما ناگهان دوباره شروع به داد و فرياد كرد به طوري كه مادربزرگش متوجه شد و به طبقه پايين آمد.
امير و رسول با هم درگير شده بودند كه من با چاقو ضربهاي به رسول زدم. مادربزرگش با ديدن اين صحنه به طرف در رفت تا از همسايهها درخواست كمك كند كه پيراهنش را گرفتم و به داخل كشاندم و بعد هم چند ضربه با چاقو به او زدم. پس از اين چاقو را به امير دادم كه او هم چند ضربه به رسول زد. خيلي ترسيده بودم، لباسهايم را داخل ساكي ريختم تا از خانه فرار كنم كه متوجه شدم امير ضربه آخر را به مادربزرگ شوهرم زد و او را به قتل رساند. آذر پس از حرفهايش صحنه را بازسازي كرد و بعد نوبت به حرفهاي امير شد. امير گفت: آرش پسر عموي من بود و متوجه شده بودم با همسرش اختلاف دارد. آن روز براي حرف زدن با آذر به خانهاش رفته بودم كه آرش از راه رسيد و با هم درگير شديم. ضربه اول به آرش را آذر وارد كرد و بعد من با چاقو به او ضربه زدم. وقتي پيرزن از راه رسيد آذر با چاقو به او چند ضربه زد اما من يك ضربه آرام به زن سالخورده زدم تا ببينم زنده است يا فوت كرده كه متوجه شدم قبل از ضربه من او به قتل رسيده است. پس از اين امير هم صحنه را بازسازي كرد و اين بازسازي ساعت 11:30 به پايان رسيد و دو متهم در ادامه به دستور قاضي مديرروستا به اداره آگاهي منتقل شدند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]