واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از اجتماع عزاداران حضرت علی (ع) در مشهد گزارش میدهدسیل محبان علی ابن ابیطالب(ع) پشت سر مرجعیت/ یک فتوا داعش را زیر پای این جمعیت له خواهد کرد
مشهد امسال نیز بیست یکم ماه مبارک رمضان مانند سالهای گذشته میزبان مرجعیت عالیقدر تشیع بود و دهها هزار نفر از محبان علوی در راهپیمایی به مناسبت شهادت مولای متقیان گرد هم آمدند و به عزاداری پرداختند.
به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، هنوز در خیابان شهید دیالمه بودم که مردم با سرعت به سمت چهارراه خسروی میرفتند. مسیر مسدود شده چهارراه خسروی به سمت چهارراه شهدا نشان از این داشت که درست آمدهام. برای مطمئن شدن به یکی از مأمورین ایستاده در کنار خیابان گفتم پیادهروی آیتالله صافی به سمت حرم از همینجا شروع میشود؟ با علامت سر و دهان همزمان تأیید کرد که بله درست آمدی. کمی جلوتر که رفتم همه به سمت من بودند که از سمت قبله میآمدم. فهمیدم که من هم باید پشت به جمعیت و روبهقبله کنم. آخرین فرازهای امینالله بود. تمام که شد مردم فوج فوج میرفتند داخل مسجد. آیتالله سیدان که هنوز نمیدیدمش پشت میکروفن میرود و با صدای خاصش و آرامشی عمیق شروع میکند به خواندن خطبهای عربی. مسیر رفتن به داخل دوطرفه شده است. سه-چهار صف به داخل میروند و یک صف هم برمیگردند. ردیفی که برمیگردند انگار دیگر جاگیرشان نیامده است؛ اما اینهایی که میروند؛ مصمماند. میروند و بازنمیگردند. انگار زمین داخل مدرسه را برکت دادهاند. بالاخره اگر بنا باشد چیزی برکت کند؛ کجا بهتر از مجلس عزای امیرالمؤمنین علیهالسلام؟! حالا به داخل رسیدهام. جایی بهتر از دم در پیدا نمیکنم؛ اما آیتالله سیدان را میبینم. خودم را جمعوجور میکنم که زیردست پا نروم. آیتالله از مناقب امیرالمؤمنین (ع) میگوید. گریزی میزند به داستان صحبت حضرت امیر روحی له الفدا با خورشید و آنکه حضرت رسول (ص) به علی ابن ابیطالب (ع) میگویند: لو لا أن تقول فیک طوائف من أمّتی ما قالت النصارى فی عیسى بن مریم، لقلت الیوم فیک مقالاً لا تمّر بأحد من المسلمین إلا أخذوا التراب من أثر قدمیک یطلبون به البرکة؛ که علی جان اگر چنین نبود که غالیان از امت من در مورد تو گفتارى را گویند که مسیحیان در مورد عیسى بن مریم گفتند در مورد تو سخنى را مىگفتم که از هیچ جمعیتى گذر نکنى مگر اینکه خاک زیر پایت را گرفته و بهواسطه آن برکت طلب میکردند.– انگار که رسولالله (ص) به جمع حاضر چنین حرفی زده باشد نوعی افتخار در چهرهی اطرافیانم میبینم. کمی بعدتر که سخنرانی آیتالله سیدان رو به پایان است به دنبال مسؤول برگزاری پیادهروی میگردم. از چندنفری میپرسم. به شخصی به نام عبدالله رضاداد راهنماییام میکنند؛ اما انگار نیست. پرسوجو را ادامه میدهم. نهایتاً یکی از بچههای حفاظت مراسم میآید در گوشم میگوید نفر اول پشت پنکه. نگاه میکنم. متوجهش میشوم. متوجهم میشود. چند دقیقه بعد در راهرو دونفری ایستادهایم و مشغول صحبت. سعی میکنم از تاریخچه و انگیزهی اجرای برنامه بپرسم و ایدهی اولیه. دو سهدقیقهای بیشتر فرصت نداریم. چراکه هر لحظه ممکن است سیل جمعیت به سمتمان بیاید. میگوید: «امسال پنجمین سالی است که این پیادهروی با درخواست اولیهی مردم از ایشان برگزار میشود. با توجه به اینکه آیتالله صافی زمانی که قم بودند در روز شهادت حضرت زهرا (س) و شهادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) از منزل بیرون میآمدند؛ از وقتی هم که در این روز مشهد هستند همان سنت در مشهد ادامه پیدا میکند. هدف اصلیمان هم تعظیم شعائر و عرض ارادت به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است؛ و البته عرض تسلیت به محضر امام رضا علیهالسلام و ولیعصر عجل الله تعالی فرجه.» صحبتش که تمام میشود بیرون میآیم. جمعیت در حال تکثیر شدن است. ماشین مداحها کمی جلوتر از ماست و دو مداح حقیقتاً کارکشته عقب ماشین ایستادهاند. با روضه شروع میکند. روز عزای امیرالمؤمنین (ع). گریز روضه را خوب میداند که به کجاها بزند. خوب هم میزند. گریهی نرم جمعیت که گاهی کمی بلندتر میشود همهمه قشنگی را به ارمغان آورده. چه درهمبرهم خوبی...! کمی جلوتر ماشین گلابپاش باران نرم و خوشبویی را بر روی سر روزهداران میریزد. اشک و گلاب انگار مخلوط میشوند. آرامآرام حرکت میکنیم. جمعیت از همه طرف اضافه میشود. کمی که جلوتر میروم فکر تخمین زدن جمعیت میافتم. دو دوتا چهارتایی میکنم و به عددی کمتر از 50 هزار نفر نمیرسم. با خودم میگویم اگر این جمعیت همین الآن دستوری بگیرد مبنی بر حمله بهسوی داعش چه اتفاقی برای حرامیان میافتد؟! غم عزا و افتخار به قدرت تشیع حسی عجیب را در دلم به وجود میآورد. یاد حرف رهبری میافتم که میگوید ما مظلوم مقتدریم. مثل مولایمان علی ابن ابیطالب (ع). هنوز نتوانستهام آیتالله صافی گلپایگانی را ببینم. فشردگی جمعیت اجازه نمیدهد. به آیتالله صافی برسم. اول فکر میکردم جلوی جمعیتم. ولی الآن متوجه شدهام تا خط جلویی راه زیادی مانده است. کمی جلوتر به چهارراه شهدا که میرسم از فرصت استفاده میکنم و با یک میانبر زدن به اطراف آیتالله میرسم. روضهخوانی مداح ادامه دارد. مردم دوربینها را سردست گرفتهاند و در حال عکس گرفتن از آیتاللهاند. من هنوز ایشان را ندیدهام. یک حلقه سرباز که تحتفشار جمعیت قرارگرفتهاند سعی میکنند از هجوم جمعیت به سمت ایشان جلوگیری کنند. در ادامه تغییر زاویهام نسبت به آیتالله صافی سبب میشود ببینمشان. مسؤولین شهری و استانی هم البته همراهیشان میکردند؛ اما آیتالله در سن 97 سالگی واقعاً دچار زحمت است و بهسختی راه میرود. کمی بعد برای ایشان ویلچری آماده میکنند تا ادامهی مسیر را با آن طی کند. سالهای قبل هم توفیق حضور در این مراسم برایم پیشآمده بود؛ اما نمیدانم چرا شور و شوق مراسم امسال از نوعی دیگر بود. حقیقتاً دستههای عزاداری در شوری عمیق فرورفته بودند. این موضوع را البته راستی آزمایی هم کردم و دیگرانی هم تأیید کردند که امسال جمعیت بیسابقه و باشکوهی به این پیادهروی آمده بودند. انتهای مراسم دوباره داشتم به این موضوع فکر میکردم که این سیل عظیم عشاق را یک فتوا، فقط و فقط یک فتوا از ولی امر مسلمین تا کجاهای عالم که نخواهد کشید؟! ============ گزارش از: علی کرد ============ انتهای پیام/3268/ر40/
95/04/08 :: 04:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]