واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: جانبازي در سوريه، شهادت در ايران
پس از انتشار مجموعه كتابهاي «نيمه پنهان ماه»، «يادگاران»، «روزگاران» و «مادران» كه كارهايي نو در حوزه ادبيات دفاع مقدس بودند و همگي مجموعههايي خواندني و جذاب شدند،
نویسنده : آرمان شريف
پس از انتشار مجموعه كتابهاي «نيمه پنهان ماه»، «يادگاران»، «روزگاران» و «مادران» كه كارهايي نو در حوزه ادبيات دفاع مقدس بودند و همگي مجموعههايي خواندني و جذاب شدند، انتشارات روايت فتح به سراغ زندگي شهيدان مدافع حرم رفته است. اين مجموعه كه «مدافعان حرم» نام دارد تا به حال به سرگذشت شهيدان مدافع حرمي به نامهاي عبدالله اسكندري، مهدي نوروزي و حامد جواني پرداخته است. اين مجموعه كه همانند مجموعههاي پيشين متر و معيارهاي استاندارد و حرفهاي يك كتاب را دارد، در معرفي شهيدان مدافع حرم به عموم جامعه ميتواند نقش تأثيرگذاري داشته باشد فقط به شرط آنكه شرايط تبليغ و ديده شدن همين كتابها به وجود آيد.
عنوان مدافعان حرم از زمان حمله تروريستهاي تكفيري به سوريه و تهديد آنها به تخريب حرم اهلبيت(ع) وارد فرهنگ عمومي جامعه شد. تا الان هم شهيدان زيادي جانشان را فداي دفاع از حرم ائمه و سرزمينهاي اسلامي كردهاند و حامد جواني، جوان متولد سال 1369 يكي از آنها بوده است. عمري كه شايد به ظاهر اعداد و ارقام كوتاه به نظر برسد ولي به لحاظ سير معنوي و اعتقادي بسيار پربار است.
كتاب از دوران كودكي شهيد شروع ميشود و به صورت گذرا نكاتي از دوران كودكياش را بيان ميكند. تمركز اصلي نويسنده بر چند سال آخر زندگي شهيد بوده و بيشتر حجم كتاب را هم دوران حضور شهيد جواني در سوريه و اتفاقات آنجا دربرگرفته است. طبيعي هم است خواننده كنجكاو كتاب بيشتر به دنبال كشف ماجراهايي است كه بر مدافعان حرم گذشته است. خواننده دوست دارد بفهمد در سر يك جوان 25 ساله چه ميگذشته كه در اوج جواني مسير خوشبختياش از حرم زينب(س) ميگذشته است.
مدافع حرم جوان
دي ماه 93 برگه اعزام به دست حامد ميرسد و او به دنبال فصل تازهاي از زندگياش راهي سوريه ميشود. ميروند درعا براي آزادسازي ديرالعدس و انواريه كه دست داعشيها بود. با تمام شدن عمليات حامد به ايران ميآيد و مادر در گير و دار نشان كردن دختري براي پسرش است و حامد در تب و تاب اعزام دوباره بيقراري ميكند. دلش به ازدواج رضا نيست. به دوستانش ميگويد اگر اين بار به سوريه بروم ديگر برگشتي در كار نيست و دختر مردم گناه دارد اسمم داخل شناسنامهاش برود.
حامد فروردين 94 وصيتنامهاش را مينويسد و دوباره راهي ميشود. اين بار حال و هوايش در زمان خداحافظي فرق دارد. از همه حلاليت ميطلبد و طوري خانواده و دوستانش را در آغوش ميكشد كه انگار ديگر هم را نخواهند ديد. حامد درست حدس زده بود، معلوم نبود آن روزها به دلش چه افتاده بود ولي مطمئن بود كه احساسش درست است.
شهيد اباالفضلي
سوريه كه ميروند موج انفجار حامد را به گوشهاي پرتاب ميكند و بدنش پر ازتركشهاي داغ فولادي ميشود. دوستانش دست از آرنج قطع شده و بدن پر از خونش را ميبينند. پيكر مجروح حامد را به سرعت به بيمارستان ميرسانند. آنجا بين پزشكها و زخميها به شهيد «اباالفضلي» معروف ميشود. سر، سينه، شكم و پاهايش پر از تركشهاي ريز و درشت شده بود.
حامد در بيمارستاني در لازقيه بستري بود و خانوادهاش به فكر انتقالش به ايران بودند. كاري سخت كه به فكر انجامش بودند. حامد در كما به ايران ميرسد و چند روز مقاومت ميكند اما پنج و نيم عصر سوم تير 94 از راه ميرسد. حامد شهيد «اباالفضلي» سوريه، درايران، در خاك وطنش طعم شيرين و گواراي شهادت را ميچشد. حامد در ماه رمضان آسماني ميشود و خبر شهادتش ولولهاي در زادگاهش تبريز به پا ميكند. پيش از شهادتش به يكي از دوستانش گفته بود دور نيست كه مردم در اين خيابان دور مرا بگيرند و جايي براي سوزن انداختن نباشد. پيشبينيهاي حامد همه خيلي زود تعبير شدند.
با وجود حساسيتهاي امنيتي كه براي نوشتن چنين كتابهايي وجود دارد، اين مجموعه به خوبي توانسته است حق مطلب را در مورد شهيدان مدافع حرم ادا كند. اگر اين مجموعه كتابها، گفتوگوها و نوشتنها از اين شهيدان نباشد، در آينده معرفيشان به نسلهاي بعد كاري بسيار سخت خواهد بود. امروز مايي كه اين شهيدان را در كنارمان درك كردهايم وظيفهمان درك و امانتداري از پيام و فرهنگ شهيدان مدافع حرم است. پيامي كه شهيدان مدافع حرم با حضور، جانبازي و شهادتشان براي مردم كوچه و شهرهاي كشورمان آوردند بايد گفته، خوانده و ديده شود و به عنوان گنجينهاي ناب و باارزش در دل تاريخ براي هميشه به يادگار بماند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]