واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: علی عادلیفرد در روزنامه شرق نوشت: هیاهوی رسانهای اصلاحطلبان و حامیان دولت، از پسِ هر سفر احمدینژاد، مثال آن مرد کوهستانی سادهدل شعر نیماست که تعجیل بر رفتن به شهر دارد و از این روی سوار بر ابر میشود تا خویشتن را زودتر به شهر برساند!
حدیث نهادینهکردن دموکراسی در ایران درازدامن است؛ قهر و آشتی مردم با صندوقهای رأی که بارها در دو دهه اخیر تکرار شد دلایل گوناگونی دارد؛ ای کاش بهجای آنکه اکنون بنشینیم و با خبر ورود احمدینژاد فریاد «وامصیبتا» سر دهیم که رویکرد طبقه پاییندست به ایشان است، به تحلیل انتخابات از ٧٦ تاکنون میپرداختیم و سپس پیدا و پنهان آسیبها را شناسایی و درمان میکردیم.
بارها گفتهاند و شنیدهایم که دموکراسی شکلی از نظام حکومتداری است؛ اما غافلیم از اینکه این قالب در زندگی مردم کوچه و بازار غالب است.در جوامعی که بافت فرهنگی مشوش دارند و دموکراسی در آنجا نهادینه نشده است، تنها راه روشنکردن چراغ دموکراسی، ناگزیر، آزمون و خطاست. لازم است بدون هرگونه جوسازی، احمدینژاد خود را عرضه کند و مردم در فرایند آزمون و خطا به تجربه خوشایندی از دموکراسی دست یابند.اگر با رویکرد موجود بخواهیم احمدینژاد را از آمدن منصرف کنیم، در دورههای دیگر، احمدینژادی دیگر ظهور خواهد کرد.یکسونگری و ارعاب و حذف رقیب در فضای رسانهای و افکار عمومی، گونهای از عملکرد نادرست سیاسی در انتخابات است که بنیانش را اصلاحطلبان مرسوم کردند.
زمانی که با اقبال عمومی مواجه نشدند، لب به شکوه گشودند که قهر مردم سببساز شکستهاست؛ اما به این اصل مهم توجه نکردند که آموزش و تعلیم و تربیت در کشورهایی مانند ایران فراموش شده است و دموکراسی هم برای اینکه در بستر چنین جوامعی ببالد باید تجربه کسب کند.برای اثبات این مدعا کافی است به انتخاباتهای خرداد ٧٦ به این سو نظری اجمالی بیندازیم:در سه انتخابات خرداد ٧٦ و مجلس ششم و شورای شهر و روستای اول، مردم با امید و آرزوی فراوان امانت کشورداری را به اصلاحطلبان واگذار کردند و انصافا برای اصلاحطلبان کم نگذاشتند؛ اما عملکرد فرصتسوز اصلاحطلبان امیدها را ناامید کرد و در انتخابات شورای شهر و روستای دوم که از همه سلایق سیاسی از نیروهای ملی- مذهبی تا کراواتیها و جبهه مشارکت و آبادگران جوان حضور داشتند، مردم بهدلیل ناسپاسی اصلاحطلبان از قدرتی که به آنها تفویض کرده بودند، قهر کردند و آبادگران، با حضور حداقلی مردم و حیاط خلوت به وجود آمده، شورای شهر تهران و شهرداری را از آن خود کردند.حاصل این قهر انتخاباتی و تعدد کاندیدای اصلاحطلبان در ریاستجمهوری خرداد ٨٤ احمدینژاد را بر صدر نشاند.
آری، مردم حاضر به پذیرش سخن احمدینژاد مبنی بر آوردن نفت بر سر سفره و باور آن شدند؛ اما شعار «آزادی» و «ایران برای ایرانیان» جبهه مشارکت را نپذیرفتند.در خرداد ٨٨ باز عملکرد ناصحیح اصلاحطلبان در هیجانیکردن انتخابات و دو بُنی (شروخیر)کردن انتخابات، فضای انتخابات را بهسوی تقابل برد؛ تقابلی که شوربختانه با رقابتهای متعارف و درست سیاسی فاصله داشت. در خرداد ٩٢، روحانی با شعار رسای خود؛ «اعتدال» و «سانتریفیوژ باید بچرخد اما زندگی مردم هم»، اینبار مردم و بهتبع آنها اصلاحطلبان ناگزیر و ناگریز را بر سر صندوقهای رأی آورد.بهراستی چرا شکل حضور مردم در انتخابات متناوب است؟واکنش مردم کاملا از سر تجربه است و همه اینها نشان میدهد حلقه مفقوده کشور ما آموزش در بستر جامعه است. متولیان سیاسی اصلاحطلب بهجای آنکه با آموزش، دموکراسی را نهادینه کنند، سراغ امورات آلرژیزا و پرهزینه رفتند: بودند عزیزانی که جوایز معتبر جهانی کسب کردند و بهجای صرف انرژی برای آموزش خانواده و حقوق کودکان در بستر جامعه در دوردستهای ایران، سیاستزده شدند؛ همینطور، هنرمندان سینما که کار فرهنگی را کنار نهادند و ردای مفسران سیاسی در شبکههای ماهوارهای را بر تن کردند.
واکنش جامعه غفلتزده از دموکراسی به اصلاحطلبان، قهر از صندوق بود؛ تنها امید اصلاحطلبان آن است که در بحبوحه انتخابات، امواجسازی کنند و خود سوار بر امواج شوند. راه هموار سعادت برای جامعه، دموکراسی و آموزش، پرهیز از تعصبات و هیجانات و جایگزینکردن تعامل به جای تقابل است.نمیتوان مانند آن مرد سادهدل کوهستانی شعر نیما، سوار بر ابر شد و راه صدساله را یکشبه طی کرد.
۰۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]