تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831068941




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

- کربلا ، واقعه ایی به عظمت یک دنیا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

راسخون -سعید طلوعی : داستان ازآنجا شروع مي شود که خداي عشق مرحمت فرمود تا يک صبح تا ظهر عشق را عريان در عرصه تفته يک بيابان نشان شده در معرض تمام چشم هاي بينا و عاشق قرار دهد.   خداي عشق تمامي اعصار تاريخ را ورق زده بود تا هفتاد و دو اسوه و اسطوره را گلچين کند و گرد هم قرار دهد، او جا ماندگان قافله را هم رسانيد و پيشتر رفته ها را به عشق بازگردانده بود. البته اين 72 نفر پيش از اين در جايي به نام عهد الست با يکديگر هم پيمان شده بودند و عهدنامه پيش از اين ها تنظيم شده و به امضاء رسيده بود.   اين نمايش چنان يکدست وهمگون بود که تمامي نقش ها حول يک محور مي گشت. آن هم ولايت بود. بنا بود در يک پرده تمامي درس هاي ناخوانده تاريخ بشر  مرور شود، کار بسيار خطير بود. نقش ها متنوع ولي منسجم طراحي شده بود. پيرمرد هشتاد ساله ، پهلوان جوان ، کودک يتيم 12ساله با بينش آسماني همهنقش آفرینان این واقعه بودند. عجبا اين چه نمايشي است که يک نقش هم براي کودکي شش ماهه دارد؟ باریگر این نقش ديالوگ ندارد،  بعضي از حرف هاي او را بايد پدرش بلند در سينه بيابان تفته از طرف او بيان کند، برخي ديگر که گفتني نبود را بر عهده نگاه بي سو، لبهاي خشکيده و حنجر خون آلود گذاشته اند.   آخرين صحنه هم نگاه معني دار ولبخند پرحسرت بازيگر شش ماهه است. البته اين سکانس چندي بعد از اتمام بازي نقش عموي کودک شش ماهه طراحي شده است. آخر اين کودک عمويي داشت که در نهايت قدرت و شهامت دلي به لطافت گل هاي بهاري داشت، اگر بود و اين صحنه را مي ديد، شدت حزن او را مي کشت و قادر به ادامه نقش خود نبود؛ سناريونويس هم اين را مي دانست لذا بازي وي را پيش از اين خاتمه داده بود و اما ستاره نمايش، حسين(علیه السلام) نام داشت، ديالوگ آخر وي تکان دهنده تر از همه بود. حسین(علیه السلام)  در حالي که دهها زخم و تير در بدن داشت و خون پيشاني شکسته در اثر برخورد سنگ صورتش را گلگون کرده بود، در محلي از صحنه که گودال قتلگاهش مي خواندند، ابتدا سعي مي کند  به تمامي قامت بايستد، اما رمقي برايش باقي نمانده است، سپس با تلاش بسيار تا دو زانو راست مي شود اين لحظه ی قرائت ديالوگ آخر است، الله اکبر، دست ها را بسوي آسمان بلند مي کند و چنان نجوايي را با خالق خويش آغاز مي نمايد که طاقت شنيدنش را هيچ کس ندارد «اللهم متعالي المکان، عظيم الجبروت، وعدالحق ...» بقيه بازي به عهده زنان وکودکان است، يک نفر هم از مردان باقي مانده است، تنها مردی در میان قافله است که ظاهري بيمار و رنجور دارد به او نيز رحم نمي کنند و به پاهايش غل و زنجير مي بندند. کاروان بسوي شام حرکت مي کند، همين جوان رنجورمأموريت دارد سه شب بعد فارغ از اين غل و زنجير ها به همين بيابان باز گردد، شب هنگام است صحنه را تاريک مي کنند، نور افکني مانند ماه شب چهارده مي تابد. مردان قبيله بني اسد اجساد را بعد از سه روز دفن می کنند، جواني بيمار اشک ريزان قبر پدرش را پيدا مي کند و با انگشت بر روي خاک آن چنين مي نگارد «هذا مرقد الحسين(علیه السلام)، الذي قتله عطشان» قافله به راه خود ادامه مي دهد و به شام مي رسد صحنه و ديالوگ ها طوري طراحي شده است که تماشاگران ديگر تاب ديدن و شنيدن ندارند. انگار همه، زمان و مکان را گم مي کنند، کسي ازميان جمعيت بلند مي شود و فرياد مي زند: راست مي گفت آن کس که گفت: همه روزها عاشورا و همه زمين ها کربلاست.يکسال وچهل روز بعد درست در دومين اربعين حسيني قافله در راه رفتن به مدينه به کربلا مي رسد آخرين ديالوگ ها در همين صحنه اجرا مي شود، کودکان حسين کربلا را نمي شناسند، اما رفتار قافله سالار زينب طوريست که همه متوجه مي شوند، اینجا کربلا ست. گفتگویي بين عمه وکودکان درمي گيرد که دل سنگ را کباب مي کند قافله به مدينه مي رسد و چندي بعد نمايش تمام مي شود.چند ماه پس از اتمام نمايش تماشاگران خبري را مي شنوند که قافله سالار، همان زن بلند قامت پوشيه به صورت ، از شدت حزن و اندوه جان داده است و تمام داغ ها بر دل مرد بيمار کربلا مانده است.   بعضي ها نقل کرده اند آن مرد که وي را سجاد آل محمد(صلی الله علیه و آله) مي خوانند، چنان محزون بود که بعد از کربلا هيچکس خنده را تا پايان عمر بر لبان او نديد./2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن