واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه شهروند: کودکی ١٢ساله درست مقابل چشمان برادر ٦سالهاش خودش روسری را به میله بارفیکس اتاقشان قلاب کرد، به گردنش انداخت و تمام. این آخرین صحنه از زندگی محمدمهدی است که والدینش معتقدند با تأثیر از سریال «٥ کیلومتر تا بهشت» خودش را حلقآویز کرده و برای همین هفته گذشته مدیر شبکه سه، کارگردان و تهیهکننده این سریال پس از گذشت ٥سال از پخش این سریال به دادسرای جنایی تهران احضار شدند تا درباره خودکشی پسربچه ١٢ساله به سوالات بازپرس پاسخ دهند.
فارغ از اینکه چند درصد تلویزیون و چند درصد عوامل دیگر در انداختن روسری دور گردن نحیف کودکی محمدمهدی نقش داشته، این پرونده نخستین یا آخرین نمونه از موارد اثرگذاری مخرب برنامههای رسانهها روی کودکان نبوده و نیست. مثلا چند سال پیش هم پسری افغان به تأسی از شخصیت محبوبش در یکی از سریالها برادرکوچکترش را به ضرب گلوله کشت یا پس از اتفاقات ناگوار ١١ سپتامبر در آمریکا و انفجار بمب در قطار بمبئی درسال ٢٠٠٦ چند کودک که پس از تماشای این اتفاقات به حملات عصبی مبتلا شده بودند، برای درمان به بیمارستانی در نیویورک مراجعه کردند. وجه مشترک همه کودکان در این بود که والدینشان اخبار شبکههای تلویزیونی را لحظه به لحظه دنبال میکردند. این کار سبب میشد والدین از تماشای مکرر تصاویر هولناک و اخبار دردناک توسط فرزندشان غافل شوند.
وقتی کودکان در تخت خوابشان قرار میگرفتند و چراغ خاموش میشد، اشک ریختن را شروع میکردند. درحال حاضر حداقل در هرخانهای یک تلویزیون برای پرکردن وقت اعضای خانواده وجود دارد و تب ماهواره هم که تندتر از قبل بر پیشانی رفتار فرهنگی جامعه نشسته است. به گفته موسسه دانشنامه فرزند، مطالعات نشان میدهد که کودکان ٢ تا ١١ساله بهطور متوسط ٢٣ساعت در هفته را صرف تماشای تلویزیون میکنند. کودکان سالیانه ١٠هزار قتل، جنایت، تجاوز و هتک ناموس، ٢٠هزار آگهی تجارتی، ١٥هزار مسائل جنسی که تنها ١٧٥ مورد آنها مربوط به جلوگیری از بارداری است، در رسانهها تماشا میکنند.
سوال اصلی این است که این همه تماشای تلویزیون چه تأثیری بر کودکان و رشد و روابط آنها خواهد داشت؟ ما فرزندمان را هفتهای ٢٣ساعت به دست پرستار بچه الکترونیکی به نام تلویزیون میسپاریم، اما این پرستار بچه به فرزند ما چه میآموزد؟ خیلی از والدین از تأثیر رسانهها روی فرزندانشان نگران هستند، ولی حواسشان نیست تمام مدتی را که آنها صرف دیدن تصاویری میکنند که شاید به چشمشان عادی شده باشد، دو چشم تیزبین هم آنها را همراهی و شاید لحظه لحظه این برنامهها را در ذهن کنجکاوش ثبت میکند. اردشیر گراوند، روانشناس به «شهروند» میگوید: «رسانهها تأثیر بسزایی روی ناخودآگاه کودکان دارند. عمده سریالها درخارج از کشور ردهبندی دارند که برای مخاطبان هر فیلمی استانداردهایی توسط روانشناسان و جامعهشناسان تعریف میشود که مثلا افراد این سن و بالاتر میتوانند این فیلم یا سریال را ببینند و این برنامه برای جوانتر از آن سن معیار مناسب نیست.
متأسفانه ما در کشورمان این موضوع را رعایت نمیکنیم. نه رسانهها پایبند به این موضوع هستند و نه خانوادهها این مسأله را امری جدی قلمداد میکنند.» به گفته گراوند این موضوع و تبعاتش هنوز آنقدر برای والدین جا نیفتاده که خود را ملزم به رعایتش کنند: «علت اصلی این رفتار ناآگاهی عمومی است. ما نمیدانیم و آگاه نیستیم که سریالها چقدر روی روان کودکان موثر است. تمام رفتارهای شخصیتهای تلویزیونی به کودکان الگوهای رفتاری میدهد که بعضا برای ذهن آنها بسیار جذاب است و آنها را به تقلید از آن تشویق میکند. والدین چون صحنههایی را میبینند که از نظر خودشان عادی است، خیال میکنند این تصاویر برای کودکانشان هم همانقدر بیخطر است غافل از آنکه ناخواسته الگویی را در مقابل چشمان کودکانشان گذاشتهاند که یعنی این هم یک نوع از زندگی است و میتوانی تجربهاش کنی.»
غفلت یا تجدد؟
دینا و ایلیا خواهر و برادرند و پدر و مادرشان هم مهندس نفت. پدرش به روال تمام مدیران آنقدر سرش شلوغ است که کمتر وقت میکند با اعضای خانواده تلویزیون ببیند. همسر او اما از وقتی دینا به دنیا آمده خانه مانده تا به قول خودش در تربیت کودکان کم نگذارد. حالا این فداکاری مادر ٤ساله شده و در این ٤سال لحظهای نبوده که زهرا از سرکارنرفتن پشیمان شده باشد: «گاهی وقتها دلم برای کارم تنگ میشه اما تربیت بچهها و اینکه اصولی بزرگ بشن، خیلی مهمتر بود.
قبلا نیمهوقت میرفتم سرکار اما از وقتی دینا به دنیا اومد، تصمیم گرفتم دیگه سرکار نرم» زهرا هرصبح که چشمش را باز میکند، به عادت همیشگیاش اول کنترل را برمیدارد و تلویزیون را روشن میکند: «اول صبح که تلویزیون خودمون برنامه خاصی نداره، منم شبها به خاطر بچهها نمیتونم فیلم ببینم. برای همین تکرار خیلی از سریالها را صبح میبینم». هرصبح که زهرا لقمه در دهان ایلیا میگذارد یا لباسهای دینا را عوض میکند، چشمان کنجکاو بچهها هم مثل مادرشان دوخته میشد به تصاویر این قاب جادویی: «به نظرم نباید چیزیرو از بچهها قایم کرد. الان بچهها دیگه فرق کردند. دست خودشون و دوستاشون هرکدوم یهدونه موبایل و تبلت هست که راحت میتونن از همه چی سردربیارن. بهتره با خانوادههاشون با این مسائل آشنا بشن.».
این شاید یک نمونه از رفتار پدر و مادرهایی باشد که معتقدند در دنیای دیجیتال و امپراتوری رسانهها محدودکردن بچهها کار درستی نیست. گراوند دراین خصوص به «شهروند» میگوید: «شاید والدینی را که بیتوجه به حضور کودکان هر سریال و برنامهای را با آنان تماشا میکنند، به دوقشر بتوان تقسیم کرد. قشر اول افرادی هستند که از سر ناآگاهی این رفتار را انجام میدهند و اصلا حواسشان نیست که این موضوع میتواند چه آثار سوء و مخربی را روی کودکانشان داشته باشد و قشر دوم هم والدینی هستند که معتقدند بچهها باید همه چیز را ببینند تا چشم و گوششان باز شود و هرموضوعی را در خانواده خود یاد گرفته باشند. رفتار گروه دوم بسیار خطرناکتر و ناامیدکنندهتر است چون عملا افراد تحصیلکرده در خانوادهها الگوی بسیاری از خانوادههای دیگر هم هستند.
خیلی از افراد وقتی میبینند که یکی از فامیلهای تحصیلکردهشان با این روش کودکش را بزرگ میکند، این روش را الگوی تربیتی خودش برای بزرگ کردن فرزندانش قرار میدهد و میگوید، شاید این روش درستتری برای تربیت فرزندان است.»
اثرات مخرب برنامه های نامناسب
عمدتا پدران و مادرانی که با فرزندان خود به تماشای برنامههای مخصوص بزرگسالان مینشینند، نمیدانند که این برنامهها تا چه حد در ناخودآگاه کودکانشان موثر است: «از اثرات سوء این رفتارها ترویج خشونت، بدرفتاری و کجخلقی کودکان است، همچنین ترویج ضدارزشهایی مثل دزدی و دروغ گفتن مانند شخصیت داستانها همه و همه از اثرات مخرب پالایش نکردن سریالها برای کودکان است.
شاید یکی از مخربترین آثار برنامههایی که برای کودکان مناسب نیست، ایجاد بلوغ زودرس آنها باشد. بلوغ زودرس برای کودکان گاهی با دیدن تصاویری اتفاق میافتد که شاید از نظر پدر و مادر موضوع خاصی نباشد. ذهن کودکان به قدری تشنه ثبت و یادگیری است که گاهی یک رفتار خاص، نگاه یا دیالوگ آنچنان تأثیر شگرفی روی آنان میگذارد که شاید برای والدین باورپذیر نباشد.» این موارد را گراوند برمیشمرد و علت کمتوجهی به این موضوع را ناآگاهی عمومی جامعه در این زمینه میداند: «ما هنوز از نظر سطح آگاهی در رتبه پایینی قرار داریم. عمر سوادفراگیر آکادمیک درکشور نزدیک دودهه است و سواد رسانهای هم چیزی حدود ١٠سال است که تازه دارد جا میافتد. مهمترین موضوع در این مقوله «آموزش» و «فرهنگسازی» است.
باید این خرده فرهنگها ترویج بیابد و والدین را نسبت به استفاده از کالاهای رسانهای در مقابل دیدگان کودکانشان حساس کند.» اینکه دنیای امروزی در احاطه غولهای رسانهای و ارتباطی گرفتار شده، شکی نیست اما حتما با کمی درایت و آگاهی میشود فردای کودکانمان را امروز به دست غفلت نابود نکنیم.
۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]