واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دو نگاه متفاوت به بيكاري دانشآموختگان | انتگرالشو بگير!
يكي از پيامهاي پرتكرار در شبكههاي مجازي پيامهايي هستند در خصوص وضعيت شغلي تحصيلكردگان...
نویسنده : سحر دانشور
يكي از پيامهاي پرتكرار در شبكههاي مجازي پيامهايي هستند در خصوص وضعيت شغلي تحصيلكردگان مقاطع عاليه دانشگاهي. شايعترين اين پيامهاي قصهگونه از آقاي دكتري است كه ميگفت بيكار، در جستوجوي كار و خسته است. ته قصه به اين ختم ميشد كه آن آقاي دكتر به علت بيكاري و از سر ناچاري در آزمون استخدامي رفتگري كه به مدركي زير ديپلم نياز داشت شركت كرد و استخدام شد و بعد از استخدام به كلاس آموزشي رفت. اين آقاي دكتر كه سعي كرد مدرك واقعياش را پنهان كند، سر يكي از كلاسهايش با حل مسئلهاي رياضي كه به انتگرال گرفتن نياز داشت مواجه شد و وقتي سعي كرد از حل مسئله امتناع كند با جمله همكلاسيهايش كه از او ميخواستند انتگرالش را بگيرد فهميد همه همكلاسيهايش مثل خودش دكتري دارند.
ريشه قصه فوق كه به درگيري فكري بخش اعظمي از جوانان و خانوادههايشان تبديل شده در كجا نهفته است؟ طبيعي است كه نتوان اين موضوع را تكعليتي دانست و به بررسي آن پرداخت، اما اين سطور در پي توجه به يك بخش از ماجراست و آن هم خود دانشجو و سيستم آموزشي است. همه ما در گذري سطحي در جامعه همواره با جملاتي همچون بچههايم دانشگاه رفتهاند و بيكارند؛ مدرك ليسانس و فوق ليسانس و دكتري دارم و بيكارم؛ گيريم مدرك را هم گرفتيم، كار كه نيست و... مواجه ميشويم! با كمي توجه ميتوان تناقض موجود در لايههاي پنهان اين جمله را يافت؛ چه اينكه فرد متخصص و مدرك گرفته نبايد بيكار باشد بلكه بايد مولد بوده و ياريگر ديگران نيز باشد. به بيان ديگر سؤال اساسي اين است: چرا فردي پس از تحصيلات آكادميك و تبديل شدن به يك متخصص منتظر ميماند تا دولت براي او كار بيابد؟ پاسخ را بايد در تخصص و متخصص شدن فرد جست. در حقيقت بايد گفت اگر فرد در نتيجه سالها تلاش و درس خواندن به يك متخصص تبديل شده بود ابتداييترين خروجياش اتكا به خود، تواناييها و تخصص كسب شدهاش در دانشگاه بود. حال آنكه ميبينيم در شرايط فعلي آنها كه داراي تحصيلات عاليه هستند متوقعترين افراد در خصوص كسب شغلشان از سوي دولتند و افرادي كه از تحصيلات دانشگاهي بيبهرهاند سعي ميكنند با اتكا به خود و تواناييهايشان در پي اشتغال باشند. معلمي داشتيم كه روز اول مدرسه سر همه كلاسهايش ميگفت كتابها را ببنديد و بعد شروع ميكرد برايمان حرف زدن! همه حرفش اين بود: بچهها هيچ كس براي شما كاري نميكند، آن كسي كه بايد به شما كمك كند خود شماييد، پس منتظر هيچ كس ديگري نباشيد. بعدها فهميدم نكته معلم كاركشته ادبياتمان نقطه ضعف جدي آموزش و پرورش و آموزش عالي ما بوده و هست. ميخواهم بگويم آموزش عالي و آموزش و پرورش ما در كنار همه فرمولها و اعداد و ارقامي كه به جوانان ميآموزد فراموش كرده است خوداتكايي و تلاش براي شكوفا كردن پتانسيلهاي فردي را به مخاطب خود بياموزد. ضعف در اين نكته مهم به حدي است كه افراد نه تنها در شكوفا كردن پتانسيلهاي خود ناتوانند بلكه حتي از توانايي و علاقه خود نيز اطلاع دقيقي ندارند، اين است كه بسياري از دانشجويان پس از ورود به دانشگاه در نيمه راه از ادامه تحصيل انصراف داده و به فكر تغيير رشته ميافتند! به چه علت؟ به علت اينكه دير به علاقه و توانايي خود پي بردهاند و اين ديرآگاهي هم به خودشان ضربه وارد كرده است و هم هزينههاي زيادي را براي دولت به وجود ميآورد. به تعداد بالاي دانشجويان انصرافي و تغيير رشته داده كه دقت كنيم مسئله قابل توجه ميشود.
در ادبيات ميگويند ايهام، آوردن واژهاي با دو معناست در شعر، معناي دور از ذهن و نزديك به ذهن. اين قصه هم دو تلخي دارد؛ تلخي دور از ذهن و نزديك به ذهن! تلخي نزديكش همان چيزي است كه آه از نهاد همه بلند ميكند كه چرا آقاي دكتر بايد بعد از سالها درس خواندن بشود رفتگر با مدرك بيسوادي؟ و چرا دولت كاري نميكند و اين چه مملكتي است كه ما داريم و. . . ! اما تلخي دور و در عين حال عميق ماجرا برميگردد به وضعيت اسفبار آقايان دكترهايي كه يك عمر وقت گذاشتهاند و درس خواندهاند تا در نهايت منتظر دولت بنشينند تا برايشان كاري جفت و جور كند. بايد پرسيد آن آقا يا خانم دكتري كه سر كلاس رفتگري نشسته است، در تمام سالهاي اين كلاس به آن كلاس شدن و مدرك گرفتن و قاب كردن و زدن به ديوار هيچ خلاقيتي در او شكوفا نشده و كار خاصي ياد نگرفته و آنقدر براي اداره زندگياش مشكل دارد كه دولت بايد دستش را بگيرد؟ متأسفانه بايد گفت آن آقاي دكتر خروجي سيستم آموزشي ماست، مسئلهاي كه هم براي دولت هزينه بردار است و هم كرامت و شخصيت افراد را زير سؤال ميبرد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]