واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كاش وارد رابطه پنهاني نميشدم
مردي كه متهم است مادر و دختر بچه خردسالش را به قتل رسانده ميگويد ارتباط تلفني پاي او را به رابطهاي پنهاني و سرانجام پرونده قتل باز كرده است.
به گزارش خبرنگار ما، خبر كشف اجساد مادر و دختربچه سه سالهاش بهمن ماه سال 92 به مأموران پليس تهران گزارش شد.
بررسيهاي بازپرس منافيآذر و تيم جنايي نشان داد كه سحر 24 ساله و دختربچه سه سالهاش يلدا بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردن به كام مرگ رفتهاند. قاتل هم براي فريب پليس شير گاز را بريده و محل را ترك كرده بود تا با انفجار خانه راز جنايت او پنهان بماند، اما مأموران پليس بعد از سه سال عامل قتل را كه مردي آشپز بود به دام انداختند. روز گذشته گزارش حادثه به چاپ رسيد. گفتوگوي خبرنگار ما با متهم پيش روي شماست.
گفت و گو با متهم:
متأهل هستي؟ بله من دو فرزند چهار و دو ساله دارم. مادر و دختر خردسالش را از كجا ميشناختي؟ آنها از بستگان من بودند. البته آشنايي دوري با هم داشتيم. سال 91 در مراسم عروسي آشنايي ما بيشتر هم شد. چطور؟ شغل من آشپزي است. آن روز در حال آشپزي براي مراسم عروسي بودم كه سحر براي پرسيدن دستور پخت يك غذا نزد من آمد. به خاطر اينكه سرم شلوغ بود، شماره تلفن همراه او را گرفتم تا تلفني به او دستور پخت غذا را بدهم. از آن روز به بعد زندگيام رو به تباهي رفت. چرا؟ بعد از اين ارتباط تلفني ما به بهانه دستور پخت غذا ادامه داشت تا اينكه كمكم شيطان هر دوي ما را وسوسه كرد و به هم علاقه پيدا كرديم. مقتول از تهران براي مراسم عروسي آمده بود؟ نه. آن زمان در يكي از شهرهاي شمالي همراه شوهر و دخترش زندگي ميكرد، اما شهرهاي ما خيلي به هم نزديك بود به طوري كه به راحتي يكديگر را ميديديم. شوهرش متوجه ارتباط شما نشده بود؟ نه. ارتباط ما محدود به تلفن بود و زماني با هم تلفني حرف ميزديم كه شوهرش نبود. اگر كسي با همسر شما ارتباط داشته باشد، چه حسي داري؟ [سكوت ميكند و سرش را پايين ميبرد.] همسرت از ارتباط شما چيزي نفهميد؟ نه. گفتم كه ارتباط ما فقط تلفني بود. بعد چه شد؟ ارتباط ما ادامه داشت به طوري كه به او وابسته شده بودم و دوست داشتم با هم ازدواج كنيم تا اينكه مقتول همراه شوهرش براي ادامه زندگي به تهران آمد و ارتباط ما به صورت موقت قطع شد. يعني دوباره با هم ارتباط برقرار كرديد؟ بله. مدتي بعد دوباره شيطان به سراغم آمد و با شمارهاش تماس گرفتم. دوباره ارتباط تلفني ما برقرار شد. قبل از حادثه براي ديدنش به تهران هم آمده بودي؟ بله. من در اين مدت دوبار براي ديدنش به تهران آمدم. بار اول چهار ماه قبل از حادثه بود و بار دوم هم روز حادثه بود. از روز حادثه بگو؟ روز قبل از حادثه تلفني با مقتول حرف زدم و فهميدم شوهرش براي بارگيري كاميونش به جنوب كشور رفته است. تصميم گرفتم به تهران بيايم. وقتي به تهران رسيدم به مقتول زنگ زدم و به بهانه دادن سوغاتی با او قرار گذاشتم. به خانهاش رفتم. او از من پذیرایی کرد که ناگهان شیطان مرا وسوسه کرد و نقشه شومی به ذهنم رسید. وقتی خواستم نقشهام را عملی کنم، مقتول مقاومت کرد که او را خفه کردم. چطور توانستي آن طفل را هم به قتل برساني؟ بعد از حادثه دختربچه مدام گريه ميكرد. هر چه سعي كردم آرام نشد. از طرفي مرا شناخته بود و احتمال دادم شناسايي شوم كه تصميم گرفتم او را هم بكشم. شيلنگ گاز را شما بريدي؟ بله. شيلنگ گاز را بريدم تا خانهشان آتش بگيرد و آثار جرم از بين برود. چرا اموالشان را سرقت كردي؟ وقتي آنها را كشتم، چشمم به صندوقچه جواهرات مقتول افتاد كه كليدش هم روي آن بود. در صندوقچه را باز كردم و جواهراتش را همراه مقداري پول برداشتم و از خانه فرار كردم. جواهراتش را 6 ميليون تومان فروختم و در اين مدت خرج كردم. موبايل هم سرقت كردي؟ بله. دو دستگاه گوشي همراه مقتول را سرقت كردم كه يك گوشي را فروختم و ديگري را به مادر زنم هديه دادم. بعد از قتل كجا رفتي؟ اول ميدان صادقيه رفتم و طلاها و گوشي را فروختم و بعد به خانه يكي از بستگانم در مهرشهر كرج رفتم و از آنجا به شهرستان. در اين مدت عذاب وجدان نداشتي؟ عذاب وجدان داشتم، اما بيشتر به خاطر يلدا كوچولو. فكر ميكردي دستگير شوي؟ نه. چون روزنامهها نوشته بودند كه مادر و دختر به خاطر گاز گرفتگي فوت كردهاند. فكر كردم با بريدن شيلنگ گاز مأموران را فريب دادهام. خاطرم جمع بود اما روزنامهها مرا فريب دادند. اگر كسي بچه شما را بكشد، چه حسي داري؟ [سكوت ميكند.] الان كه دستگير شدي، چه احساسي داري؟ به هر حال به آخر خط رسيدم. پشيمان هستم، اما كاش هرگز شماره تلفن مقتول را نميگرفتم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]