محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844159526
داستان شما بی شباهت به داستان 30 سال پیش من و پدرم نبود/ از نظر همه مردم ایران شما یک قهرمان هستید - پایگاه اطلاع رسانی بلاغ مازندران
واضح آرشیو وب فارسی:بلاغ نیوز: دختر شهید مهدی احسانیان اهل شهر کوهی خیل جویبار برای بهداد سلیمی وزنه بردار المپیکی کشور که به دلیل ناداوری از کسب مدال بازماند نامه ای نوشت.به گزارش بلا غ به نقل از جویباران ، دختر شهید مهدی احسانیان اهل شهر کوهی خیل جویبار برای بهداد سلیمی وزنه بردار المپیکی کشور که به دلیل ناداوری از کسب مدال بازماند، نامه ای نوشت که در ادامه می خوانید. به بهانه مصاحبه روز گذشته ورزشکار عزیز آقای بهداد سلیمی، دیشب مصاحبه قهرمان کشورمان آقای بهداد سلیمی را دیدم. علی رغم مصدومیت و تمرین زیاد مردانگی به خرج دادند و خودشان را به مسابقات المپیک رساندند ولی متأسفانه با کینه توزی از گرفتن مدال محروم شدند. وقتی از تلویزیون دیدم یک مرد قوی هیکل دارِد با بغض گریه می کند خیلی متأثر شدم. ایشان با چشم پر از اشک و بغض در گلو گفتند من شرمنده مردم و دختر 6 ماهه ام هستم که هنوز حس پدری و آغوش پدر رو خوب حس نکرده، اینجا بود که بند دلم پاره شد. این داستان بی شباهت به داستان 30 سال پیش من و پدرم نبود؛ بابای منم عاشق من بود (و هست) و همیشه همین نگرانی را برای هم سلولی خودش در زندان عراق بیان می کرد، همش می گفت اگر برگردی حواست به دختر یا پسر من باشد. راستی، پدرم نمی دانست من دخترم یا پسر، وقتی جنین دوماهه بودم از من خداحافظی کرد و برای هدف بزرگ تری رهسپار شد. بابا جون منم خیلی مردانگی به خرج داد و استقامت کرد. وقتی اسیر می شد کل بدنش پر از زخم و ترکش بود. الهی بمیرم براش، تو زندان تکریت هم آن قدر درد زخم ها و ترکش هاش را تحمل کرد و آن قدر زیر آفتاب سوزان تابستان ماند تا جای عفونت های شدیدش روی زخم ها خوب شد، همش به امید این که یک روزی بتواند من را بغل کند و از پیروزی اش تو دفاع از اسلام و میهن برام تعریف کند ولی او هیچ وقت به این آرزویش نرسید و با کینه رژیم ملعون بعث عراق به شهادت رسید. (این مدت هم دقیقاً 6 ماه بود) خیلی جالبِ که این یادآوری با سالروز آزادسازی اسرا هم تداخل پیدا کرد و این روزها هم ... بماند ... آقای سلیمی قهرمان ملی و جوانمرد میهن؛ این حسن اراده و تلاشتان را برای سرافراز کردن ایران اسلامی و افتخارآفرینی میهن بهتان تبریک می گویم. از نظر همه مردم ایران شما یک قهرمان هستید، انشاءالله که سایه تان همیشه و همیشه روی سر دختر کوچکتان باقی بماند و با طول عمر باعزت برایش پدری کنید. امروز هرچند درد دیدار پدر در دلم سنگینِ اما از صمیم قلبم افتخار می کنم که پدرم به آرزوی قلبی اش که آرامش و امنیت برای هم وطنانم بود، رسید. دشمنانمان بدانند قهرمانان در این کشور تمام شدنی نیستند.
شنبه ، ۳۰مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بلاغ نیوز]
[مشاهده در: www.tnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
-
گوناگون
پربازدیدترینها