واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شكنجه طلبكار در زيرزمين رستوران
خواهر و برادر اتهامشان را انكار كردند...
خواهر و برادر رستوراندار كه متهم هستند در جريان كلاهبرداري 320 ميليوني مرد طلبكار را در زيرزمين محل كارشان شكنجه كردهاند، جرمشان را انكار كردند.
به گزارش خبرنگار ما، زمستان سال قبل بود كه مرد ميانسالي مأموران پليس تهران را از ماجراي يك كلاهبرداري و آدمربايي با خبر كرد. او گفت: چندي قبل پدرم فوت شد و سهم من از ارثيه خانوادگي 320 ميليون تومان شد. وقتي خواهرزادهام متوجه شد كه قصد دارم پولم را جايي سرمايهگذاري كنم، پيشنهاد داد با صاحبكارش شراكت كنم. خواهرزادهام كارمند رستوراني در شرق تهران بود كه مديران آن يك خواهر و برادر بودند. خواهرزادهام گفت كه مديران رستوران قصد دارند بخشي از محل كارشان را سفرهخانه سنتي داير كنند كه شراكت من ميتواند سود زيادي را نصيب من كند. بعد از آن بود كه حرفهاي او را قبول كردم و براي حرف زدن با آن خواهر و برادر راهي رستوران شدم. بعد از چند جلسه حرف زدن با فرامرز و فرانك آنها شراكت من را قبول كردند. مطابق توافق 320 ميليون تومان را به حسابشان واريز كردم و در قبال آن چك ضمانت گرفتم. مدتي كه گذشت پيگير ماجرا شدم اما هر بار بهانه آوردند و راهاندازي رستوران را به زمان ديگري موكول كردند.
وقتي متوجه شدم كه آنها قصد دارند پول من را بالا بكشند، مقابل رستوران رفتم و با فرياد فرانك و فرامرز را تهديد كردم و خواستم پولم را پرداخت كنند وگرنه شكايت ميكنم. آنجا بود كه فرامرز از رستوران بيرون آمد و يك ساعت مهلت خواست. گفت كه پول را از دوستش قرض ميكند و به من ميدهد كه قبول كردم. هنوز زمان زيادي از رفتن او نگذشته بود كه چند مرد قوي هيكل از راه رسيدند و به من حمله كردند. آنها من را به زيرزمين رستوران بردند و آنجا دست و پا و دهانم را بستند. فرامرز و فرانك هم از راه رسيدند و تهديد كردند اوراقي را امضا كنم كه براساس آن من طلب 320 ميليونيام را گرفتمام كه مقاومت كردم. بعد فرانك شروع به كشيدن ناخنهايم كرد كه از درد زياد مجبور شدم اوراق را امضا كنم.
شاكي ادامه داد: بعد از نجات از اسارتگاه خواهر و برادر بود كه راهي دادسرا شدم و از خواهر و برادر شكايت كردم. همان زمان يكي از دوستان قديميام به سراغم آمد و گفت در همان دادسرا چند رابط خوب دارد و در صورتي كه 14 ميليون به او بدهم ميتواند خيلي زود حكم جلب خواهر و برادر را برايم بگيرد. به او گفتم كه چنين پولي ندارم و در صورتي كه اين كار را بكند و طلبم را بگيرم، حاضرم پول را به او بدهم كه قبول نكرد. شب بعد بود كه رفيقم تماس گرفت و گفت از قاضي شيفت شب حكم جلب فرامرز و فرانك را گرفته و خواست كه 14 ميليون پول را تهيه كنم. من راهي دادسرا شدم و او هم حكم را نشانم داد. من هم گفتم كه فعلاً توان فراهم كردن پولي را كه خواسته ندارم. رفيقم گفت: در صورتي كه چك ضمانت را به او بدهم تا زمان فراهم شدن پول صبر ميكند. من هم كه به او اعتماد كرده بودم، حرفش را قبول كردم و چك را به او دادم. بعد همراه رفيقم براي جلب فرانك و فرامرز راهي رستوران شديم. من مقابل رستوران منتظر ماندم و رفيقم وارد شد. لحظاتي بعد اما ديدم كه رفيقم همراه فرانك و فرامرز در حال بگو و بخند از رستوران خارج شدند. آنجا بود كه فهميدم سناريوي حكم جلب براي گرفتن چك ضمانت بوده است. بعد از مطرح شدن شكايت بود كه خواهر و برادر به اتهام كلاهبرداري بازداشت شدند. بعد از كامل شدن بررسيها، پرونده براي رسيدگي روي ميز هيئت قضايي شعبه هشتم دادگاه كيفري شماره يك استان تهران به رياست قاضي حسين اصغرزاده قرار گرفت. ابتداي جلسه شاكي در جايگاه قرار گرفت و بار ديگر ماجرا را شرح داد و گفت از خواهر و برادر به اتهام كلاهبرداري، آدمربايي و شكنجه شكايت دارد.
فرامرز وقتي در جايگاه حاضر شد، اتهامش را انكار كرد. او گفت: شاكي به مصرف مواد اعتياد دارد و فكر ميكند كه 320 ميليون تومان براي سرمايهگذاري به من پول داده است. من مدتي قبل همسرم را طلاق دادم و 320 ميليون مهريهاش را پرداخت كردم، حالا احمد فكر ميكند كه صاحب 320 ميليون پول است.
فرانك هم وقتي تحقيق شد، اتهامش را انكار كرد. قاضي اصغرزاده بعد از شنيدن حرفهاي متهم با اعضاي دادگاه وارد شور شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۱۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]