واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: شهرام شهيدي در روزنامه شهروند نوشت:
دیگر خسته شدم از بس مطلبم را به خاطر سوگ از دست دادن عزیزی یا یک حمله تروریستی در بغداد، بیروت، پاریس یا مونیخ با یک دقیقه سکوت شروع کردم. اتفاقا امروز میخواهم با یک دقیقه شلوغبازی به احترام سالگرد تولد یکی از اساتید نامآور طنز درجهان آغاز کنم. امروز تولد برناردشاو است. از او جمله نابی به یادگار مانده که میگوید: «انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را!»
با این مقدمه بهتر است بروم سراغ اصل مطلب که همان اتفاقهای چهارم مرداد است. وقتی در فهرست رویدادهای اتفاق افتاده در چهارم مرداد جستوجو کنید، متوجه میشوید زیاد اتفاق خاص داخلیای در این روز نیفتاده و شاید علتش همین گرمای بیحد هوا در چله تابستان باشد. کدام آدم عاقلی درطول تاریخ ایران چهارم مرداد و در ظل گرما بلند میشده، عنر عنر میآمده بیرون که مثلا تحصنی کند؟ کودتایی ترتیب دهد؟ به جایی لشگرکشی کند؟ یا هر کار دیگری؟ شما ببین حتی شعبان بیمخ با آن بیمخ بودنش گذاشت، ٢٨ مرداد بشود و کمی بادهای شهریوری بوزد، بعد دل به دل زاهدی بدهد و کودتا کنند.
تنها اتفاق تاریخی داخلی در روز چهارم مرداد به گل نشستن کشتی یونانی در ساحل کیش است، بعد شما انتظار دارید من طنزنویس به جای نشستن جلوی باد کولر و خنکشدن بنشینم برای روز چهار مرداد طنز بنویسم. البته از من بخت برگشتهتر هم پیدا میشود. آن هم فوتبالیستهایی که امروز باید در قالب تیمهای باشگاهیشان لیگ برتر فوتبال را افتتاح کنند و در گرمای وحشتناک هوا با فریاد تماشاگران ذوق کنند و بیشتر بدوند. خودم را که جای بازیکنان میگذارم، میبینم همان مثل استقلال بازیات بدون تماشاگر برگزار شود، بهتر نیست؟ وقتی تماشاچی نباشد، شما میتوانی در زمین فوتبال راست راست قدم بزنی و کسی روی سکوها نباشد که شما را با شیر سماور و نحوه استفاده از آن آشنا کند. اصلا شیر سماور تقریبا با زیادشدن استفاده از این دستگاههای جدید چایساز و مدشدن استفاده از چای کیسهای کمکم از بورس افتاده و الان دیگر وسایل دیگری باید در استادیومها تبلیغ شود. اصلا بیاییم کار فرهنگی را از همین ورزشگاهها و مسابقات لیگ شروع کنیم.
قبلا پدرمان که دست ما را میگرفت و میبردمان ورزشگاه تماشاچیها فریاد میزدند شیر سماور و الی آخر. بنده که از نحوه استفاده این عنصر حیاتی بیخبر بودم، از پدرم میپرسیدم، منظور و هدف استفاده از شیر سماور در زمین مسابقه چیست؟ با رسم شکل توضیح دهید. پدرم گوشم را میگرفت که خوب نیست بچه این چیزها را گوش کند. این شد که ما را دیگر نبرد ورزشگاه. بعدها وقتی همه چیز دیجیتالی شد، دیگر لازم نبود پدری دست فرزندش را بگیرد، ببرد مراسم «شیرسماور گویی». فرزند دلبند وقتی پدر داشت روی سکوی سیمانی (سابق) ورزشگاه آزادی تخمه میشکست، درحال گفتن شیر سماور مجازی در صفحات مجازی بود و میتوانست فریاد شیر سماور خود را به گوش جهانیان برساند. نمونهاش هم لیونل مسی و پایِت که خوب به گوششان رسید.
خب اینها را گفتم که چه؟ من هم مثل چخوف عمل میکنم. یک فیل وارد داستان شود، باید حتما هوایش کنم. پس برمیگردم به بحث اول و موضوع خوشبینی و بدبینی.یعنی از این فضای گلآلود اینستاگرامی میخواهم استفاده کنم و بگویم حالا که خواهر و مادر و کلیه بستگان سببی و نسبی بازیکنان فوتبال در اینستاگرام- که اتفاقا نیمی از اعضایش بانوان هستند- میآید جلوی چشمشان خب بگذارید این بانوان گرامی بیایند ورزشگاه. از اینستاگرام که آلودهتر نیست. پایانبندی و نتیجهگیری را هم دوباره واگذار میکنم به برناردشاو که حتما و قطعا در تأیید گلواژههای من گفته «مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید به دست بیاورید، وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که به دست آوردهاید، دوست داشته باشید.»
۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]