تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867632740

«مسعودیه»؛ شش سال پس از کوچِ ناگزیر!
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > میراث فرهنگی و گردشگری - شهرام زارع *
«تبدیل عمارت مسعودیه به هتل خیانت است!» این جمله قصاری بود که امسال بهارِ میراث با آن آغاز شد. صحبت از «خیانتی» است که شش سال پیش، و از قضا به ابتکار گویندگان همین جملة قصار، رقم خورده است! در میان بهت و حیرت اهالی میراث فرهنگی نزاعی که در بهار بر سر عمارتِ مظلومِ مسعودیه پا گرفته بود هنوز شعلهور است؛ نزاعی میان «صندوق احیاء»، به عنوان نهادی دولتی، و شرکت سرمایهگذاری عظام، بر سر «بهرهبرداری» از «مسعودیه» که در عهدِ دولتِ مهرورزی طی قراردای 59 ساله به اجاره این شرکت درآمد. منازعهای که، هرچند به ظاهر، میراثِ روزگار سیادت حمید بقایی و مدیران دولت مهرورزی است، اما پرده از زخمهایی بس عمیقتر و ریشهدارتر در ساختار مدیریت میراث فرهنگی و گردشگری میهنمان بر میدارد. شش سال پیش در بحبوحه انتقال سازمان میراث فرهنگی از پایتخت به شهرستانها، که به بهانه احتمال وقوع زلزله و لزوم کاستن از تراکم جمعیت تهران رخ داد، «عمارت مسعودیه» نیز ناگزیر تخلیه شد و «پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی» به شیراز و مرودشت کوچید. واقعهای که نه تنها آسیبهای جبرانناپذیری در پی داشت، بلکه تجربهای تلخ برای میراثیان بود. کموبیش همزمان با این واقعه، یا شاید حتی پیشتر، مذاکرهها و معاملههایی برای واگذاری «عمارت مسعودیه» (این «دُر کمیاب»، به تعبیرِ مشاوران شرکت عظام) در جریان بود. یعنی در حالی که هنوز قاطبه اهالی فرهنگ و میراث و باستانشناسی از بهتِ آن بادِ بلاخیز به در نیامده و در سوگِ شمع و جمع پریشان خویش بودند، گروهی نیز آشکار و نهان به معامله و مذاکره بر سر ماترکِ میراث نشسته بودند! به هر رو، امرداد سال 1389، همزمان با کوچ معاونتهای سازمان میراث فرهنگی، «مسعودیه» قهراً تخلیه شد. از مدتی پیشتر، کسانی، باخبر و بیخبر و آشکار و پنهان، مقدمه میچیدند که وامصیبتا! درهای عمارت مسعودیه به روی مردم بسته است و این عمارت تاریخی بیمصرف مانده! و کاربری اداری در شأنش نیست. چندی بعد مسعود علویان صدر، معاون وقت میراث فرهنگی، هم به این موج پیوست و گفت که «هميشه دغدغه من اين بود كه چرا از اين عمارت بهعنوان فضاي اداری استفاده ميشود. اين فضا بايد در اختيار عموم مردم قرار گيرد و مردم از آن استفاده كنند... به همين دليل منتظريم تا يك سرمايهگذار خوب براي عمارت مسعوديه پيدا و از اين عمارت در قالب يك هتل پنج ستاره بهرهبرداري كنيم» (ایسنا، 5/6/1389). سپس همین حرفها از دهان حمید بقایی، رییس وقت سازمان میراث فرهنگی، شنیده شد: «با توجه به اينکه در تهران هتل سنتي شبيه يزد نداريم، تغيير کاربريِ بخشي از عمارت مسعوديه به هتل سنتي فرصتي براي تحقق اين مهم است... و نيز تبديل بخش فرهنگي-تاريخي آن به يک مرکز فرهنگي مانند موزه يکي از سياستهاي سازمان ميراث فرهنگي است» (میراث آریا، 17/6/1389)؛ و کار را که کرد؟ لابد آن که تمام کرد! این است که اگرچه تخلیه و به اجاره سپردن عمارت مظلومِ «مسعودیه»، و یک دوجین اقدامات مشابه دیگر، میراثِ سیاه عهد بقایی و دولت مهرورزی دانسته میشود و همواره مذمت شده است، اما دستهای نامرئی و نامحسوسی که حامی و هادی و مشوقِ (دستکم پارهای از) این اقدامات بودهاند کموبیش هنوز عیان نشده یا چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. «تخلیه، مصادره و مزایدة» عمارت مسعودیه میراثِ منفور دولت بقایی لقب گرفت، اما شیرینی و شهدِ «بهرهبرداری و درآمدزایی» از آن چنان کرد که چندی بعد، در عهد دولتی دیگر، حتی نفاست عمارت انکار شد (و یکی از مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی در مصاحبهای «برج میلاد» را نفیس دانست و «مسعودیه» را نه!). این قبیل نشانهها وادارمان میکند از خود بپرسیم که آیا سازمان میراث فرهنگی فاصلهای از مدیریتِ «بقاییوار» گرفته است؟ یا هنوز در آن هوا تنفس میکند؟! اینکه اصلاً طرح چنین پرسشی و مبنا قراردادن چنین متر و معیاری درست است یا نه، بحثی نیست که در این مجال بشود به آن پرداخت، اما عجالتاً در ضرورت آسیبشناسیهایی از این دست نمیتوان تردید کرد. این را هم باید یادآور شد که مسأله «مسعودیه» را میبایست دستکم در بافتِ رویدادها و سرگذشت دوسه دهة اخیر تشکیلات میراث فرهنگی کشور بررسی و واکاوی کرد. کلامِ موجز و اشارهوار یکی از چهرههای ماندگار معماری کشور، محمدمنصور فلامکی، که در روزهای آغاز به کار دولت تدبیر و امید درباره تشکیلات میراث فرهنگی بیان شده بود، در این زمینه گویاییها دارد. او، در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا، گفته بود که «میراث فرهنگی به سمت مقاطعهکاری رفته است»؛ راست گفته بود و درست تشخیص داده بود. منازعه و مشاجره صندوق احیاء و مشاوران شرکت عظام نیز بیشک ریشه در چنین بافتی دارد و تا هنگامی که آسیبشناسی درست و دقیقی در میراث انجام نشود و رویکردهای نادرست آن اصلاح نگردد، بیش از پیش شاهد چنین مسایلی خواهیم بود. اینکه برخی از مسؤولان سالهای دور و نزدیک «میراث» دستشان به کار است اما دلشان با یار نیست و در کنار مسؤولیتها دلی هم در گرو شرکتهای پیمانکاری دارند و مرزهای نظارت و اجرا را یکسره درنوردیدهاند فقط یکی از مصادیق آن «مقاطعهکاری» است. از این مقدمه که بگذریم، در ششمین سالگرد چندپاره شدن سازمان میراث فرهنگی، به نکتههایی در پیوند با «عمارت مسعودیه» به عنوان یکی از مصادیق زیانبار آن واقعة تلخ اشاره میکنیم: 1. بیش از یک دهه است که موضوع «نفایس ملّیِ» حوزه میراث فرهنگی در رسانهها مورد بحث بوده است (اگرچه نتایج ملموسی نداشته و شماری از مقامات ارشد میراث هم رغبتی به گشودن این پرونده نشان ندادهاند). به رغم آنکه برخی از صاحبنظران میراث فرهنگی «عمارت مسعودیه» را جزء نفایس ملّی برشمردهاند (از جمله شهریار عدل، باقر آیتالهزاده شیرازی، مهدی حجت، حکمتالله ملاصالحی، ناصر نوروززاده چگینی و دیگران)، اما سرنوشت این اثر نفیس ملّی همچنان در بوته ابهام است. مدیران کنونی و پیشین صندوق احیاء هر بار در پاسخ به پرسش رسانهها یادآور شدهاند که «تشخیص نفایس ملّی نه در حیطه اختیار آنها بلکه بر عهدة معاونت میراث فرهنگی است»؛ معاون میراث فرهنگی، محمدحسن طالبیان، نیز اگرچه پیشتر گفته بود «عمارت مسعودیه در فهرست بناهای قابل واگذاری قرار ندارد و... قرار نیست دوباره به بهرهبردار واگذار شود»، بعداً در مصاحبه دیگری گفت «به اعتقاد من یک شیء موزهای، یک خانه یا یک کتاب همه نفیس هستند؛ چون اگر نفیس نبودند، در فهرست آثار ملّی ثبت نمیشدند. بنابراین، موضوع اصلی تعیین کاربری متناسب با شأن بناها است... ممکن است بخش خصوصی این آثار را اداره کند، که اگر کاربری آنها درست تعریف شود، ایرادی ندارد... در واقع در هیچ جای دنیا چنین تعریفی به عنوان نفایس نداریم» (ایسنا، 31/2/1395). اگرچه در اینجا مغالطه شده و علّت جعلی برای مسأله ذکر شده، اما به گمانم همین استدلال نادرست هم میتواند به نجات مسعودیه و حفظ شأن و ارزشهای آن بیانجامد. 2. ماجرای واگذاری «عمارت مسعودیه» مملو از مغالطاتِ پنهان و آشکار است. ضرورت واگذاری «عمارت مسعودیه» به بخش خصوصی چیست؟ سپردنِ «عمارت مسعودیه» به شرکت عظام، بجز تشخیص و سلیقة حمید بقایی، بر اساس چه نیاز و ضرورتی انجام گرفت؟ (آن هم در چارچوب قراردادی 59 ساله که خواهان تبدیل این اثر به هتل بود). رای و نظر کدام گروه از متخصصان و صاحبنظران معیار این اقدام بوده است؟ آیا نظر هیأت مشاوران یک شرکت خصوصی، که گیریم سالیانی هم در میراث مسؤولیتها و تجربههایی داشتهاند، برای تعیین سرنوشت یکی از نفایس ملّی به اندازة کافی اقناعکننده و بسنده است؟ این روزها مشاوران شرکت عظام میگویند «تبدیل عمارت مسعودیه به هتل خیانت است»؛ در حالی که قبلاً، دستکم روی کاغذ و در قراردادی که منعقد شده، «عمارت مسعودیه» را به هتل تبدیل کردهاند. آیا مشاوران عظام قهرمانانِ عرصة میراثاند که تبدیل عمارت مسعودیه به هتل را خیانت میشمارند، یا مایه سرافکندگی که عمارت مسعودیه را در چارچوب قراردادی 59 ساله و به منظور تبدیل به هتل تصرف کردند؟ قضاوت نمیکنیم. مشاوران شرکت عظام به ما توضیح میدهند که: «اواخر سال 1389 [همان زمان که معاونتهای سازمان میراث فرهنگی از تهران منتقل و عمارت مسعودیه جبراً تخلیه شد] «مسعودیه» را از صندوق احیاء تحویل گرفتیم و با توجه به قراردادی که امضا کرده بودیم مکلّف شده بودیم که اینجا را تبدیل به یک مجموعه اقامتی-پذیراییِ 5 ستاره کنیم... با پیشرفت کار متوجه شدیم که اینجا امکان تبدیل شدن به هتل را ندارد.» و سپس تصریح میکنند که «در یکی از مادههای این قرارداد آمده است که عمارت مسعودیه باید تبدیل به هتل شود ولی در ماده دیگری آمده است که اگر کاربری را به هر دلیلی خواستید تغییر دهید به صندوق احیاء اطلاع دهید و با تأیید صندوق تغییر کاربری امکانپذیر است. در نتیجه، شرکت عظام اجازه تغییر کاربری را داشته است» (خبرگزاری میراث فرهنگی، 13/2/95). حالا، پس از شش سال، «مشاوران» شرکت عظام نشستِ مطبوعاتی برگزار کردهاند تا با ما از «کاربلدیشان» حرف بزنند و بگویند که خوب قراردادی بسته بودند و در کارشان هم «استاد»ند! (این را البته راست میگویند!). جمله قشنگ و رسانهپسندی هم انتخاب شده بود که تیترخور خوبی داشت: «تبدیل عمارت مسعودیه به هتل خیانت است!» ظریفی میگفت مجموعهای چون «عمارت مسعودیه» را در شرایط عادی نمیشد تخلیه کرد و به مزایده گذاشت. این عملیاتِ محیرالعقول به همت حمیدرضا بقایی و در دولت مهرورزی انجام شد و البته روسیاهیاش هم گویا -تا حالا- مانده برای برف همان زمستان؛ چنانکه در این شش سال کسی به دیگر عزیزان بالاتر از گُل نگفت و مشاوران محترم هم شدند ناجی یادمان نفیس ملّی. بحث قرارداد و اینکه «مسعودیه هتل میشود یا نه» هم که در مملکتِ گل و بلبلِ آن روزها طبعاً فرع تلقی میشد، اصل آن بود که تصاحب شود که شده بود؛ آن هم برای 59 سال، پنجاه و نُه سال (به عدد و حروف!). مشاوران کاربلدِ عظام «عمارت مسعودیه» را در مزایدهای بُردند که از آن «هتل سنّتی» یا «هتل پنج ستاره» بسازند و بعد «با پیشرفت کار متوجه شدند که اینجا امکان تبدیل شدن به هتل را ندارد.» چرا؟ به این دلیل که «بلد نبودند و این کار را برای خودشان خیانت میدانستند که این مجموعه را به هتل تبدیل کنند؟»؛ نه! «مسعودیه» به این دلیل هتل نشد که اکبر تقیزاده شش سال بعد برای ما توضیح داده است: «مجموعه هتل نیازمند تعدادی اتاق است که حداقل امکان اقامت یک تور 40 تا 50 نفره را هم داشته باشد، که این عمارت این امکان را نداشت» (لابد انجام و اعلام این بررسی ساده و بدیهی قبل از عقد قرارداد به مصلحت نبوده است). اگر جز این باشد، و موضوعِ «خیانت»بودن تبدیل عمارت مظلومِ مسعودیه به هتل را اصل بگیریم، طبعاً شش سال پیش «قرارداد» و «پیماننامهای» برای تبدیل عمارت مظلوم مسعودیه به هتل منعقد نمیشد. صحبت آقای تقیزاده که گفتهاند «... به همین دلیل اعلام کردهایم که بلد نیستیم. ما این کار را برای خودمان خیانت میدانیم که این مجموعه [مسعودیه] را به هتل تبدیل کنیم» را نباید دستکم گرفت؛ این «بَلَد نیستیم» عین کاربَلَدی است! شخصیتهایی که در آن اوضاع آشفته چنان «دُر کمیابی» صید کردهاند بیشک کاربلدند. در چند ماه گذشته، تلاش آقایان فرهنگی و تقیزاده برای پاسخگویی به نقدها همگی از زاویه دفاع از منافع شرکت عظام بود و نه منافع عمارت مسعودیه، به عنوان یک اثر نفیس فرهنگی. فرض آنها بر این است که منافع عظام ضرورتاً همان مصالح عمارت مظلوم مسعودیه است و در این راه گاهی یکسره از راه انصاف بیرون افتادهاند. بهجز مغالطه «هتل و پیشنهاد تغییر کاربری و برند و غیره»، که مغالطه عوامفریبی است، در دیگر استدلالهای مشاوران عظام نیز نمیتوان دغدغه ترجیحِ سرنوشت و مصالح «مسعودیه» را بر منافع عظام یافت. مثلاً وقتی تقیزاده به اعتراض میپرسد که «آیا بسته شدنِ دوباره عمارت مسعودیه به بهانه نفیس بودن بهتر از باز بودن آن [ذیل شرکت عظام] است؟»؛ آگاهانه یا ناآگاهانه، متوسل به مغالطه دیگری شده است تا تلویحاً به مخاطب بگوید که عمارت مسعودیه فقط در ظل زعامت شرکت عظام است که میتواند به حیات خود ادامه دهد. پرسشی که مبتنی بر یک تهدید روانی است و بر افکار عمومی تأثیر روانی دارد. موارد دیگری که او به عنوان کارکردهای مناسب برای عمارت مسعودیه و توجیه واگذاری آن به شرکت عظام مطرح میکند نیز همگی حاوی اینگونه مغالطات هستند (مثلاً این استدلال که در مسعودیه «مرکز تهیه شناسنامه کتب خطی درست میکنیم»، یا «مهمانان سران سه قوه را میبریم مسعودیه»، یا «در مسعودیه امکان تهیه و عرضه لباسهای فاخر ایرانی فراهم شده است» و نظایر اینها). وانگهی، حتی اگر بر ضرورت واگذاری «عمارت مسعودیه» توافق کنیم، باز این پرسش مطرح است که چرا مجموعهای چنین مهم و حساس به شرکتی سپرده شد که هیچ تجربه و سابقهای در زمینه «احیاء» بناهای تاریخی نداشت؟ چرا در فرایند «نخستین تجربه»، که طبعاً با آزمون و خطا همراه است، یکی از نفایس ملّی -آن هم در پایتخت و بیخ گوش دستگاههای نظارتی- میبایست چنین تجربیات ناگواری را از سر بگذراند؟! 3. اگرچه فعالیت صندوق احیاء بناهای تاریخی فینفسه ارزشمند است، اما گاه عملکرد ناشفاف این نهاد خود منشاء نگرانیهایی شده که مغایر با غایت احیاء و لاجرم حفاظت بناهای تاریخی است؛ از واگذاریهای فلّهای گرفته تا نظارت ضعیف و مرمتهای پُرمسأله. نمونه «عمارت مسعودیه» نیز در همین فهرست جای دارد و اگر چنین شهرت و موقعیتی نمیداشت مسایل آن رصد نمیشد. چنانکه اغلب بناهای دیگری که در این چارچوب به بخش خصوصی واگذار شده از چنین بختی بیبهرهاند. بیشتر این بناها قبل از «بهرهبرداری» نیازمند پژوهشهای باستانشناسی و تاریخِ معماری و مستندنگاریهایِ دقیق و سپس مرمت مناسب هستند، اما در بیشتر آنها -کموبیش به سرعت- مرمتهایی انجام میگیرد که نه تنها نافع اصالت بناست بلکه بسیاری از نشانهها و شواهد تاریخی را برای همیشه محو میکند. این مسأله اگرچه ریشه در وضعیت فاجعهبار مرمت بناهای تاریخی کشور دارد و محدود به برنامههای صندوق احیاء نیست، اما در برنامههای احیاء چون پای پول و «بهرهبرداری» در میان است احتمال آسیبهای بیشتری نیز وجود دارد که عمارت مسعودیه مشتی است نمونه خروار. وانگهی، این پرسش مطرح است که آیا اعضای صندوق -از گذشته تا حال- از دانش و شایستگی لازم برای تدبیر امور این حوزه برخوردار بودهاند؟ مثلاً، در فهرست اخیر اعضای هیأت مدیره صندوق احیاء معلوم نیست نام آقای نصرتالله تاجیک چه ربطی به زمینههای فعالیت این نهاد دارد (هرچند که ایشان سابقه و تجربه ارزشمندی هم در حوزه سیاست داشته باشند). اظهار نظر اخیر مدیرعامل کنونی این صندوق، محمدرضا پوینده، در باب کاوشهای مسعودیه و اینکه چهره پرسابقه، دانشمند، خوشنام، خوشفکر و کاوشگرِ مسعودیه را نمیشناسد و ماجراهایی که -گیریم حالا به سهو و ناآگاهانه- رقم زدهاند نیز ناظر بر همین کمدانشی و بیتدبیری است. مدیرعامل صندوق احیاء اگر ناصر نوروززاده چگینی را نمیشناسد پس که را میشناسد و از که مشاوره میگیرد؟ (عجب! چنان است که مثلاً مدیرعامل خانه سینما بگوید داریوش مهرجویی یا مجید مجیدی را نمیشناسم اما شنیدهام آدمهای باحالی هستند!). همینطور، اظهارنظر عضو شورای فنی و اقتصادی صندوق که صبر و آرام از کف داده و گفته «برای احیاء مسعودیه باید به سرعت مزایده جدید برگزار شود» و سپس با روایت پردهای از داستان سفر «خود و گروهی از هیلتون» به عمارت مسعودیه از «بوالعجب نادر شکارشان گفته» و درسی هم در باب ظرافتهای «حوزه اقتصاد و بیزینس» به ما داده است (میراث آریا، 4/5/1395). این رفتار و ادبیات «مقاطعهکارانه» آنقدر گویاست و درخشان که حیف است در کلاسها و کتابهای «آموزشِ روشهای احیاء مواریث فرهنگی» گنجانده نشود! 4. سرنوشت «عمارت مسعودیه» چه خواهد شد؟ این روزها نه تنها سرنوشت مسعودیه همچنان در پرده ابهام است و امیدها و آرزوهایش در گرد و غبار رجزخوانی طرفین نزاع گم شده، بلکه فعلاً هیچ افق روشنی هم دیده نمیشود. شاید زمان آن رسیده باشد که بار دیگر به خود «مسعودیه» رجوع کنیم. عمارت اشرافیِ قاجاری که (به تعبیر شهریار عدل) «نظیر ندارد؛ یعنی کاخ شاهی و سلطنتی نیست، بلکه خانه و عمارتی اشرافی است و برخلاف کاخهای سلطنتی این دوره که چند نمونه از آنها باقی مانده، اینگونه عمارتها دستکم در تهران یگانهاند... و از نظر نقش تاریخیای که ایفا کرده نیز منحصربهفرد است؛ جایگاه وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، و وزارت آموزش و پرورش بوده، و نطفه وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد فعلی) نیز در آنجا بسته شده و به نوعی موزه و بایگانی فرهنگ ما و نماد آن محسوب میشود.» باقر آیتاللهزاده شیرازی، که بانی «تحویل و تحول» و مرمتهای مسعودیه در دهه 1370 و منتقد کاربری صرف اداری آن بود، کموبیش به صراحت درباره کاربری آن سخن گفته و هیچ جا هم از واگذاری آن به بخش خصوصی صحبتی به میان نیاورده است. شیرازی اگر هنوز بود بیشک نزاع مسعودیه، بهویژه جوابیههای مشاوران عظام و سکوت مسؤولان ارشد میراث فرهنگی، را وهن میراث میدانست. پیشنهادهای شیرازی و عدل برای کاربری عمارت مسعودیه کموبیش نزدیک به هم است و هر دو، ضمن انتقاد به کاربریِ ایستا و صرفِ اداریِ دهههای گذشته، بر آنند که مسعودیه میبایست در اختیار فعالیتهای سازمان میراث فرهنگی باشد؛ چه به صورت «مقر رییس سازمان میراث فرهنگی که وزرا و سفرایِ فرهنگی کشورهای دیگر در تالارِ باشکوه عمارتِ مسعودیه به حضور رییس سازمان میراث فرهنگی ما برسند و نه در اتاقی در بازارچه خیابان زنجان!» (نظر عدل)، و چه به عنوان عمارتی که بخشهای مختلف آن «به صورت تالارهای همایشهای میراث فرهنگی و نمایشگاهها و فعالیتهای وابسته، ستاد پژوهشها و انتشارات و نظایر اینها» مورد استفاده قرار گیرد (نظر شیرازی). آشکار است که در واقعه شش سال پیش، یعنی تخلیه ناگزیر عمارت مسعودیه و کوچ پژوهشگاه، دیدگاههای کارشناسان و صاحبنظران واقعی میراث، کسانی چون شیرازی و عدل، مغفول واقع شد. امیدوارم کار درخوری که -حالا با هر نیتی- مدیریت صندوق احیاء آغاز کرده و خوشبختانه معاون سازمان میراث فرهنگی نیز به طور ضمنی از آن پشتیبانی کرده به افق روشنی برسد. نباید این فرصت ارزشمند را برای ترمیم دستکم بخشی از آبروی از کف رفته مدیریتهای سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از دست داد. یکونیم دهه پیش که تشکیلات پژوهشگاه میراث و باستانشناسی از ساختمان خیابان زنجان به عمارت مسعودیه آمد، مسعود آذرنوش، مدیر توانا و کاردان باستانشناسی آن سالها، از پشتیبانان این فکر بود و در این راه کوششها کرد. بیشک آذرنوش به نقش و جایگاه تاریخی عمارت مسعودیه، به عنوان محلی که مقر نخستین «موزه ملی ایران» و نیز محل نخستین تشکیلات باستانشناسی و میراث فرهنگی («دایرة عتیقات») بوده است، نظر داشت و یکصدسال سابقه حضور تشکیلات میراث فرهنگی و باستانشناسی در «مسعودیه» را معنادار میدید. حالا اما، در زمان صدارت رییس کنونی پژوهشکده باستانشناسی، صحبت از این است که «عمارت مسعودیه»، یعنی خانه باستانشناسان و همه میراثیان، که «به نوعی موزه و بایگانی فرهنگ معاصر ما و نماد آن محسوب میشود» را تبدیل کنند به هتل، یا لباس و پارچه و جواهرآلات در آن بفروشند و صدایی هم از این پژوهشکده در نمیآید؛ این است تفاوت دو مدیر! دو ماه پیش، وقتی رسانهها عکسهای پروژه بازآفرینیِ «به توپ بستن مجلس» (که اردیبهشت در عمارت مسعودیه انجام شد) را منتشر و نسبت به پیامدهای آسیبزای آن انتقاد کردند، برخی از مقامات ارشد سازمان میراث فرهنگی شماتتشان کردند و دلسوزیشان را «ناشیانه، رمانتیک» و همپهلو با «دلواپسی» خواندند. حالا که چنین میل و علاقهای در مدیریت میراث هست، چرا پروژه «به توپ بستن مسعودیه و درهم شکستن سنگر میراثیان» بازآفرینی نشود؟ بهویژه که این روزها ششمین سالگرد واقعه تلخِ چندپاره شدن سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است! * باستانشناس و سردبیر مجله باستانپژوهی ۴۷۴۷
شنبه 16 مرداد 1395 - 09:12:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]
صفحات پیشنهادی
«سه خواهر»؛بازگشت حمید امجد پس از 12 سال به صحنه/تئاتر ایران و سلطه اقتصاد، سانسور، ابتذال و سیاست
سه خواهر بازگشت حمید امجد پس از 12 سال به صحنه تئاتر ایران و سلطه اقتصاد سانسور ابتذال و سیاست فرهنگ > تئاتر - حمید امجد در نشست مطبوعاتی نمایش سه خواهر از دوری 12 سالهاش از صحنه تئاتر و دلایل بازگشت دوبارهاش به تئاتر گفت به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین نشست خبرکشف فسیلهای جانوری ۷ میلیون ساله در لرستان
مدیرکل محیطزیست استان لرستان گفت دستهای از فسیلهای نادر متعلق به خانواده گاوسانان با قدمت ۷ میلیون ساله در منطقه گاوکش نورآباد کشف شد به گزارش تسنیم مهرداد فتحی بیرانوند با اشاره به کشف فسیلهای جانوری در استان لرستان اظهار داشت حدود سه ماه پیش در راستای تعریض جاده خرمآبادخندهدار ترین لحظهای که یک دزد رقم زد/صاعقه پسر بچه 5 ساله را کشت/خودرویی که میهمان ناخوانده خانه شد+تصاویر
خندهدار ترین لحظهای که یک دزد رقم زد صاعقه پسر بچه 5 ساله را کشت خودرویی که میهمان ناخوانده خانه شد تصاویر به گزارش خبرنگار باشگاه شبانه باشگاه خبرنگاران جوان اخبار باشگاه شبانه امشب در این بسته خبری گردآوری شده است خندهدار ترین لحظهای که یک دزد رقم زد تصاویرصاحب یکشف جسد جوان 27 ساله در سد طالقان
کشف جسد جوان 27 ساله در سد طالقان معاون امداد و نجات جمعیت هلال احمر استان البرز از کشف جسد جوان ۲۷ ساله در سد طالقان خبر داد به گزارش مهر داوود رجبی با اعلام این خبر اظهار کرد این جوان ۲۷ ساله برای نجات جان دختر بچه ۷ ساله در سد طالقان اقدام کرده بود که متاسفانه غرق شد رجبی در524 خانوار ریگانی از آب آشامیدنی سالم بهره مند شدند
524 خانوار ریگانی از آب آشامیدنی سالم بهره مند شدند کرمان - ایرنا - فرماندار ریگان گفت بیش از 524 خانوار چهار روستای این شهرستان در ماه مبارک رمضان از آب آشامیدنی سالم بهره مند شدند امین باقری روز پنجشنبه در بازدید از روستاهای بخش مرکزی ریگان افزود طرح آبرسانی به چهار روستای شامروز گرمترین روز سال در کشور است: خوزستان روی دمای 50+/ تهران تا یکشنبه 42 درجه بالای صفر
امروز گرمترین روز سال در کشور است خوزستان روی دمای 50 تهران تا یکشنبه 42 درجه بالای صفر کارشناس سازمان هواشناسی گفت تهران امروز 42 درجه بالای صفر است و تا روز یکشنبه دما کاهش نمی یابد به گزارش میزان فریبا گودرزی گفت از روز گذشته شاهد وقوع ناپایداری های جوی در سواحل غربی خزرانتقاد سالاری به برخوردهای حذفی با شورایاران محلات - ایسنا
رییس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران گفت در حال حاضر دغدغه های خیلی جدی نسبت به عملکرد ستاد هماهنگی شورایاری ها در بخش کمیته های انضباطی وجود دارد و اتفاقاتی در آنجا رخ می دهد ایجاد شبهات زیادی در بین شورایاران و اعضای شورای شهر گردیده است به گزارش ایسنا محمد سالاری دهوای تهران سالم است
مرکز پایش آلودگی هوای محیط زیست استان تهران شاخص آلودگی هوای پایتخت را ۸۹ و در وضعیت سالم اعلام کرد به گزارش خبرنگار مهر معاون پایش و نظارت اداره کل محیط زیست استان تهران گفت وضعیت کیفی هوای تهران در ۲۴ ساعت گذشته منتهی به ساعت ١١ مورخ ٩۵ ۰۵ ۱۱ در وضعیت سالم بوده است محمد رستگادلیل ناسالم بودن هات داگ
همانطوریکه می دانیم هات داگ جزو غذاهای ناسالم است که برای سلامتی زیان آور است درست است که جزو غذاهای پرطرفدار و لذیذ است ولی خوردن آن توصیه نمی شود اگر بدانید این غذای خوشمزه ترکیباتش چیست هرگز به سراغ آن نمی روید در ادامه مطلب مواد تشکیل دهنده این غذا ئ دلیل ناسالم بودن آدبیر دبیران شورایاری منطقه ۱۲ سالانه در قهوهخانههای منطقه ۱۲، ۱۰ نفر کشته و ۵۰۰ نفر به زندان میروند
دبیر دبیران شورایاری منطقه ۱۲سالانه در قهوهخانههای منطقه ۱۲ ۱۰ نفر کشته و ۵۰۰ نفر به زندان میروند دبیر دبیران شورایاری منطقه ۱۲ گفت سالانه ۱۰ الی ۱۵ نفر در قهوهخانههای منطقه ۱۲ با چاقوکشی کشته و بالغ بر ۵۰۰ نفر نیز به زندانها میروند به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری فار-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها