تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816660215




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قتـل همسر دوم توسط آدم کش های اجاره ای / قاتل به افغانستان گریخت


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: هفته گذشته به اتهام معاونت در قتل همسر دومش دستگیر شد. مرد 54 ساله‌ای به نام امیر، وقتی نتوانست همسر دومش را راضی به طلاق کند، نقشه قتل او را طراحی کرد، اما نتوانست آن را اجرا کند. بعد، دو آدمکش اجیر کرد (کارگر افغان او و دوستش) تا نقشه جنایت را عملی کنند.



به گزارش جام جم ، عامل قتل حالا به افغانستان گریخته و امیر باید سال‌ها با عذاب وجدان در زندان بماند. چطور با همسر دومت آشنا شدی؟ با همسر دومم 10 سال پیش آشنا شدم و ازدواج کردم. شوهرش فوت شده بود و یک فرزند داشت. او چهره زیبایی داشت، اما من زیبا نبودم، ولی در عوض وضع مالی‌ام خوب بود. شاید همین موضوع باعث شد که همسر دومم با من ازدواج کند. گمان می‌کردم او به خاطر خودم با من ازدواج کرده که این خیالی بیش نبود. من و همسر دومم با هم زندگی می‌کردیم. اما با توافق او چند روزی هم برای سرکشی به خانه همسر اولم می‌رفتم و به فرزندانم سر می‌زدم. از چه زمانی مشکلات بین شما شروع شد؟ اوایل زندگی‌مان با هم اختلاف نداشتیم. حتی ثمره زندگی‌مان یک پسر دو ساله و دختری پنج ساله است، اما از یک‌سال و نیم پیش به یک‌باره اخلاق و رفتار همسرم تغییر کرد. کمتر به من و زندگی‌مان اهمیت می‌داد. بیشتر سعی می‌کرد به خوشگذرانی با دوستانش بپردازد. این موضوع مرا بسیار اذیت می‌کرد. باعث شده بود احساس کنم دیگر در این زندگی ارزشی ندارم. چند بار از او خواستم تا جدا شویم و بدون بچه‌ها به زندگی‌اش ادامه دهد که بی‌فایده بود. او حاضر به این جدایی نبود. چند مرتبه تهدیدش کردم که فایده نداشت، حاضر نمی‌شد طلاق بگیرد. چطور شد تصمیم به قتل او گرفتی؟ اختلافات ما هر روز بیشتر می‌شد و دیگر تحمل یک روز زندگی با این زن را نداشتم، بنابراین تصمیم گرفتم حالا که او نمی‌خواهد از من جدا شود، او را بکشم. اول تصمیم گرفتم خودم او را بکشم که نشد. به دلیل این‌که پیش از این به او علاقه داشتم و فرزندان مشترکی داشتیم، دلم نمی‌آمد خودم او را بکشم. بنابراین برای این کار آدمکش اجیر کردم. موضوع را با دوستم و کارگر افغانی‌ام در میان گذاشتم، آن دو قبول کردند با من همراه شوند. قرار شد آنها به کمک هم همسرم را به قتل برسانند. نقشه قتل چگونه اجرا شد؟ چند روز قبل از این ماجرا، دوست صمیمی‌ام موتورسیکلتی را تهیه و پلاک جعلی برروی آن نصب کرد تا روز جنایت از آن استفاده کنم. بعد یک میلیون و نیم به مرد افغان دادم و او با آن سلاحی خرید تا جنایت را رقم بزند. آن روز همسرو فرزندانم را به کارگاهم در شهرستان ابهر بردم. قرار بود آنجا نقشه را اجرایی کنیم که نشد. بعد تصمیم گرفتم، او و بچه‌هایم را به شهریار بازگردانم و آن دو نقشه قتل را اجرا کنند. آن دو با سوار شدن به موتورسیکلت 3 ساعت زودتر از من در محل قرارمان حاضر شدند. همه قول و قرارهایمان را گذاشته بودیم و هر کدام قرار بود وظیفه خودش را انجام دهد. زمانی که من به محل قرار رسیدم، کسی در جاده نبود و فقط دو همدستم آنجا منتظر دستورم بودند. همسرم در حالی که پسر دو ساله‌ام را بغل کرده بود، به خواب رفت. من هم دخترم را بیدار کردم و با خودم از داخل خودرو خارج کرده و به پایین‌تر از محل پارک خودرو رفتیم تا شاهد قتل نباشیم. آدمکش‌ها جنایت را چگونه رقم زدند؟ پس از این‌که من از آنجا دور شدم. آن دو نفر با اطمینان از این‌که همسرم به خواب رفته است، به خودرویم نزدیک شدند. مرد افغان با سلاحی که تهیه کرده بود، گلوله‌ای به پیشانی همسرم شلیک کرد و جانش را گرفت. بعد آن دو در تماس با من گفتند که او را کشته‌اند و بعد محل ترک کردند. بعد چه شد؟ من سراسیمه همراه دخترم به سمت خودرو آمدیم و مقابل فرزندم شیون سر دادم و نقش بازی کردم. همان‌جا به فکرم رسید که به دروغ بگویم، دو مامور پلیس به خودرویمان نزدیک شدند و همسرم را کشته‌اند. من هم قصد داشتم سد راهشان شوم که با سلاح مرا تهدید کرده و متواری شده‌اند. بعد به پلیس زنگ زدم و با آمدن ماموران در محل جنایت، گفته‌هایی دروغین را برایشان گفتم. گمان می‌کردم آنها باورشان شده که ماموران پلیس همسرم را کشته‌اند، اما این خیال خام من بود، زیرا ماموران پوکه سلاح را در کف خودرویم به دست آوردند. زمانی که آن را بررسی کردند، متوجه شدند که این گلوله از سلاح‌های پلیس شلیک نشده است. همین موضوع‌ها باعث شد که ماموران به من شک کنند و در ادامه بازجویی‌ها اعتراف کنم که به دلیل اختلاف‌هایی که با همسرم داشتم این دو آدمکش را اجیر کردم. با اعتراف من دوستم دستگیر شد، اما مرد افغان به کشورش گریخته بود. چقدر قرار بود به دو مرد آدمکش برای اجرای نقشه این جنایت بدهی؟ دوستم در عالم رفاقت می‌خواست که در این کار به من کمک کند، قرار نبود پولی به او بپردازم. اما به مرد افغان که کارگرم بود، قرار شد علاوه بر آن دو میلیون تومان خرید اسلحه، 10 میلیون تومان دیگر هم بدهم. چه مجازاتی در انتظار تو و همدستانت است؟ من و همدستم به حبس محکوم می‌شویم، اما قاتل فراری اگر دستگیر شو‌د حکمش مرگ است. هیچ‌وقت دوست نداشتم کارم به بازداشتگاه و زندان کشیده شود، اما شاید عجله کردم و باید بیشتر صبوری می‌‌کردم تا همسر دومم شرایط زندگی‌مان را بهتر ‌کند یا این‌که از هم جدا می‌شدیم، اما این‌گونه نشد و من عجولانه تصمیمی گرفتم که سرانجام آن پشیمانی است. حرف آخر؟ خیلی پشیمانم. این کارم باعث شد که مهر قاتل شدن بر پیشانی‌ام حک شود و علاوه بر آن دیگر نتوانم دو فرزندم را ملاقات کنم و باید سال‌ها دور از آنها زندگی کنم. عذاب وجدان یک لحظه رهایم نمی‌کند. کابوس آن روز مدام مقابل چشمانم است. نمی‌دانم بچه‌هایم وقتی بزرگ شدند، درباره من چه فکری می‌کنند. معصومه ملکی - ضمیمه تپش




پنج شنبه 31 تیر 1395 ساعت 23:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن