واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: راهكار عملى براى تكرار نشدن مشروطه
حميد پارسانيا
مديريت حوزه، از سطح عالى تا سطوح اجرايي، در مقطع تاريخى حاضر مديريت تحول است.
تغيير و تحول، امر مستمر و هميشگى عالم طبيعت است، ولى اين تغيير در مقاطعى از تاريخ، به دليل اين كه صورتى مشابه دارد، پنهان است و ثابت و آرام مىنمايد. اما در برخى مقاطع به دلايل داخلى يا خارجى تبدلات عميق و همه جانبه آن ظاهر و آشكار مىشود.
مديريت تحول چيزى نظير مديريت بحران است. قدرت عمل، توان ابتكار، سطح آگاهى و احساس تعهد و مسئوليت مديران و به بيان ديگر خصوصيات كارگزاران و عاملان در مقطع تحول به شدت اثرگذار است.
تحولى كه اينك حوزههاى علميه در مسير آن قرار گرفتهاند، متاثر از عوامل خارجى است. هر چند اين عوامل نيز به نوبه خود ريشه در عوامل درونى حوزهها دارند.
انقلاب اسلامي، نظام جمهورى اسلامي، احياى معنويت و افول سكولاريسم در كشورهاى غربي، بحران معرفت و فروپاشى روشنگرى مدرن، بيدارى كشورهاى اسلامي، حساسيت و مقابله سياستهاى غربى در قبال خيزش معنوى و بيدارى اسلامي، مطالبات امت اسلامى و نهادها و سازمانهاى رسمى و غيررسمى داخلى و خارجى از مراكز و كانونهاى معرفت ديني، پيدايش نوگرايىهاى دينى در كشورهاى اسلامى و تاثيرپذيرى بخش قابل توجهى از جريانات نوگرا از مبانى معرفتى دنياى مدرن، گسترش سكولاريسم پنهان در پوشش نمادها و نشانههاى ديني، پيدايش جريانات سياسى ظاهرگرا و عقلگريز سياسى نظير طالبان، اوجگيرى حركتهاى فرقهاى مذهبي... از جمله عوامل خارجى و داخلى هستند كه تاثيرات مستقيم و غيرمستقيم خود را بر حوزههاى علميه تحميل مىكنند. اكثر اين عوامل، همان گونه كه اشاره رفت، ريشه در تحولى دارند كه از درون حوزههاى علميه آغاز شد. عامل درونى حوزوى كه عوامل بيرونى تاثيرگذار را ايجاد يا فعال كرد، همان حركت مباركى است كه امام خميني(ره) از افق مرجعيت شيعه آغاز كرد.اين حركت كه به انقلاب اسلامى ايران و پيامدهاى بعدى آن منجر شد، جايگاه علم و عالم شيعى را از سطح مرجعيت افتاء به افق ولايت و راهبرى اجتماعى ارتقا داد. تا قبل از انقلاب اسلامى ايران، اسلام در حوزه فرهنگ عمومى و در قلمرو زندگى خصوصى مردم به حيات خود ادامه مىداد و البته اين حيات در فرآيند جهانى شدن فرهنگ غرب نيز در معرض آسيبهاى جدى قرار گرفته بود، و رابطه مردم با عالمان دينى در آن مقطع بر مدار مرجعيت سازمان مىيافت و مديريت حوزههاى علميه نيز در همين محدوده عمل مىكرد.با حركت امام خميني، اسلام از قلمرو زندگى خصوصى به حوزه زندگى اجتماعى و سياسى وارد شد و دين با استفاده از ذخاير تاريخى - فرهنگى خود در عرصه زندگى متدينان بر پاى خود قيام كرد.حضور دين در عرصه زندگى سياسي، كه به انقلاب اسلامى منجر شد، نقطه عطفى تاريخى را براى تغيير جغرافياى فرهنگى و سياسى جهان معاصر رقم زد. اين پديده به نوبه خود حوزههاى علميه را در جهان جديدى قرار داد.اينك حوزههاى علميه در پاسخگويى به نيازها و مطالبات نوين جهان جديد مسئولند، و بايد خود را متناسب با شرايط آن تجهيز كنند. اين فعاليت مديريت مناسب با خود را طلب مىكند.مديريت جديد بايد از چارچوب ارتكازات تاريخى خود خارج شود و مناسب با نيازها و شرايط نوين اقدام كند.وضعيت معاصر حوزههاى علميه در ابعادى بسيار عظيمتر مشابه وضعيت آن، پس از انقلاب مشروطه، است. در مشروطه نيز حوزه گامهاى نخستين خود را جهت حضور در عرصه اجتماعى و سياسى برداشت و پس از آن چون نتوانست پيامدهاى حركت نخستين خود را دنبال كند و پاسخگو باشد، بار ديگر به موضع سابق خود، يعنى به محدوده زندگى خصوصى و فردى بازگشت و به مدت هفتادسال در حالت پيشين به سر برد.اينك، حوزه اگر نتواند پاسخگوى نيازهاى جهانى باشد كه از بركت حضور او شكل گرفته، سرنوشتى سختتر از بعد از مشروطه را تجربه خواهد كرد. اما اگر بتواند از اين عرصه موفق بيرون بيايد، سنگرهاى كليدى اين جهان را همانگونه كه خمينى عزيز وعده آن را داد، به يارى و نصرت الهى فتح خواهد كرد.
به نقل از سايت تابناك
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]