واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وحید ارشدیکاهش جمعیت، آدرس غلط به کشورهای در حال توسعه
آنچه مسلم است این که جمعیت ماهیتاً یک پدیده ی ضد توسعه نبوده و آنچه که آن را عامل ضد توسعه میکند، نحوه ی مدیریت جمعیت است.
تغییرات کیفیت و کمیت جمعیت، موضوعی است که باید از جنبه ها و زوایای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی به آن نگاه کرده و برای آن سیاستگذاری نمود. اما آنچه مسلم است این که جمعیت ماهیتاً یک پدیده ی ضد توسعه نبوده و آنچه که آن را عامل ضد توسعه میکند، نحوه ی مدیریت جمعیت است. متأسفانه نظریه پردازان مغرب زمین و به اصطلاح روشنفکران داخلی به جای اینکه سیاستگذاران کشوری را به اصلاح مدیریت جمعیت دعوت کنند، به کاهش جمعیت دعوت نمودند و این راحت ترین کاری بوده که سیاستمداران یک کشور برای رسیدن به مظاهر توسعه یافتگی انتخاب کردند. این در حالیست که بزرگترین کشورهای پیشرفته دارای جمعیت بسیار بالایی بوده و امروز به تعداد جمعیت خود افتخار میکنند. کشورهای چین، هند، ایالات متحده آمریکا، اندونزی، برزیل کشورهایی هستند که ضمن اینکه بیش از 46 درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده اند در بیشتر شاخص های اقتصادی توسعه نیز در رتبه ی بالایی قرار دارند. همین نشان میدهد که افزایش جمعیت منافاتی با توسعه یافتگی و پیشرفت نمی کند. از طرف دیگر کم توسعه یافته ترین کشورهای جهان که نامی از آنها در سطح بین المللی وجود ندارد، کشورهای کم جمعیت هستند. همین بس که نشان میدهد که افزایش جمعیت با توسعه یافتگی منافاتی نداشته و حتی باید اذعان نمود که یکی از مؤلفه های قدرت در تمام کشورها که باعث ایجاد امنیت اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی میشود جمعیت است. امروزه حتی کشورهای پیشرفته ای مانند کشورهای اسکاندیناوی (سوئد، نروژ، دانمارک و...) که جمعیت کمی دارند با جمعیت پیر و فرسوده روبرو بوده و برای مقابله با این پدیده اقدام به مهاجرپذیری کردهاند زیرا آنها به شدت نگران آینده خود هستند. اما باید گفت تکیه بر مهاجران سایر کشورها عامل ناپایداری و مقاومت ناپذیری توسعه ی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خواهد بود و مهمتر از همه هویت ملی و تاریخی کشورها را به مخاطره می اندازد. «یک نگاه مقلّدانهای به زندگی غربی یا به زندگی اروپایی وجود داشته که به اینجاها منتهی شده و میراث آن به ماها رسیده؛ ما هم در یک برههای از زمان غفلت کردیم، کاری که باید انجام بدهیم انجام ندادیم. درحالیکه امروز در [بعضی از] همین کشورهای غربی از کاهش باروری دارند زیان میبینند و پشیمانند، و در بعضی از کشورهای غربی مطلقاً کاهش باروری وجود ندارد؛ یعنی خانوادههای پرجمعیّت، مثلاً خانوادهی آمریکایی با ده دوازده بچّه، چطور خانوادهی ایرانی [که] میخواهد از او تقلید کند باید حتماً یک بچّه داشته باشد یا دو بچّه! که این الان وجود دارد و گزارشها و خبرها از این واقعیّت به ما اطّلاع میدهد»[1]. امروزه در ادبیات توسعه، 4 دسته نظریه وجود دارد. یکی نظریه طرفداران افزایش جمعیت است. دوم طرفداران نظریه کاهش جمیت. سوم طرفداران نظریه حد تناسب جمعیت و چهارم طرفداران جمعیت ثابت. ادیان مختلف از جمله اسلام و مسیحیت به شدت با محدود کردن جمعیت مخالفند و آن را نافی نزول برکات الهی میدانند. به نظر میرسد نظریه حد تناسب جمعیت، برای همه کشورها نظریه صائبی است که مورد نظر اسلام هست. یعنی باید رشد جمعیت متناسب با نیاز و رشد ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تنظیم شود. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بیانگر تأئید نظریه تناسب جمعیت است و ایشان با توجه به ظرفیتهای کشور و رو به فرسوده شدن جمعیت کشور، سیاست افزایش جمعیت را ترغیب و پیگیری میکنند. «جمعیت جوان و بانشاط و تحصیلکرده و باسواد کشور، امروز یکی از عاملهای مهم پیشرفت کشور است. در همین آمارهائی که داده می شود، نقش جوانهای تحصیلکرده و آگاه و پر نشاط و پر نیرو را می بینید. ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برههای از زمان درست بود؛ یک اهدافی هم برایش معین کردند. آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند، ما در سال 71 به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال 71 به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبهی نسل جوان و نمای زیبای جوانی در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطوری که کارشناسها بررسی علمی و دقیق کردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها کارهای علمی و دقیقِ کارشناسی شده است. اگر چنانچه با همین وضع پیش برویم، تا چند سال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد - که امروز قاعدهی جمعیتی ما جوان است - و بتدریج دچار پیری خواهیم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعیت کشور هم کاهش پیدا خواهد کرد؛ چون پیری جمعیت با کاهش زاد و ولد همراه است. یک زمانی را مشخص کردند و به من نشان دادند، که در آن زمان، ما از جمعیت فعلیمان کمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهای خطرناکی است؛ اینها را بایستی مسئولین کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند. در این سیاست تحدید نسل حتماً بایستی تجدیدنظر شود و کار درستی باید انجام بگیرد. این مسئلهی افزایش نسل و اینها جزو مباحث مهمی است که واقعاً همهی مسئولین کشور - نه فقط مسئولین اداری - روحانیون، کسانی که منبرهای تبلیغی دارند، باید در جامعه دربارهی آن فرهنگسازی کنند؛ از این حالتی که امروز وجود دارد - یک بچه، دو بچه - باید کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما باید به آن رقمها برسیم.»[2] در دهه اخیر نظریه پردازان معاصر توسعه معتقدند که افزایش جمعیت نه تنها با توسعه یافتگی منافات نداشته بلکه یکی از بسترسازهای توسعه یافتگی است. با چند استدلال میتوان پذیرفت که افزایش جمعیت باعث افزایش قدرت اقتصادی، علمی، فرهنگی و سیاسی و مقاوم شدن کشورها خواهد شد. اولین استدلال این است که هر چه جمعیت بیشتر باشد، تعداد جوانان به عنوان موتور محرّکهی توسعه بیشتر خواهد بود و پویایی و نشاط جامعه حفظ خواهد شد. به تبع افزایش و رشد تعداد جوانان، تعداد نخبگان، کارآفرینان و کسانی که قدرت ایجاد تحول علمی و اقتصادی را در جامعه داشته بیشتر خواهد بود. دوم اینکه هر چه جمعیت بیشتر باشد، امنیت نظامی بیشتر خواهد بود زیرا خانوادههای پرجمعیت در هنگام تهاجم دشمن خود نسبت به خانوادههای کم جمعیت بیشتر حاضرند فرزندان خود را به دفاع از مرزهای خود تشویق و ترغیب کنند. سوم اینکه هر چه تعداد جمعیت بیشتر باشد، پشتوانه دینی و مذهبی یک مذهب تقویت خواهد شد. ما شاهدیم که به لحاظ سیاسی کشورهایی مانند عربستان برای ترویج اهداف سیاسی، مذهبی خود اقدام به تشویق و ترغیب افزایش جمعیت نموده و هزینههای بسیار زیادی را در جامعه خود و سایر کشورها میکنند. البته نگارنده این سطور معتقد است که افزایش جمعیت نیاز به بسترسازی دارد و باید مسئولین کشور، از وضعیت موجود احساس خطر کرده و بستر لازم را فراهم نموده و آنها خود را موظف به تأمین حداقل زندگی و معیشت خانوادههایی کنند. به ویژه اینکه در حال حاضر، فرهنگ کاهش جمعیت به دلیل تقویت فرهنگ تنآسایی در حال نهادینه شدن است و معکوس کردن این جریان بسیار سخت است اما امکان پذیر است زیرا با فطرت انسان سازگار است و انسانها دوست دارند که نسل خود را افزایش و ماندگار کنند. پی نوشت ها: [1] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 8/8/1392 [2] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی 3/5/1391 انتهای متن/
95/03/04 :: 00:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]