واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مرد معتاد که در توهم شیشه دوست کارتنخوابش را کشته بود، گفت: «رفاقت با دوستان معتاد موجب شد تا خانوادهام ترکم کنند، کارتنخواب شوم و دست به جنایت بزنم.»
به گزارش فرهیختگان، این مرد قرار بود دیروز به اتهام قتل محاکمه شود، اما جلسه دادگاه به خاطر غیبت وکیل مدافع متهم به روزهای آینده موکول شد. اکبر 44 ساله که بعد از اعتیاد و طرد شدن از سوی خانوادهاش کارتنخواب شده بود، بهمن سال 93 دوست کارتنخوابش، علی را در خیابان قلعه مرغی تهران کشت. این مرد که با اطلاعاتی که یکی از شاهدان به پلیس داده بود بازداشت شد، لب به سخن گشود و به جنایت در توهم شیشه اعتراف کرد.
در حالی که اولیای دم شناسایی نشده بودند، اکبر به بازسازی صحنه جرم پرداخت و با گذشت چندین ماه از این ماجرا تحقیقات پلیس نتیجه داد و خانواده قربانی شناسایی شدند. آنها اعلام کردند چون قربانی را به خاطر اعتیادش طرد کرده بودند و او کارتنخواب شده بود از قصاص گذشت میکنند و با دریافت دیه رضایت میدهند.
قرار بود دیروز اکبر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست امین مقدم زهرا و با حضور دو مستشار محاکمه شود، اما این جلسه به خاطر غیبت وکیل مدافع متهم به روزهای آینده موکول شد.
این مرد در گفتوگو با «فرهیختگان» به تشریح جزئیات زندگیاش و نحوه جنایت پرداخت.
چقدر درس خواندهای؟
تا پنجم ابتدایی درس خواندم.
شغلت چه بود؟
در قهوهخانه کار میکردم و زندگی بدی نداشتم.
چند فرزند داری؟
یک پسر 16 ساله و یک دختر 12 ساله دارم.
رابطه ات با همسرت چطور بود؟
همسرم دختر داییام بود. ما 21 سال با هم زندگی کردیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه من معتاد شدم و همه چیز خراب شد.
چرا معتاد شدی؟
من با دوستان معتادم رفتوآمد میکردم. حتی بارها آنها را نصیحت کرده بودم تا مواد را ترک کنند. هرگز فکر نمیکردم من هم معتاد شوم اما گاهی اوقات به اصرار آنها در قهوهخانه مواد مصرف میکردم.
چند سال است مواد مصرف میکنی؟
تقریبا 16 سال؛ اما از وقتی شیشه مصرف کردم اوضاع بدتر شد. شغلم را از دست دادم و ناچار شدم خانهام را بفروشم، به همین خاطر همسر و دو فرزندم مرا ترک کردند.
از آنها خبر داری؟
وقتی اعتیادم شدید شده بود دیگر زندگی برایم مهم نبود. به همین خاطر هیچ خبری از آنها نداشتم. در یک خرابه در یکی از خیابانهای قلعه مرغی کارتنخواب شده بودم. همانجا هم با علی آشنا شدم.
چه مدت مقتول را میشناختی؟
ما هفت ماه با هم کارتنخواب بودیم و شیشه مصرف میکردیم.
علت درگیری ات با مقتول چه بود؟
چون گاهی اوقات سراغ پسرم میرفتم و از او پول میگرفتم. بیشتر وقتها ابراهیم پول موادی را که با هم کشیده بودیم به من نمیداد. آخرین بار هم سر این موضوع با هم درگیر شدیم و من سیلی به صورتش زدم. او به من ناسزا گفت و من که در توهم شیشه بودم با چوبی که در گوشه خیابان افتاده بود چند ضربه به سر ابراهیم زدم و فرار کردم.
قبلا هم با او درگیر شده بودی؟
من و علی وقتی شیشه میکشیدیم دچار توهم میشدیم، به همین خاطر بارها با هم درگیر میشدیم.
چرا او را به بیمارستان نرساندی؟
من ترسیده بودم. پولی هم برای بردن او به بیمارستان نداشتم و چون موقع درگیری خیابان خلوت بود فکر میکردم کسی مرا ندیده است.
پس چطور دستگیر شدی؟
بعد از پیدا شدن جنازه در خیابان پلیس از من تحقیق کرد، اما به دروغ گفتم نمیدانم علی چطور کشته شده است. اما وقتی یکی از اهالی محل در تحقیقات به پلیس گفته بود که علی را همیشه همراه من دیده و ما با هم مواد میکشیدیم، بازداشت شدم و اعتراف کردم.
برای جلب رضایت اولیای دم چه کار کردی؟
کسی را نداشتم که پیگیر پروندهام باشد، اما آنها خودشان اعلام کردهاند حاضر به گذشت هستند، ولی من پولی ندارم که برای دیه به آنها بپردازم. پدرم در مدتی که در زندان بودم فوت کرد و مادرم بهشدت بیمار است. همسر و فرزندانم هم بهسختی زندگیشان را میگذرانند. من واقعا شرمنده همه آنها هستم.
۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]