واضح آرشیو وب فارسی:مهر: طنز مهرآباد؛
وثیقه بابک زنجانی آن قدرها هم زیاد نیست!
شناسهٔ خبر: 3712153 - چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷
مجله مهر > شبکه های اجتماعی
.jwplayer{ display: inline-block; } وثیقه آقای «ب.ز» این قدر ها هم نیست که پای خارجی ها را به مسائلی که به خودمان مربوط است باز کنیم و دعوای خانوادگی را به کوچه و بازار بکشیم مهرآباد - سعید طلایی: به گزارش هر خبرگزاری ای که در این دور و بر وجود دارد شرکای خارجی جناب «ب.ز» که به دلایل واهی نمی خواهیم نامشان فاش شود اعلام آمادگی کرده اند که وثیقه ایشان را تمام و کمال بپردازند. البته وثیقه اش این قدر ها هم نیست که پای خارجی ها را به مسائلی که به خودمان مربوط است باز کنیم و دعوای خانوادگی را به کوچه و بازار بکشیم. ده هزار میلیارد تومان ناقابل است. بگذارید اینطوری بگویم که بهتر قابل لمس باشد. ده هزار تومان که می دانید چقدر است؟ این مبلغ می شود چیزی معادل یک میلیارد تا ده هزار تومان. نشد؟ ملموس نیست؟ شرمنده روی ماهتان دیگر از این ملموس تر نمی شود بیانش کرد. ما خودمان هم درک درستی از این رقم نداریم. تا همان ده هزار تومانش را می فهمیم. ولی خلاصه به نظر می رسد خیلی پول باشد. حالا این خارجی های شکم سیر آمده اند می گویند ما حاضریم این پول را بدهیم، «ب.ز» مان در زندان نماند افسرده بشود. ضمن اینکه این لباس های زندان اصلا به ایشان نمی آید. چاق نشانشان می دهد. حالا ما خودمان شخصا اگر بیفتیم زندان شک داریم که یکی از اقواممان پیدا بشود که سند موتور گازی اش را بگذارد ما را دربیاورد. گویا این جناب «ب.ز» خاطرخواه زیاد دارد. این قدر که این آقا سر به زیر و مودب است. بچه که بودیم مدام بهمان می گفتند مودب باش ها. گوش نمی گرفتیم. در همین اثنا ممکن است این سوال به ذهن ناقص ما متبادر شود که «که اگر تو می خواهی وثیقه را پرداخت کنی چرا بدهی را پرداخت نمی کنی؟» وکیل استاد «ب.ز» در جواب این سوال فرموده اند که این سوال فاقد وجاهت حقوقی و قانونی است. یعنی در هشت کلمه شاهکاری آفریده اند که فردوسی در شصت هزار بیت نیافرید. ما این قدر از این پاسخ قانع شدیم که در تاریخ بشریت هیچ کس تا به حال این قدر قانع نشده بود. کلا قناعت پیشه کردیم. از قیافه مان هم معلوم است. در نهایت اگر نظر شخص بنده را بخواهید باید در کمال تواضع این وثیقه را قبول کنیم و ایشان را آزاد کنیم بعد که داشت از زندان می رفت در اولین چهار راه جلویش را بگیریم و به جرم رد کردن چراغ قرمز و نبستن کمربند دوباره بیندازیمش زندان. این ایده همین الان به ذهن ما رسید. ایده بدی هم نیست. عملیاتی هم هست. خیلی هم خوب خیلی هم منطقی. تعریف از خود نباشد ولی ما از این ایده ها زیاد داریم منتها کسی وقعی نمی نهد. بعد می گویند چرا نخبگان مملکت فرار مغزها می کنند. دیگر خود دانید از ما گفتن بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]