تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید،‌ اگر چه او خود،‌ بدان عمل ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817237014




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طرفداران «آزادی های یواشکی» بخوانند/ دخترانی که برای حفظ حجاب دست به خودکشی زدند - پایگاه خبری تحلیلی ائل پرس


واضح آرشیو وب فارسی:ائل پرس: توصیه می شود طرفداران «آزادی های یواشکی» این کتاب را اگر شجاعت علنی خواندن ندارند، لاقل یواشکی بخوانند تا متوجه شوند «آزادی یواشکی» شان را به چه قیمت گزافی به دست می آورند.به گزارش ائل به نقل از فارس، حسام آبنوس: «طیبه همکارش را دید. دختری که داشت دل می زد که نکند قزاق های نظمیه اول او را انتخاب کنند. قزاق دست طیبه را کشید. درست مثل اینکه می خواهد با زنی در یک مجلس عروسی دو نفری برقصد. نه ایرانی ... فرنگی. طیبه چشمانش فقط ملک را نگاه می کرد. در یک چشم به هم زدن با دست هایش روسری اش را گرفت و پا به فرار گذاشت. قزاق به دنبال طیبه دوید. ملک پشت شیشه مُشجر اتاق پرستاری طیبه را که مثل یک ماهی داشت دست و پا می زد؛ می دید. مثل یک کبوتر که داشت خوراکِ گربه ای می شد. بال می زد. گربه او را کشید و طیبه پشت شیشه مشجر، دست هایش مداوم گربه را پس می زد. اما گربه کبوتر را میان پنجول هایش گرفت. آرام آرام، طیبه فقط بَق بَقو کرد. قزاق با شلوار و روسری طیبه بیرون آمد. حالا بقیه حساب دستشان بود. مَلِک با دو دست لباس پرستاری تازه، به سوی اتاق پرستاری رفت. صدایی از طیبه نمی شنید. مَلِک داخل اتاق شد. کفِ اتاق یک پنس ... یک قیچی بود با خون! ملک جیغ زد، اینکه دختری، خود را برای روسری و شلوار بکُشد را تا حالا ندیده و نشنیده بود. نوشتن با خون، روی شیشه به اسم زنان نوغان همیشه با ملک ماند. لباس پرستاری را به کناری انداخت. چادرِ طیبه را از توی جالباسی برداشت و بر تن طیبه انداخت و گفت: آرام بخواب دختر نوغانی. آرام بخواب. گریان بیرون آمد و گفت: خوابیده است. ملک گریست و لباس مینی ژوپ پرستاری را پس داد.» همین برش کوتاه از رمان «پاریس، پاریس» کفایت می کند تا خواننده بداند با چه اثری روبرو است. بعد از خواندن این رمان به تاثیر ادبیات که از آن دم زده می شود پی بردم. قبل از این کتاب هایی با روایت های تاریخی درباره واقعه کشف حجاب و مسجد گوهرشاد خوانده بودم ولی با خواندن این رمان عمق مسئله گوهرشاد برایم روشن شد. سعید تشکری که در توان قلمی او شکی نیست در این رمان سراغ یکی از مهم ترین اتفاقات اجتماعی تاریخ معاصر ایران رفته و پیش از اینکه اهمیت این موضوع برای دستگاه ها و نهادهای فرهنگی آشکار شود و بخواهند کاری بکنند برای احیای تاریخ این روز، بدون ادعا دست به نگارش رمان زده است. «پاریس، پاریس» روایت دختر سردار حشمت قزاق است، سردار حشمتی که دستش به خون کلنل پسیان آغشته است و خدمتگزار خوبی برای شاه قزاق بوده است. این بار هم عازم مشهد است و این یعنی قرار است در شهر آفتاب قائله ای به پا شود و او بخواباند. این رمان تصویری از اجرای حکم کشف حجاب را به خواننده نشان می دهد که شاید کمتر دیده شده باشد. تصویری که اغلب نشان داده شده این بوده که ماموران حکومت به دنبال زنی که با چادر در ملا عام شرکت کرده، هستند تا چادر او را از سرش بکشند اما قضیه از این تصاویر فراتر است. نه تنها فراتر بلکه دردآورتر است و کاری که سعید تشکری با جملات کوتاهش در «پاریس، پاریس» با روح و روان خواننده می کند کاری است کارستان. در این رمان که متن روانی دارد و خواننده بدون وقفه آن را می خواند علاوه بر اینکه به تاریخ سفر می کند با ماجرای عشق میرزا مهیار خبوشانی و ملک حشمت نیز روبرو می شود. این عشق تنور رمان تشکری را نیز گرم می کند و خواننده به واسطه آن، زیر شلاق کلمات تشکری که با تاریخ بر گُرده ذهن خواننده می زند، تاب می آورد. جای تعجب است که این رمان از ابتدای انتشار آن تاکنون کمتر دیده شده و شاید بهتر باشد گفته شود اصلا دیده نشده، که خب با نگاهی به موضوعی که در رمان مطرح شده می توان پی برد که شاید برخی دل خوشی از دیده شدن این رمان نداشتند. زیرا سعید تشکری به ظرافت مسئله ای مهم که جریان ضد دینی و طرفدار مدرنیته غربی با آن مخالف هستند را در اثرش مطرح کرده است. این رمان در حال و هوای این روزها که بسیاری به نام «آزادی فردی»، «حقوق برابر» و ... دست به ترویج بی حجابی می زنند اثری است که نشان می دهد به خاطر بی حجاب شدن زنان این کشور چه خون هایی ریخته شده و امروز به راحتی از این ارزش متعالی دست کشیده می شود. توصیه می شود طرفداران «آزادی های یواشکی» رمان «پاریس، پاریس» سعید تشکری را اگر شجاعت علنی خواندن ندارند، لاقل یواشکی بخوانند تا متوجه شوند «آزادی یواشکی» شان را به چه قیمت گزافی به دست می آورند در حالی که دخترانی در این مملکت بوده اند که برای حفاظت از حریم عفتشان دست به خود کشی زده اند. رمان «پاریس، پاریس» اثر سعید تشکری را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده که علاقه مندان به تهیه آن می توانند از پایگاه اطلاع رسانی انتشارات کتاب نیستان آن را خریداری کنند. به گزارش ائل به نقل از فارس، حسام آبنوس: «طیبه همکارش را دید. دختری که داشت دل می زد که نکند قزاق های نظمیه اول او را انتخاب کنند. قزاق دست طیبه را کشید. درست مثل اینکه می خواهد با زنی در یک مجلس عروسی دو نفری برقصد. نه ایرانی ... فرنگی. طیبه چشمانش فقط ملک را نگاه می کرد. در یک چشم به هم زدن با دست هایش روسری اش را گرفت و پا به فرار گذاشت. قزاق به دنبال طیبه دوید. ملک پشت شیشه مُشجر اتاق پرستاری طیبه را که مثل یک ماهی داشت دست و پا می زد؛ می دید. مثل یک کبوتر که داشت خوراکِ گربه ای می شد. بال می زد. گربه او را کشید و طیبه پشت شیشه مشجر، دست هایش مداوم گربه را پس می زد. اما گربه کبوتر را میان پنجول هایش گرفت. آرام آرام، طیبه فقط بَق بَقو کرد. قزاق با شلوار و روسری طیبه بیرون آمد. حالا بقیه حساب دستشان بود. مَلِک با دو دست لباس پرستاری تازه، به سوی اتاق پرستاری رفت. صدایی از طیبه نمی شنید. مَلِک داخل اتاق شد. کفِ اتاق یک پنس ... یک قیچی بود با خون! ملک جیغ زد، اینکه دختری، خود را برای روسری و شلوار بکُشد را تا حالا ندیده و نشنیده بود. نوشتن با خون، روی شیشه به اسم زنان نوغان همیشه با ملک ماند. لباس پرستاری را به کناری انداخت. چادرِ طیبه را از توی جالباسی برداشت و بر تن طیبه انداخت و گفت: آرام بخواب دختر نوغانی. آرام بخواب. گریان بیرون آمد و گفت: خوابیده است. ملک گریست و لباس مینی ژوپ پرستاری را پس داد.» همین برش کوتاه از رمان «پاریس، پاریس» کفایت می کند تا خواننده بداند با چه اثری روبرو است. بعد از خواندن این رمان به تاثیر ادبیات که از آن دم زده می شود پی بردم. قبل از این کتاب هایی با روایت های تاریخی درباره واقعه کشف حجاب و مسجد گوهرشاد خوانده بودم ولی با خواندن این رمان عمق مسئله گوهرشاد برایم روشن شد. سعید تشکری که در توان قلمی او شکی نیست در این رمان سراغ یکی از مهم ترین اتفاقات اجتماعی تاریخ معاصر ایران رفته و پیش از اینکه اهمیت این موضوع برای دستگاه ها و نهادهای فرهنگی آشکار شود و بخواهند کاری بکنند برای احیای تاریخ این روز، بدون ادعا دست به نگارش رمان زده است. «پاریس، پاریس» روایت دختر سردار حشمت قزاق است، سردار حشمتی که دستش به خون کلنل پسیان آغشته است و خدمتگزار خوبی برای شاه قزاق بوده است. این بار هم عازم مشهد است و این یعنی قرار است در شهر آفتاب قائله ای به پا شود و او بخواباند. این رمان تصویری از اجرای حکم کشف حجاب را به خواننده نشان می دهد که شاید کمتر دیده شده باشد. تصویری که اغلب نشان داده شده این بوده که ماموران حکومت به دنبال زنی که با چادر در ملا عام شرکت کرده، هستند تا چادر او را از سرش بکشند اما قضیه از این تصاویر فراتر است. نه تنها فراتر بلکه دردآورتر است و کاری که سعید تشکری با جملات کوتاهش در «پاریس، پاریس» با روح و روان خواننده می کند کاری است کارستان. در این رمان که متن روانی دارد و خواننده بدون وقفه آن را می خواند علاوه بر اینکه به تاریخ سفر می کند با ماجرای عشق میرزا مهیار خبوشانی و ملک حشمت نیز روبرو می شود. این عشق تنور رمان تشکری را نیز گرم می کند و خواننده به واسطه آن، زیر شلاق کلمات تشکری که با تاریخ بر گُرده ذهن خواننده می زند، تاب می آورد. جای تعجب است که این رمان از ابتدای انتشار آن تاکنون کمتر دیده شده و شاید بهتر باشد گفته شود اصلا دیده نشده، که خب با نگاهی به موضوعی که در رمان مطرح شده می توان پی برد که شاید برخی دل خوشی از دیده شدن این رمان نداشتند. زیرا سعید تشکری به ظرافت مسئله ای مهم که جریان ضد دینی و طرفدار مدرنیته غربی با آن مخالف هستند را در اثرش مطرح کرده است. این رمان در حال و هوای این روزها که بسیاری به نام «آزادی فردی»، «حقوق برابر» و ... دست به ترویج بی حجابی می زنند اثری است که نشان می دهد به خاطر بی حجاب شدن زنان این کشور چه خون هایی ریخته شده و امروز به راحتی از این ارزش متعالی دست کشیده می شود. توصیه می شود طرفداران «آزادی های یواشکی» رمان «پاریس، پاریس» سعید تشکری را اگر شجاعت علنی خواندن ندارند، لاقل یواشکی بخوانند تا متوجه شوند «آزادی یواشکی» شان را به چه قیمت گزافی به دست می آورند در حالی که دخترانی در این مملکت بوده اند که برای حفاظت از حریم عفتشان دست به خود کشی زده اند. رمان «پاریس، پاریس» اثر سعید تشکری را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده که علاقه مندان به تهیه آن می توانند از پایگاه اطلاع رسانی انتشارات کتاب نیستان آن را خریداری کنند.


چهارشنبه ، ۱۶تیر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ائل پرس]
[مشاهده در: www.elpress.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن