واضح آرشیو وب فارسی:55 آنلاین: قبل ترها هرکس معروف می شد، بازیگر بود، خواننده یا خلاصه، هرکس که سلبریتی بود، حتما یک مد تازه بیرون می داد، شکل عجیبی لباس می پوشید و… اما این روزها هرکس معروف بشود کتاب بیرون می دهد. کتاب نوشتن، حالا با هر موضوعی که باشد؛ ترجمه، داستان کوتاه یا حتی بازنشر یک سری نوشته آنلاین بین بازیگرها به یک مد جدید تبدیل شده. کتاب هایی که به خاطر معروف بودن نویسنده شان خوب هم می فروشند و به چاپ چند و چون می رسند. صادقانه بگویم، همه این کتاب ها ارزش خواندن ندارند. قبلا درباره کتاب صابر ابر ضدپیشنهاد نوشته بودیم. این بار55آنلاین: یک کتاب روان و خوش خوان برایتان انتخاب کرده ایم که اگر به هر دلیلی دلتان خواست تعطیلات را در خانه بمانید، یک گزینه خواندنی دم دست تان باشد. جایی به نام تاماساکو درباره چیست؟ جایی به نام تاماساکو در یک کلام مجموعه داستانی است که زندگی زنان تنها را در یک کلان شهر روایت می کند. کتاب هفت قصه کوتاه دارد و روی هم رفته ۸۵ صفحه است. یعنی حجمی ندارد و جان می دهد برای سرگرم شدن در این چند روز تعطیل. این کتاب ارزش خوانده شدن را دارد چون فارغ از جایزه گلشیری که برنده شده یا نام نویسنده اش – که یک هنرمند شناخته شده است- بیان روان و ساده ای دارد، طوری که خودتان را جای نویسنده می گذارید، با او غصه می خورید و همراهش می شوید. داستان های طولانی نیستند و اگر سخت گیر نباشید، روی اعصابتان نمی رود. چرا سراغ یک کتاب نه چندان جدید رفته ایم؟ کتاب جایی به نام تاماساکو، چند سال پیش چاپ شده اما هنوز هم تازه است. موضوع تازه ای دارد. مثل بقیه ی کتاب های سلبریتی ها تجربه ی شخصی بازیگر یا پست های اینستاگرامی اش را کتاب نکرده و یک کتاب داستان واقعی است. یک کتاب داستان با داستان های روان، کوتاه وخوب است که دغدغه خیلی ها هم هست. داستان را یک آدم معروف نوشته اما دلیل نوشتنش معروف شدن نبوده، حتی برایش – دست کم به اندازه سلبریتی های دیگر – تبلیغ هم نکرده اما کتاب خوش پرداخت و خوبی است. بریده هایی از کتاب فلامک جنیدی وارد مهمانی که شد هیچ کس پیشوازش نیامد. هفته ی پیش بود. شب که به خانه آمده بود رویا برایش پیغام گذاشته بود: « پنجشنبه شب تولد مهرداد است. یک جمع کوچک دوستانه، خوشحال می شویم تو هم بیایی.» جواب تلفنش را نداده بود. گذاشته بود برای فردا و فردا هم به کل از زنگ زدن منصرف شده بود. به هرحال که نمی رفت. پس زنگ زدن نداشت. پنج روزِ بعد را به کار کردن گذرانده بود. یکِ بعدازظهر است ولی انگارنه انگار. خانه تاریک تر از همیشه در این ساعت روز است. با این که هنوز پانزده روزی مانده به مهر، هوا حالش خراب شده. دیروز نم بارانی هم زد. می نشینم روی کاناپه. کتاب هایی که خریده ام، در کیسه ای با آرم شهر کتاب، جلو رویم روی میز است. برای برداشتن شان عجله نمی کنم. می خواهم مراسم را دقیق انجام بدهم. با همان دقت هایی که رضا به شان می گوید وسواس. این تنها وسواسم است که دوستش دارم. این حال امروز از صبح همراهم بود. بیدار که شدم می دانستم روز من است. توی خواب خوش گذشته بود. زیرزمین خانه ی مادربزرگ پدری ام بودم. هوای زیرزمین سرد و نمناک بود. نشسته بودم کف زمین. نقاشی یی را نصفه ول کرده بودم و با مدادتراش نوک مداد رنگی هایی که جلوم ریخته بود، تیز می کردم. از آن مدادتراش هایی بود که همیشه آرزویش را داشتم و هیچ وقت نداشتمش کتاب فلامک جنیدی را چطور بخریم؟ کتاب جایی به نام تاماساکو را نشر چشمه چاپ کرده. پس در خود انتشارات یا فروشگاه های کتاب دنبالش بگردید. اما اگر اهل خرید آنلاین هستید، می توانید از سایت طاقچه استفاده کنید. منبع: چی
چهارشنبه ، ۱۶تیر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 55 آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]