واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حسن روحاني، زبان انگليسي، گاندي و چند موضوع دوست داشتني ديگر!
شايد كسي فكر نميكرد روزي ما قرار باشد در باب اينكه «فقط نبايد يك زبان خارجي را ياد بگيريم» با يكديگر بحث و مجادله كنيم...
نویسنده : حسن رضايي
شايد كسي فكر نميكرد روزي ما قرار باشد در باب اينكه «فقط نبايد يك زبان خارجي را ياد بگيريم» با يكديگر بحث و مجادله كنيم. پر واضح است كه توزيع علوم بشري در بين ملل گوناگون، اقتضا ميكند هر دولتي براي چندزبانه شدن نيروي انساني فعال در كشور خود برنامهريزي نمايد. عليالخصوص اينكه ميدانيم در صورت دستيابي به متن ترجمههاي بسيار خوب منابع علمي در زبانهاي ديگر نيز، نميتوان فهم دقيقي از منظور اصلي نويسنده در آن منبع پيدا كرد. مثال آشنا و ديرينه اين مدعا، قابل انتقال نبودن مفاهيم موجود در شاهكارهاي ادبي زبان فارسي به زبانهاي ديگر است. از همين رو است كه بارها شنيدهايم فردي به خاطر علاقه به حافظ يا سعدي و ديگران، تصميم گرفته است زبان فارسي را بياموزد. علاقه زايدالوصف جناب رئيسجمهور به توسعه غربي، زبان انگليسي- و در يك كلام كدخدا و متعلقات او- اما طي يكي، دو ماه اخير بحث بر سر همان بديهيات گفته شده در ابتداي اين مطلب را - در كمال تعجب- تبديل به بحث روز محافل علمي، رسانهاي كشور نموده است.
حسن روحاني چندی پیش در يك موضعگيري جالب توجه گفت: «مردم خودشان بايد بخواهند و دانشآموز هم بايد خودش بخواهد و بايد بتواند انتخاب كند چند زبان ميخواهد بياموزد. وقتي در يك مدرسهاي 98 درصد دانشآموزان يك زبان را انتخاب كردند و 2 درصد ديگر زبان ديگري را برگزيدند ما كه نميتوانيم براي آن 2 درصد معلم ديگري را به كار بگيريم. در شبه قاره هند به خاطر اينكه اين جمعيت عظيم به زبان انگليسي تقريباً مسلط هستند شما ببينيد كه در IT چه كارهايي انجام دادهاند و چه شغل بزرگي را اين شبه قاره به دست آورده است!»
سخنان روحاني محل بحث فراواني در فضاي كشور شد. حالا اما با گذشت زمان قابل توجهي از آن ماجرا و فروكش كردن التهابها، لازم است بار ديگر در يك فضاي آرام و به دور از احساسات، راجع به اين موضوع تأمل كرد. چه اينكه وارد نمودن شك در بديهيات نيز، بحث مجدد پيرامون آنها را ضروري مينمايد. واقعيت اين است كه مثالهاي نقض سخنان جناب رئيسجمهور آنقدر زياد است كه حوصله طرح همه آنها در اين گزارش كوتاه نيست. وليكن شايد به طريق ديگري هم بتوان به سخنان جناب روحاني پرداخت. اساساً اينكه فردي با ناديده گرفتن نقش روشن گاندي، گسترش زبان استعمارگران انگلستان در اين كشور را علت پيشرفت هند معرفي كند، مانند آن است كه از سياه بودن ماست(!) حرف زده باشد و بخواهد ناخودآگاه مستعمره شدن را امتيازي براي كشورها تلقي نمايد.
دكتر سعيد زيباكلام سخنان قابل توجهي در همين زمينه گفته است. زيباكلام ميگويد: «اين حرف كه صرفاً زبان انگليسي زبان علم است را اگر به دانشجويان آلماني، فرانسوي يا حتي روسي بگوييد به شما ميخندند و اين حرف به هيچ عنوان آكادميك نبوده و از آن حرفهاي قلابي است كه نظير آن را بيشتر در ميان شاهان قاجار سراغ داريم و غربزدههاي تابلويي چون ميرزا ملكم خان، تقيزاده و آخوندزاده.» وانگهي، اگر نفس وجود زبان انگليسي در يك كشور را علت پيشرفت آن معرفي كنيم، در برابر مثالهايي چون زيمبابوه، ناميبيا، اوگاندا يا گامبيا و ديگران، ناچار به سكوت و سوت زدن(!) خواهيم بود. سعيد زيباكلام در بخش ديگري از گفتوگوي خود درباره همين موضوع گفته است: «جدا از اينكه سوئيس از سه زبان مطرح اروپايي برخوردار است، مقر دوم سازمان ملل در ژنو سوئيس قرار دارد و تعاملات مالي و بانكي در اين كشور بسيار مهم بوده و بسياري از سرمايهداران و گاه حاكمان و شاهان و سلاطين فاسد و فراري و تبهكار برخي كشورها به دليل امنيت، پول خود را در بانكهاي اين كشور ذخيره ميكنند... اما نكته حائز اهميت اين است كه به ندرت ميتوانيد تابلويي به انگليسي در جايي پيدا كنيد، حتي در ژنو. و با كمتر كسي برخورد ميكنيد كه ولعي براي تكلم به زبان انگليسي داشته باشد.»
همه اين واقعيات ميداني را بايد در كنار اين مسئله گذاشت كه عمده دانشمندان مطرح جهان، داراي زبان انگليسي نبوده، آثار خود را نيز به انگليسي ننوشتهاند. مثلاً فيلسوفان بزرگ غربي همچون كانت و هگل و هايدگر آلماني زبان هستند و محال است كسي جز با تسلط بر اين زبان بتواند معنا و مفهوم سخنان آنها در اين حوزه را درك نمايد. طبيعتاً وضعيت در ديگر زمينههاي علمي نيز به همين صورت است و هيچ دانشمند صاحب نظري با رها كردن زبان ملي و مادري خود، كتابهاي مبنايي خود را به زبان انگليسيها نخواهد نوشت. لذا ريشه علاقه جناب روحاني به انگليسي را بايستي بيش از آنكه در مباحث مربوط به زبان جستوجو كنيم، در علاقه وي به مدل توسعه غربي و مايتعلق كدخدا بدانيم. در ميانه همه واكنشها به جنجال درباره زبانها اما، كامران باقري لنكراني وزير اسبق بهداشت، سخنان متمايز و قابل تأملتري را بر زبان آورده است.
باقري لنكراني ميگويد: «آنچه رئيس محترم جمهوري در افتتاحيه نمايشگاه كتاب در ضرورت توجه به زبان انگليسي گفتند، از جنس توجه به «وضع موجود» بود و آنچه رهبري در همين خصوص در روز معلم فرمودند از جنس توجه به فرصتها و آيندهسازي است... در نيمه قرن بيستم بيشتر مقالات علمي به زبان آلماني بودند اما طي سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم، به مرور تفوق زبان انگليسي به عنوان زبان علمي و مورد اقبال تثبيت شد. . . درست است كه وضعيت فعلي، نشانگر تفوق زبان انگليسي در مقالات علمي است اما پيشينه اين وضعيت به 70 سال هم نميرسد... حتي اگر به اقتصاد و ثروتآفريني هم نگاه كنيم، خروجي «اولويتهاي آموزش زبان دوم» متفاوت خواهد بود. اگر ما بخواهيم بازارهاي نوين اقتصادي داشته باشيم، يادگيري بسياري از زبانهاي ديگر... براي پيشبرد صادرات بهتر خواهد بود.»
سخنان جناب لنكراني اگرچه متقن و مفيد است، وليكن به نظر ميرسد اگر بخواهيم ريشه اصلي شك جناب رئيسجمهور در چنين بديهياتي را بيابيم، چارهاي جز بررسي زبان انگليسي به عنوان بخشي جداييناپذير از بسته ذوابعاد فرهنگ و توسعه غربي نداريم. طبيعتاً فردي كه معتقد است بدون برداشته شدن تحريمها مردم ايران، آب هم نميتوانند بخورند، اگر بگويد زبان انگليسي نيز از نقشي مشابه برخوردار است نبايد تعجب كرد. كما اينكه جناب رئيسجمهور اشتغال موجود در صنعت IT هند را به زبان انگليسي گره زده است. يحتمل با اين اوضاع، اين سخنان گاندي بزرگ نيز حرف مفت بوده است كه ميگويد: «آيا انساني هست كه رؤيايش اين باشد كه زبان انگليسي، زبان ملي هندوستان شود؟ (فريادهاي «هرگز، هرگز» حاضرين)... هر جوان هندي، فقط به خاطر اينكه دانشش را از طريق زبان انگليسي كسب كرده است، حداقل شش سال باارزش از زندگي خود را از دست داده است. چطور ميتوانيم نوآوري داشته باشيم، اگر بايد اين سالهاي باارزش زندگيمان را به تسلط يافتن به زباني بيگانه اختصاص دهيم؟» قضاوت با شما!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]