واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آغاز فروپاشي هژموني امريكايي در برابر هژموني انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي ايران به دليل نگاه استراتژيك و رسالت جهاني و داشتن چشمانداز مهدوي...
نویسنده : سیدعبدالله متولیان
انقلاب اسلامي ايران به دليل نگاه استراتژيك و رسالت جهاني و داشتن چشمانداز مهدوي با يك مهندسي پنج مرحلهاي از پيروزي انقلاب اسلامي تا ايجاد تمدن اسلامي، پا در ميدان مبارزه با نظام سلطه و هژموني قدرتهاي فاسد جهاني و در رأس آنها امريكا گذاشته و با رهبري بينظير و بيبديل ولايت فقيه، قدرتهاي بزرگ جهاني را وادار به تسليم در برابر اقتدار خود نموده است.
حضرت امام خميني(ره) بنيانگذار و معمار جمهوري اسلامي ايران از همان آغاز پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۴۰۰ قمري (۱۳۵۷ شمسي)، اين قرن را قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين ناميده و انقلاب اسلامي را انقلابي ظلم ستيز كه در مسير نابودي و خشكانيدن ريشههاي فاسد و ظالمانه كمونيزم، صهيونيزم و سرمايهداري حركت كرده و به دنبال به خاك مذلت نشاندن ابرقدرتهاست، معرفي نمودهاند. اينك قريب چهار دهه از طلوع خورشيد اسلام انقلابي در ايران ميگذرد و پيشبينيهاي آن عزيز سفر كرده و محبوب دلها، يكي پس از ديگري در حال وقوع است. در پي نابودي و اضمحلال كمونيزم و فروپاشي شوروي (به عنوان قرارگاه اصلي و مهد كمونيزم بينالملل) اينك همه قرائن و شواهد بر شروع مقدمات فروپاشي اردوگاه سرمايهداري فاسد غربي و مشخصاً امريكا نيز دلالت دارد. جيم نلسون بليك در كتاب «زمان مرگ ملتها» ترك دينداري را يكي از مهمترين نشانههاي فروپاشي قدرتها و از جمله امريكا ميداند. همچنين دونالد دادلي، بروز و گسترش تباهي در ساختار سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، اخلاقي و... را عامل فروپاشي تمدن امريكايي معرفي كرده و مدعي است كه اوضاع كنوني امريكا (و غرب) مشحون از تباهي و وقايع برجسته تاريخي خيرهكننده بوده، به گونهاي كه جامعه امريكا در حال دست و پا زدن در مراحل پيشرفته تباهي و فروپاشي است.
تباهي اجتماعي مشتمل بر «بحران بيقانوني»، «از دست رفتن نظام اقتصادي» و «برآمدن بوروكراسي» و تباهي فرهنگي مشتمل بر «انحطاط سيستم آموزشي»، «سست شدن بنيانهاي فرهنگي»، «از بين رفتن احترام به سنن» و «گسترش ماترياليسم و الحاد» و تباهي اخلاقي مشتمل بر «بياخلاقي و فروپاشي نظام خانواده»، «از بين رفتن باورهاي ديني» و «به پوچي كشاندن زندگي انسانها» و همچنين گسترش همجنسبازي و همخانگي، ترويج بيبندوباري و روابط نامشروع، عياشي مفرط، جلوگيري از بچه دار شدن، مالياتهاي سنگين، تشديد بحران هاي پولي، مالي، امنيتي، سياسي، اقتصادي و... همگي نشانههاي روشني از سرعت گرفتن فروپاشي امريكاست. برژينسكي نيز وضعيت امروز امريكا را به دليل درگير شدن امريكا در جنگهاي پرهزينه و بيحاصل فرامرزي به ويژه در غرب آسيا، قابل تطبيق با زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق دانسته و بر اين باور است كه امريكا قدرت و توانايي تغييرات جدي در سياست را از دست داده و براي تسلط بر مناطق ژئوپليتيك در جهان بدون هيچ دستاورد مشخصي مجبور به هزينههاي هنگفت بوده و هم اينك عملاً در منجلاب حمايت از رژيم صهيونيستي گرفتار شده و در جنگهاي نيابتي و جنبش بيداري اسلامي دوم و در طرح دومينوي سوريه و... مجبور به واگذاري و ترك صحنههاي منازعه و مناقشه يكي پس از ديگري به نفع جمهوري اسلامي ايران است. قدرت مادي و معنوي و افزايش چشمگير عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران در تمام غرب آسيا و حتي آفريقا و حضور مؤثر ايران در امريكاي جنوبي به مثابه كابوسي وحشتناك تمامي چهار عامل ابرقدرتي امريكا مشتمل بر «قدرت فيصله دهندگي»، «قدرت اتحادسازي»، «قدرت انطباق منافع» و «قدرت مهار يا حذف رقيب» را به چالش طلبيده است. به اذعان اغلب كارشناسان داخلي و بينالمللي امريكا در ضعيفترين حالت تاريخي خود به سر برده و فروپاشي قدرت امريكا در منطقه غرب آسيا (موسوم به خاورميانه) اتفاق افتاده و در مقابل ايران زانو زده است، به طوري كه همه ناظران هوشمند بينالمللي، امريكا را قدرتي فروپاشيده و فاقد اعتبار بينالمللي ارزيابي ميكنند. امريكا براي برون رفت از بنبست موجود و حفظ هژموني خود در منطقه غرب آسيا بيشترين هزينه، بيشترين سفرهاي رسمي و غيررسمي، بيشترين حضور نظامي، بيشترين حضور اطلاعاتي، بيشترين حضور سياسي، بيشترين جنگهاي رسمي و نيابتي، بيشترين دخالت در امور كشورها، بيشترين تمركز ديپلماتيك و... را متحمل شده است.
امريكاييها در مناقشات منطقه غرب آسيا موفق به حفظ برتري خود و هژموني امريكايي نبوده و هرگز نتوانستهاند همپيمانان اروپايي و عربي خود را براي همگرايي با امريكا در مناقشات اين منطقه متقاعد و همراه نمايند و به اين ترتيب شمارش معكوس اضمحلال امپراتوري ليبرال سرمايهداري غربي به پرچمداري امريكا آغاز شده است. تقابل امريكا با جمهوري اسلامي ايران به مثابه حركت فزاينده دو خط موازي در جهت مخالف يكديگر است كه به همان ميزان كه نظام سياسي امريكا به دليل ظهور و بروز بحرانهاي متعدد در حوزههاي سياسي، اقتصادي، مالي، فرهنگي، امنيتي، اخلاقي و... در سطوح داخلي، منطقهاي و بينالمللي دچار انحطاط و سقوط ميشود، به همان ميزان بر اقتدار و توسعه هژموني انقلابي جمهوري اسلامي ايران افزوده ميگردد. در اين ميان آنچه از اهميت فوقالعاده برخوردار است اين است كه دولتمردان ايران بايد با وقوف بر افول اقتدار و هژموني امريكا و توسعه عمق استراتژيك ايران، سريعاً نسبت به تغيير ديپلماسي كشور از ديپلماسي التماسي و غيرانقلابي به ديپلماسي فعال انقلابي اقدام كنند و رسالت انقلابي جمهوري اسلامي ايران در حل مناقشات منطقهاي و بينالمللي را به انجام برسانند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]