تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837115217
بزرگترین لذت زندگی منصور ضابطیان چیست؟
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
بزرگترین لذت زندگی منصور ضابطیان چیست؟
با منصور ضابطیان که با وجود توقف «رادیو هفت» «صدبرگ» را به کمک دوستانش راه انداخت و هنوز عاشق سفر و نوشتن و شکلات است.
ماهنامه سپیده دانایی - سعیده نیک اختر: آذر امسال 45 ساله شد؛ آن هم در روزهایی که دغدغه بهتر شدن برنامه تازه «صدبرگ» را داشت. منصور ضابطیان را هم اهالی تلویزیون و هم آن ها که اهل نوشتن و کتابند، به خوبی می شناسند. او که دانش آموخته علوم آزمایشگاهی و سینماست، حدود دو دهه قبل، از روزنامه نگاران پیشرویی بود که با گزارش ها و مصاحبه هایش، جوایز جشنواره های مطبوعاتی مختلفی را شکار کرد.
ضابطیان که از کودکی عاشق اجرا و برنامه سازی تلویزیونی بود، یک دهه قبل با برنامه های نوستالژی محوری مانند «نقره» به تلویزیون آمد. با دوستانش، «رادیو هفت» را چهار سال و نیم بروی آنتن شبکه آموزش برد و حالا از پاییز امسال، «صدبرگ» را روی آنتن شبکه چهار برده است.
ضابطیان که عاشق سفر هم هست تا به حال سفرنامه هایش را در قالب سه کتاب مارک و پلو، مارک دوپلو و برگ اضافه قلمی کرده که جزو آثار پرفروش بوده اند. او همین طور چندین گزارش برای نشنال جئوگرافیک نوشته است. با او در کافه رادیو هفتی ها که اواخر پاییز در خیابان فلسطین، پایین تر از انقلاب، کوچه پشن، پلاک 22 افتتاح شد. درباره سالی که گذشت و تلاشش برای بهبود اوضاع خودش و مخاطبان برنامه هایش، گفت و گو کردیم.
چه طور شد که از رادیو هفت به ایده صدبرگ رسیدید؟
«صدبرگ»، پیامد یک پیشنهاد و درخواست همکاری از طرف شبکه چهار بود. قرار بود تیم ما برنامه «اردیبهشت» را که یک برنامه قدیمی بود دوباره راه اندازی کند، اما کمی که پیش رفتیم برنامه تغییر کرد و خود شبکه تصمیم گرفت یک برنامه مجله فرهنگی- هنری برای شب هایش داشته باشد. به ما پیشنهاد کردند به جای «اردیبهشت»، این برنام را بسازید و ما هم پذیرفتیم، چون فضای این کار به ما نزدیک تر بود. در نهایت بعد از رفت و آمدهای بسیار و جلسات مختلف به ایده «صدبرگ» رسیدیم و سر اسمش که در وهله اول چندان پسند نشد، بعدها به توافق رسیدیم.
اواخر پارسال که برنامه «رادیو هفت» متوقف شد، احتمالا بهار خوبی نداشتید و احساس بلاتکلیفی و پا در هوا بودن می کردید. شما و دوستان تان چه حس و حالی داشتید؟ چه طور خودتان را حفظ کردید؟ این مرحله گذار جه طور اتفاق افتاد؟ می توانستید از تلویزیون قهر کنید و بروید و به کارهای حاشیه ای هنری بپردازید. چه شد که سرسختانه ایستادید؟
ببینید وقتی شما کاری را دوست داشته باشید و به آن ایمان داشته باشید، آن را انجام می دهید. بله سختی ها و مشکلات همیشه هست. یا من باید بروم و قهر کنم و گوشه ای بنشینم و قید تاثیرگذاری در جامعه را بزنم یا این که اگر می خواهم تاثیرگذار باشم، باید هزینه هایش را هم بپردازم. یکی از این هزینه ها، همین سوءتفاهم هایی است که ممکن است در هر جا و در هر شرایطی پیش بیاید که در «رادیو هفت» هم پیش آمد و منجر به تعطیلی اش شد.
شاید لحظاتی پیش می آمد که با خودم می گفتم بی خیال ماجرا شوم، آن هم در شرایطی که نه تلویزیون چندان پولی می دهد که شما بخواهید وسوسه مالی بشوید و نه من نیازی به این داشتم که بخواهم روی آنتن باشم و معروف بشوم. راستش تا جایی در زندگی فکر می کردم که بزرگ ترین لذت زندگی این است که خلاق باشی، ولی از یک جایی به بعد که خیلی هم دور نیست فهمیدم بزرگ ترین لذت زندگی، خلاقیت نیست، تاثیرگذار بودن است.
وقتی کسی به من می گوید که کتابت را خوانده ام و یا این برنامه ات را دیدم، اوج لذت من است. نمی گویم تاثیر عجیب و غریبی گذاشتم ولی به عنوان یک انسان کوچک و در حدّ خودم، از این تاثیرگذاری خوشحال می شوم. دوست دارم وقتی دارم از این دنیا می روم، هم سبُک باشم هم خوشحال. من کارم این است. می توانم خودخواهانه بگویم خسته شدم و دیگر کاری انجام نمی دهم، ولی عملا اول به این خاطره که ما یک تیم هستیم و تیم به من اجازه نداد که خودخواهانه تصمیم بگیرم. نه این که از من بخواهند، بلکه این قدر در آن ها اشتیاق و شور می دیدم که به خودم اجازه نمی دادم در برابرشان بایستم و بگویم من نیستم. در وهله بعد این که مخاطبی که در این سال ها تربیت کردم، در برابرشان مسئولیم.
وقتی مخاطب در خیابان جلوی من را می گیرد و سراغ برنامه را می گیرد، چه بگویم؟ چه قدر پیغام های دعا و نذر و نیاز مردم را دیدیم. وقتی همه این ها را می بینیم، مگر می شود که کار نکرد؟!
چرا وارد حوزه های دیگر کاری نشدید؟ ما شنیدیم که شما پیشنهادهای مختلفی داشتید درباره این که وارد برنامه سازی رادیویی بشوید یا رادیو هفت را از طریق شبکه نمایش خانگی ادامه دهید یا یک مجله بزنید؟
راستش این چیزی بود که امتحانش را پس داده. هر چه قدر هم که مجله ای خوش آب و رنگ بزنم و کارم بگیرد، یک صدم مخاطب تلویزیونی نیست. وقتی مزه تاثیرگذاری تلویزیون زیر زبان شما می رود، دیگر نمی توانید رسانه دیگری را انتخاب کنید.
این آسیب پذیری برای برنامه های روتین وجود دارد که به ورطه تکرار بیفتد، اما برنامه شما با حفظ انرژی مثبت گذشته، جهت گیری نو و تازه ای برای آینده هم دارد. چه طور به این رویکرد رسیدید؟
بله این آسیب برای برنامه های روتین وجود دارد. ولی «رادیو هفت» با یک هزار و 118 برنامه نشان داد که می شود چنین برنامه ای ساخت و حرکت های رو به جلویی داشت؛ البته من به عنوان کسی که دارم کار فرهنگی می کنم، هیچ وقت خودم را در مدیوم تلویزیون محدود نکردم. در کنارش تدریس کردم، کتاب نوشتم، گزارش مطبوعاتی نوشتم، سفر رفتم، کارگاه برگزار کردم.
می دانید این ها به زندگی آدم پرسپکتیو می دهد. زندگی تان را از حالت تخت بودن خارج می کند. من به عنوان آدمی که اصلا نمی توانم یک جا بنشینم، هیچ وقت بیشتر از نیم ساعت یک جا بند نمی شوم، معمولا در سینما اعصاب پشت سری ها را خرد می کنم، سعی می کنم همیشه کارهای دیگری انجام دهم تا دچار این آسیب نشوم.
این حس و حال خوب منصور ضابطیان از کجا می آید؟ درواقع باید خودش حالش خوب باشد تا بتواند انرژی مثبت و حال خوب و آرامش را به مردم منتقل کند.
شاید از دور این طور به نظر می رسد. شاید هم به نوع نگاهم به دنیا بر می گردد. خیلی دنیا را سخت نمی گیرم.سعی می کنم از چیزهایی که دارم لذت ببرم. حسرت چیزی را نخورم. البته دو چیز وجود دارد که من همیشه حسرت داشتن شان را دارم؛ یکی سفر و دیگری شکلات! حسرت می خورم ببینم کسی جایی سفر می کند که من نرفته باشم و این که حاضر نیستم شکلاتم را با کسی قسمت کنم.
من هم مثل هر آدمی دوست دارم یک آپارتمان چهارصد متری در نیویورک رو به اقیانوس اطلس داشته باشم، ولی خوب نداشته باشمش هم خیلی ناراحت نیستم. یا مثلا بدم نمی آید یک ماشین سه میلیارد تومانی داشته باشم، ولی اگر کسی دارد و من ندارم، حسرتش را نمی خورم. با همین چیزهایی که دارم خوشحالم و سعی می کنم از موقعیت هایی که دارم بیشترین استفاده را بکنم.
بیشترین چیزی که شما را خوشحال می کند چیست؟
سفر است. نوشتن است. وقتی می نویسم خیلی احساس مفیدبودن به من دست می دهد. با خودم می گویم آهان! الان تازه یک کاری کردم ! دیدن برق تشکر در چشم آدم ها هم به شدت من را خوشحال می کند. یعنی کاری کنم که از من به صورت لفظی تشکر نکنند، ولی برق شادی در چشمشان پیدا باشد.
چیزی هست که حال شما را خراب کند؟
بله خیلی چیزها. بیشترین چیزی که حالم را بد می کند، بی نظمی است. از بی نظمی در شهر بگیر تا بی نظمی اطرافیان. بدقولی آدم ها و چیزهایی که نمی شود رویش حساب کرد و این قبیل مسائل، ولی سعی می کنم با همین ها هم کنار بیایم. گاهی بی نظیم در کار عصبانی ام می کند و ممکن است نزدیک ترین دوستانم را برنجانم، ولی آدم منت کشی هستم. یعنی وقتی ناراحت شان می کنم از هر ابزار کودکانه برای به دست آوردن دلشان استفاده می کنم.
چه طور موفق شدید این حس و حال خوب را هم به دوستان و تیم همکارانتان منتقل کنید تا با شما همدل و همسو شوند؟
بله درست می گویید. بعد از گذشت چند سال همکاری، این همدلی بین گروه دوستانم هم اتفاق افتاده و هر کداممان می دانیم که چه چیزی می خواهیم. خبر خوب این که بچه هایی که با ما دارند کار می کنند، حساسیت شان نسبت به کار و چیزی که روی آنتن می رود، از خود من و یا محمد صوفی بیشتر شده است. یک وقت هایی ما سر یک چیزهایی کوتاه می آییم ولی بچه ها کوتاه نمی آیند و این خیلی خوبست. یک زمانی یکی از ناظر پخش های تلویزیون می گفت: «من تا به حال ندیدم که دستیار تهیه وسط اتاق رژی بایستد و به خاطر تاخیر دو دقیقه ای شروع برنامه، هوار بکشد!» دستیار تهیه در اغلب برنامه ها یک کارمند است که می آید و کار چندان برایش مهم نیست، ولی تاخیر برای این بچه ها به منزله زدن رگ گردنشان است.
شما شش ماه شرایط و روزهای سختی را گذراندید. این فضا را چگونه پر کردید؟ همراهی دوستان و خانواده چه طور بود؟
سختی این شش ماه از زاویه بی نظمی و بلاتکلیفی بود، ولی اغلب بچه های تیم با ما ماندند، با وجود این که در اغلب ماه ها از ما دستمزد هم نگرفتند. هر روز صبح سر کار حاضر می شدند و ما هر روز ایده های مختلف را بررسی می کردیم. طبیعی بود که بعضی ها علی رغم میل باطنی شان از ما جدا شدند و سر کار دیگری رفتند، ولی بعدا که کار «صدبرگ» پا گرفت حتی آن ها که رفته بودند و باتیم های دیگر شروع به کار کرده بودند، دوباره به گروه برگشتند. چون به شکلی که ما کار می کنیم، این جا مثل خانه بچه هاست. ما چندین پروژه داشتیم که نصفه رفتیم و به نتیجه نرسید.
باز از نو ایده جدیدی را شروع می کردیم. ببینید یک وقت هایی یک چیزهایی را آدم به حساب حکمت خداوند می گذارد. تا به حال هیچ زمانی نبوده که توقف یک پروژه به دنبالش حکمتی برایمان نداشته باشد و اتفاق بهتری برایمان نیفتاده باشد. حتی قبل از «صدبرگ» ما پروژه دیگری را شروع کرده بودیم که تا لب امضای قرارداد هم رفتیم که پروژه سختی بود، در همان اواخر مشکلی پیش آمد و خوشبختانه پروژه «صدبرگ» شروع شد و ما این کار را پذیرفتیم. بعدا فهمیدیم که اگر آن قرارداد را امضا کرده بودیم، مشکلات بسیاری برایمان ایجاد می شد.
در طول این مدت فضای خارج از محیط کار را چه طور کنترل می کردید؟ منظورم فضای سوالات پیش آمده از سوی خانواده و اطرافیان درباره وضعیت کار و درآمد و این چیزهاست.
همیشه این دل نگرانی ها برای اطرافیان ما هست؛ ولی من طوری رفتار می کردم که اطرافیانم متوجه نمی شدند که ماجرای کارم بحرانی را پشت سرش دارد. همه فکر می کردند که حالا به زودی کارم شروع می شود و قرار است کار جدیدی سر بگیرد و این ها. جالب است بدانید این شش ماه کار من بیشتر بود و تعداد روزها و ساعت هایی که از خانه بیرون بودم، به مراتب بیشتر از حالا بود که این جا نشستم، به خاطر این که باید چندین پروژه را به موازات هم پیش می بردیم و ممکن بود چندتایش به نتیجه نرسد. تعداد جلسات و قرارهایمان بسیار زیاد بود، بنابراین کسی فکر نمی کرد که من بیکارم.
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]
صفحات پیشنهادی
بزرگترین لذت زندگی منصور ضابطیان چیست؟ - هشدار نیوز
ماهنامه سپیده دانایی - سعیده نیک اختر آذر امسال 45 ساله شد آن هم در روزهایی که دغدغه بهتر شدن برنامه تازه صدبرگ را داشت منصور ضابطیان را هم اهالی تلویزیون و هم آن ها که اهل نوشتن و کتابند به خوبی می شناسند او که دانش آموخته علوم آزمایشگاهی و سینماست حدود دو دهه قبل از روزنبا بزرگترین لذت زندگی منصور ضابطیان آشنا شوید!+تصاویر
با منصور ضابطیان که با وجود توقف رادیو هفت صدبرگ را به کمک دوستانش راه انداخت و هنوز عاشق سفر و نوشتن و شکلات است منصور ضابطیانآذر امسال 45 ساله شد آن هم در روزهایی که دغدغه بهتر شدن برنامه تازه صدبرگ را داشت منصور ضابطیان را هم اهالی تلویزیون و هم آن ها که اهل نوشتن و کبزرگترین ضعف صنعت خودروسازی ایران چیست ؟ - خبر خودرو
به گزارش خبر خودرو یک کارشناس صنعت خودرو معتقد است که بزرگترین مشکل قطعه سازان داخلی تکنولوژی تولید است به طوری هم اکنون قطعه سازان داخلی به لحاظ سطح تکنولوژی تولید پایین ترسطح جهانی قرار دارند و این بزرگترین ضعف صنعت خودروسازی است شهرام آزادی در گفتگو با خبرنگار خبر خودرو افزومهمترین علل بیتفاوتی همسران در زندگی چیست؟
یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰ ۰۲ یک روانشناس اجتماعی گفت بیتفاوتی همسران در زندگی یکی از آسیبهای جدی در فروپاشی کانون خانواده است که خود از علل مختلفی برخوردار است و اگر به آن توجه نشود بحران آفرین خواهد بود جاوید ثمودی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقهبزرگترین دغدغه منصوریان در یارگیری
بزرگترین دغدغه منصوریان در یارگیری مسئولان باشگاه استقلال قصد دارند خط دفاعی خود را با جذب یک مدافع برزیلی دیگر تقویت کنند به گزارش فرهنگ نیوز تیم فوتبال استقلال تهران در نقل و انتقالات لیگ برتر موفق شده است بختیار رحمانی محمدحسین کنعانی زادگان فرشید باقری و علی قربانی را جذبهنگامی که از زندگی گران لذت می بریم
هنگامی که از زندگی گران لذت می بریمتاریخ انتشار پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۲ ۴۰ افراد بسیاری تصور می کنند فراهم نبودن اسباب تفریح در جامعه ایرانی عامل گرایش بسیاری از جوانان و نوجوانان به مصرف مواد دخانی است اما به اعتقاد کارشناسان واقعیت این است که سطح هیجانی لذت از زندگی درجدایی و طلاق عاطفی بزرگترین مشکل ایجاد شده توسط فضای مجازی/ هدفمند کردن زندگی جوانان بهترین کمک در کاهش آسیب ه
مدیر گروه روانشناسی دانشگاه علم وهنر یزد تصریح کرد جدایی و طلاق عاطفی بزرگترین مشکل إیجاد شده توسط فضاهای مجازی در خانواده است به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از اشکذر رئیس دانشگاه علم و هنر اشکذر در خصوص آثار مخرب فضای مجازی که جامعه امروز ما به خصوص نسل جوان را مورد هجمه هایآموزش تعیین هدف در زندگی
برای تعیین هدف و مشخص کردن آن در زندگی تان باید از برخی راهنمایی های موثر در این زمینه کمک بگیرید تا بتوانید به آن دست پیدا کنید آیا تاکنون فکر کردهاید که در 5 سال آینده قصد دستیابی به چه مواردی دارید آیا هدف مشخص و روشنی برای خودتان در رابطه با کسبوکار مشخص کردهاید آیا میدزندگی زیباست (32)
مراقب آدمهاى زندگى مان باشيم همانهايى كه آرام كنارمان مى نشستند و وقتى نگاهمان مى كردند چشمانشان برق مى زد آنها كه وقتى حرف مى زدى مى ديدى محو تماشاى تك تك اعضاى صورتت هستند و در دل فتبارك الله مى گويند آنها كه حرفت را با گوش جان مى شنيدند و به تو پاسخ مى گفتند مراقب آپیرمرد تبریزی به پنج بیمار زندگی بخشید
پیرمرد تبریزی به پنج بیمار زندگی بخشید اهدای اعضای بدن پیرمرد 58 ساله تبریزی موجب بازگشت به زندگی پنج بیمار نیازمند شد آفتاب اعضای بدن این مرد که به دچار سکته مغزی شده بود روز شنبه پس از رضایت خانواده اش به بیماران حائز شرایط اهدا شد رسول حسین زاده افخمی دو روز پیش به-
گوناگون
پربازدیدترینها