واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: خطرناكتر از كميته تخريب
اعتماد در سرمقاله خود آورده است:
به گزارش نامهنیوز، گرفتن «گاف»هاي رقيب اصلاً در يك سياستورزي حرفهاي چيز غريبي نيست. اساساً نيمي از سياستورزي و رقابت سياسي چيزي جز همين گرفتن اشكالات طرف مقابل و استفاده از نقطه ضعفها در ميدان مبارزه نيست. درست مانند يك مسابقه ورزشي كه در آن ورزشكار سعي ميكند از نقاط ضعف حريفش براي پيروزي استفاده كند. با اين مقدمه يكي از اظهارات اخير آقاي نوبخت را بازخواني ميكنيم. ايشان درباره تحرك مخالفان دولت گفته «هر هفته روزهاي شنبه اتاق فكرهايي با انگيزههاي سياسي عليه دولت تشكيل ميشود و مشخص ميكنند كه در تخريب دولت روي چه موضوعاتي متمركز شوند.» درباره جزييات اين گفته بدون داشتن اطلاعات نميتوان قضاوت كرد. اما سوال اين است كه آيا اتاق فكري براي تخريب دولت تشكيل شده است؟ براي پاسخ دقيقتر به اين سوال باز به توضيحات مقدماتي همين نوشته بر ميگرديم. در يك ميدان مسابقه ورزشي، ورزشكار سعي دارد تا از نقاط ضعف حريف خود استفاده كند اما قطعا در راه پيروزي تنها تكيه بر نقاط ضعف حريف كافي نيست. در واقع فرد پيروز بايد نقاط قوتي داشته باشد كه بتواند نتيجه نهايي را به نفع خود تمام كند. اين وضعيت در سياست هم به همين منوال صدق ميكند. اتاق فكر تخريبي يا به عبارتي كميته تخريب سياسي در سياستورزي ايران يك واقعيت بوده و هست. نكته اين موضوع اما نه در وجود چنين تشكيلاتي بلكه در سازوكار آن است. به عبارتي اين سازوكار چند آسيب جدي در سياست ايران دارد. اول اينكه تكيه تاكتيكي تشكيلدهندگان آن براي رسيدن به موفقيت سياسي تنها متوجه روشهاي تخريبي و سلبي است و توانمنديهاي دروني آنها در مسير جايگاه چنداني ندارد. دوم اينكه يافتن نقاط ضعف رقيب نه در يك فضاي نقادي فني و كارشناسي بلكه در يك بستر تخريبي و تهاجمي انجام ميشود. به عبارتي در بحثهاي هدايت شده توسط اين دست حلقههاي استدلال فني، علمي و كارشناسي نخستين قرباني رقابت و نخستين موضوع ناديده گرفته شده، است. همين است كه باعث ميشد تا فضاي نقد و كشف نقاط ضعف رقيب تبديل به فضاي تهمت پراكني و افترا شود. در اين وضعيت هيچ توضيح منطقي و كارشناسي براي نتيجه دادن بحث كارگر نميافتد چون اساسا هدف چيز ديگري است. سوم هم اينكه اين عمليات سياسي در يك شرايط كاملا نامتعادل و ناعادلانه به لحاظ داشتن ابزارهاي رسانهاي و مصونيتهاي ويژه براي دو طرف صورت ميگيرد. يك طرف با دستي باز و بيپروا ميتواند هر بحثي را به عنوان «واقعيت» مطرح كند و طرف ديگر كمتر امكان دفاع از خود را پيدا ميكند. اما فراتر از اينها موضوع امروز چيز ديگري است. در دوران اصلاحات، زماني كه رقيب اصلاحطلبان صحنه را به شكل غيرمنتظرهاي واگذار كرد، اين دست حلقههاي فكري براي تصميمگيري گسترش و قوت بيشتري يافتند و با جديت زيادتري كار خود را ادامه دادند. هدايتكنندگان اين جريان كه در آن روز فاصلهاي بسيار طولاني بين خود با جريان اصلاحات در پايگاههاي اجتماعي ميديدند، سعي كردند تا يافتهها، نتايج و محصولات سياسي خود را در اين فرآيند به قشري از جامعه تزريق كنند كه البته امكان تحرك و خودنمايي بيشتري براي بروز عقايدش داشت. اما به هر حال نكته اينجا بود كه در آن زمان، يعني دو دهه پيش ميشد. ميتوان به صراحت گفت كه طرح بحثها طي روندي مشخص در سطح جامعه صورت گرفته و هدايت ميشود. اما مساله اينجاست كه به نظر ميرسد اين وضعيت امروز قدري تفاوت كرده و حتي خطيرتر هم شده است. حلقههاي منسجم جريان رقيب اصلاحات كه امروز رقيب دولت اعتدال هم هستند، در دوران زعامت ٨ ساله احمدينژاد در دولت بهشدت دچار اختلاف و گسست شدند. كار آنها به جايي رسيد كه ديگر توان نشستن بر سر يك ميز نداشتند به شكل طبيعي اتاقهاي فكر به حلقههاي بيشتر و بيشتري تجزيه شدند كه از تمركز قبلي برخوردار نبود. در همين مدت توسعه ابزارهاي ارتباطاتي نسلي جديد از كنشگران اجتماعي را در تمام قشرها به وجود آورد كه خود بدون تحريك مستقيم بيروني دست به كنش ميزدند و هنوز هم ميزنند. اگر ما امروز در قشر متوسط جامعه صدها دانشآموز كم سن و سال را داريم كه تنها با يك قرار اينترنتي ميتوانند خبرها را تحت تاثير خود قرار دهند و بر اساس مطالبات و سبك زندگي خود زمينهساز اتفاقاتي باشند، در ميان گروههاي سياسي مخالف يا منتقد دولت نيز بعيد است چنين قشري وجود نداشته باشند.
اين قشر سالها تحت تاثير يك بمباران اطلاعاتي به باورهايي رسيده كه امروز محرك اصلياش براي كنشگري است. بيآنكه نياز به تحريك و تغذيه فكري مستقيم داشته باشد. به عبارتي هر چند هنوز هم گعدهها و اتاق فكرهايي براي در پيش گرفتن روشهاي تخريبي عليه رقباي سياسي در كشور وجود دارد اما تغيير حاصل شده در سالهاي اخير باعث گشته تا اولا اين مجموعهها از بالادست سياست به بخشهاي مياندستي و حتي پايين دستي بيايند و اتفاقا از اينجا در برخي مقاطع حوزههاي بالادستي را تغذيه كنند و ثانيا هم گستردگي و تعدد آنها با از بين رفتن تمركز اصولگرايان بسيار بيشتر از قبل شده است. كوتاه آنكه در ميان پايگاههاي اجتماعي مخالفان دولت موضوع تخريب و حمله ميرود تا تبديل به يك رفتار «خودانگيزشي» شود. حال آنكه دو دهه پيش در دوران اصلاحات بيشتر عامل انگيزشي چنين حركتهايي در يك ساختار تعريف شده به صورت دستوري ايجاد ميشد. هر چند طبيعي است كه امروز كميتههاي تخريب براي حمله به دولت وجود داشته و فعال هستند اما نبايد از ياد برد كه ماهيت آنها نسبت به سالهاي قبل دچار دگرگوني بزرگي شده و آنها را براي تعادل و آرامش جامعه خطرسازتر كرده است.
منبع: روزنامه اعتماد
۲۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]