واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آرزوهای هندی پسرک 17 ساله برباد رفت
رؤیای پولدار شدن سرنوشت بسیاری را به میلههای زندان گره زده است...
پسر شهرستاني كه در رؤياي پولدار شدن راهي پايتخت شده بود، بخشي از پساندازش را در رؤياي زيبايي اندام از دست داد و بعد از تمام شدن پولهايش، پيشنهاد يك سارقحرفهاي را براي دزدي قبول كرد، اما خيلي زود گرفتار پليس شد. به گزارش خبرنگار ما، ساعت 22و 30 دقيقه شامگاه شنبه 22 خردادماه رهگذراني كه در حال عبور از خيابان صفي عليشاه، حوالي خيابان جمهوري بودند متوجه فريادهاي كمكخواهي پسر جواني شدند كه از سوي دو زورگير خشن هدف سرقت قرار گرفته بود. در چنين شرايطي رهگذران به كمك وي شتافتند و مشاهده كردند دو پسر زورگير خشن با چاقو پسر جوانی را كه مشخص بود تبعه هندي است، به شدت زخمي كردهاند و با سرقت تلفن همراهش در حال فرار هستند. رهگذران همزمان با اعلام اين خبر به مأموران پليس به تعقيب سارقان پرداختند. خودزني سارق خشن براي فرار از دست رهگذران در نهايت پس از يك تعقيب و گريز كوتاه يكي از سارقان در حلقه محاصره رهگذران گرفتار شد. سارق خشن كه چاقويي در دست داشت، ابتدا به طرف مردم حمله كرد، اما وقتي فهميد كه راه فراري ندارد با چاقو اقدام به خودزني و گردن و دست خودش را به شدت زخمي كرد، اما مردم او را دستگير كردند. لحظاتي پس از اين، مأموران كلانتري 109 بهارستان در محل حاضر شدند. مأموران در بازرسي بدني از سارق، تلفن همراه سرقتي پسر هندي را كشف كردند و در ادامه سارق زخمي را براي مداوا به بيمارستان منتقل كردند. حرفهاي يك شاهد يكي از شاهدان به مأموران پليس گفت: با موتورسيكلتم در حال عبور از خيابان بودم كه متوجه فريادهاي پسر جواني شدم كه با دو پسر ديگر درگير بود. وقتي به او نزديك شدم دو پسر از محل گريختند و پسر جوان در حالي كه زخمي شده بود، به من گفت كه سارقان خشن او را با چاقو زخمي و تلفن همراهش را سرقت كردهاند. پس از اين من و تعداد ديگري از رهگذران سارقان را كه به صورت پياده در حال فرار بودند، تعقيب كرديم تا اينكه موفق شديم يكي از آنها را دستگير كنيم. در گام بعدي مأموران به بيمارستان رفتند و از شاكي تحقيق كردند. تيغ را زير گلويم گذاشتند شاكي گفت: من دانشآموز و اهل كشور هندوستان هستم. چند سال است به خاطر كار پدرم در ايران زندگي ميكنيم. لحظاتي قبل در خيابان صفيعليشاه حوالي خيابان جمهوري در حال رفتن به خانهمان بودم كه متوجه شدم دو پسر جوان در تعقيب من هستند. در حالي كه گامهايم را بزرگتر بر ميداشتم، ناگهان دو پسر جوان كه مسلح به چاقو و كاتر موكتبري بودند به من حمله كردند. همان لحظه فهميدم كه قصد زورگيري دارند به همين دليل ابتدا مقابل آنها مقاومت كردم كه يكي از آنها با چاقو چند ضربه به دست و پشتم زد و ديگري هم كاتر را زير گلويم گذاشت و تهديد كرد تا تلفن همراه گرانقيمتم را به او بدهم و من هم از ترس جانم تلفن همراهم را به او دادم. پس از اين با داد و فرياد از رهگذران درخواست كمك كردم و دو پسر زورگير خشن هم از محل گريختند. اعتراف به زورگيري صبح ديروز متهم پس از بهبودي براي تحقيقات از بيمارستان به دادسراي ناحيه 34 منتقل شد. وي در بازجوييها مقابل قاضي علي وسيله ايرد موسي، بازپرس شعبه پنجم به زورگيري از پسر هندي اعتراف كرد. خودت را معرفي ميكني ؟ كيوان هستم و 17 سال دارم. اهل كجايي؟ يكي از شهرهاي غربي كشور. در تهران چه كار ميكني؟ مدتي قبل براي كار به تهران آمدم. چرا شهرستان كار نكردي؟ شهرستان كار ميكردم، اما درآمدش كم بود. يكي از دوستانم گفت كه تهران كار زياد است و حقوق خوبي ميدهند كه تصميم گرفتم و به تهران آمدم . من 5 ميليون تومان پس انداز داشتم و با خودم به تهران آوردم و ابتدا در يك پانسيون مجردي ساكن شدم و هر روز آگهيهاي استخدام روزنامهها را مطالعه ميكردم، اما در اين مدت موفق به پيدا كردن كار نشدم. دنبال چه كاري بودي؟ بيشتر دنبال كار در رستورانها بودم چون ميخواستم حقوقم را پس انداز كنم و زود پولدار شوم. اصلاً در اين مدت كار رستوراني پيدا نكردي؟ چند جا رفتم، اما حقوق كم ميدادند و نماندم. پس اندازت را چكار كردي؟ چند روز قبل داخل ميدان آزادي نشسته بودم كه پسر جواني كنار من نشست. او هيكل ورزشكاري داشت و گفت كه زيبايي اندام كار ميكند. خيلي از هيكلش خوشم آمد و به او گفتم كه مرا هم به باشگاهي معرفي كند. او به من گفت كه بايد ابتدا مدتي پودر و داروهاي مكمل غذايي بخورم تا هيكلم روي فرم بيايد. بعد از كمي حرف زدن مرا به يكي از دوستانش كه خيلي هيكل درشتي داشت، معرفي كرد و من يك ميليون 400 هزار تومان به آنها دادم تا به من داروهاي بدنسازي بدهند. وقتي پول مرا گرفتند، ناپديد شدند و فهميدم از من كلاهبرداري كردهاند. بقيه پولت را چه كار كردي؟ در اين مدت بقيه پس اندازم را خرج كردم. چرا به شهرستان برنگشتي؟ از مادر و خواهرم خجالت ميكشيدم، چون هيچ پولي نداشتم. پدرت كجاست؟ چند سال قبل پدر و مادرم به خاطر اختلافي كه با هم داشتند از هم جدا شدند. من و خواهر كوچكم با مادرم زندگي ميكنيم و پدرم به كشور عراق رفت و در آنجا زندگي جديدي را شروع كرد. چگونه با همدستت آشنا شدي؟ چند ساعت قبل از حادثه زورگيري، داخل ميدان آزادي دوباره با پسر جواني آشنا شدم. وقتي براي او ماجراي زندگيام را توضيح دادم به من پيشنهاد داد تا با هم زورگيري كنيم. او گفت زورگير حرفهاي است و هر روز تعدادي زورگيري ميكند و چنانچه با او همكاري كنم در هر زورگيری 30 هزار تومان به من ميدهد. او خيلي مرا وسوسه كرد و گفت به زودي پولدار ميشوم كه وسوسه شدم و قبول كردم. در تهران غير از ميدان آزادي جاي ديگري هم ميشناسي؟ نه، من فقط ميدان آزادي را ميشناسم. در آن روز چند تا زورگيري كرديد؟ اولين زورگيري بود كه او فرار كرد و من هم به دام افتادم. چرا اقدام به خودزني كردي؟ من تا الان حتي به كلانتري هم نرفتهام. وقتي دستگير شدم به خاطر خجالت از مادرم قصد داشتم به زندگيام پايان دهم. فكر ميكني كار درستي كردي؟ نه. اما با خودم گفتم شايد وقتي زخمي بشوم، مردم مرا رها كنند، اما آنها مرا تحويل پليس دادند. مادرت خبر دارد؟ بله. به آنها تلفن زدم، اما گفتم كه به خاطر دعوا دستگير شدهام. معتادي؟ نه. مدتي قبل در شهرستان يكي از دوستانم به من پيشنهاد داد قرص ترامادول مصرف كنم و او مرا معتاد به قرص ترامادول كرد. چرا از سلاح سرد براي زورگيري استفاده كردي؟ پيشنهاد همدستم بود. او گفت وقتي طعمه چاقو را در دست ما ببيند، از ترس تسليم ما ميشود. چرا او را زخمي كردي؟ مقاومت كرد، دوستم او را زد. مي داني ديهاش چقدر است؟ پزشكي قانوني اعلام كرده يك درصد ديه كل انسان به او تعلق گرفته است. پول داري ديهاش را پرداخت كني؟ [گريه ميكند.] الان چه احساسي داري؟ پشيمان هستم. كاش در شهرستان ميماندم. فكر كردم تهران بهشت است و زود پولدار ميشوم، اما پسانداز يك سال خود را در تهران چند روزه خرج كردم. كاش وسوسه پولدار شدن نداشتم و با سارق همدست نميشدم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 162]