واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: مشاور رسانه ای رئیس جمهور سابق گفت: محمود احمدی نژاد می گوید مهندس موسوی استاد ما بوده است. به گزارش ایسنا، دوهفته نامه سیاسی فرهنگی «روبه رو» در شماره اخیر خود با مهدی کلهر گفت وگویی انجام داده است که گزیده ای از آن را در ادامه می خوانید: * چرا اصولگراها در سال 1394 ناموفق هستند؟ دلیل من این است که اصولگرایانی که از سال 1390 از احمدی نژاد جدا شدند، چه در خبرگان رهبری و چه در مجلس شورای اسلامی، از بدنه اصولگرا رأی نیاوردند یعنی بدنه اصولگرا که در سال 1394 پای انتخابات آمد و می خواست به لیست اصولگرایان در انتخابات رأی دهد، به چهره های شاخص مقابل و رودرروی احمدی نژاد رأی نداد. * احمدی نژاد خودش جریان نیست، احمدی نژاد رییس قوه مجریه ای است که حدود 80 تا 90 درصد توانسته به آرمان های انقلاب که برای مستضعفین بوده، توجه کند. * اولین نخست وزیری که رییس قوه مجریه بوده و نماد مستضعفین هم بوده، رجایی است. بعدا مهندس موسوی می آید که من معتقدم نسبت به بعضی از ریاست جمهوری های بعد از جنگ، توجه بیشتری به مستضعفین داشته و به همین دلیل است که در سال 1388 از خیلی ها رأی می آورد. بخش مهمی از آرای مهندس موسوی همین است. خاطره ها از مهندس موسوی کاملا مردمی است. موسوی در دوره نخست وزیری و بعد از آن ساده زیست و مردمی بود که ما کمتر در رجال داریم. ولی به عنوان یک نماد کامل، اگر از من بپرسید، من می گویم دو رییس قوه مجریه داشتیم که همه دنیا پذیرفتند اینها نماد مستغضعفین هستند؛ یکی رجایی و دیگری احمدی نژاد. * من احمدی نژادیسم را به عنوان یک مکتب قبول ندارم. * احمدی نژاد شاگرد مهندس موسوی است. احمدی نژاد می گوید مهندس موسوی استاد ما بوده است. در مناظره هم این را گفته است. * (شباهت های رجایی و احمدی نژاد) اگر از خود احمدی نژاد بپرسید، قطعا مشابهت های کمی را خواهد گفت. فاصله او و رجایی زیاد است و انطباق کامل بین این دو دشوار است. * مستضعف یعنی کسی که بالقوه توانایی هایی دارد ولی مستکبر او را ضعیف نگه داشته است. * مدل رجایی، مدل انقلاب اسلامی است. * ساده زیستی احمدی نژاد هیچ ربطی به سال 1384 ندارد. ساده زیستی احمدی نژاد مربوط به اول انقلاب است. * رجایی برای مردم می مرد، احمدی نژاد هم همینطور. * دروغ را نمی شود ادامه داد. احمدی نژاد آن روز گفت من پنیر نمی خورم و خیلی ها گفتند نه پنیر بخور که ضعف نکنی! دروغ نمی گفت واقعا پنیر نمی خورد. * 90 درصد مردم ایران مستضعف هستند. * زمانی که دیدید فردی بدون هیچ خوفی جلوی حاکم بایستد و انتقاد کند و نترسد و وقتی به حاکم می تازد، هیچ اتفاقی نیفتد، می توانید امیدوار باشید که وارد جامعه ای شده اید که در حال رفع استضعاف است. نمونه اش در زمان خلیفه دوم. 20 سال پس از هجرت پیامبر (ص) زمانی که عمر بر منبر می گوید «اگر من کج رفتم ...» یک نفر شمشیرش را از غلاف بیرون می کشد و می گوید با همین شمشیر کج تو را راست می کنیم. نه این آدم ترور می شود نه به اطلاعات یا اوین می رود و جالب است که خود خلیفه هم اعتراضی ندارد. این حکومت، حکومتی است که در آن، مستضعفین وارث زمین می شوند؛ زیر و رویی که حضرت امیر (ع) می گوید که زیری ها را می آورد رو و رویی ها را می برد زیر. یعنی مستکبرین را از سلطه ای که به ناحق به دست آورده اند، خارج می کند. * مدل اصولگرا و اصلاح طلب، مدل واقعی یک جامعه نیست. * اگر رجایی را 100 در نظر بگیرید، احمدی نژاد چنددرصد مستضعف است؟ احمدی نژاد را 70 و مهندس موسوی را 50 در نظر می گیرم. مهندس موسوی در دوره نخست وزیری اول خیلی نزدیک بود. * احمدی نژادی که من معرفی کردم، به مراتب افق های بالاتر از اصولگراها و اصلاح طلبان موجود دارد. * احمدی نژاد به لحاظ فکری بیشتر اصولگراست، اما اصولگرایی که بر اساس اصولش اصلاحات را طلب می کند. او اصلاح طلب واقعی است نه شعاری. تمام شعارهایی که داده، اصلاح طلبی است. الان دو دکان اصلاح طلب و اصولگرا هستند که با محتوای خود خیلی فاصله دارند. * طبیعت این انقلاب این است که زمانی که می خواهد مدیر انتخاب کند، سراغ مدل احمدی نژاد می رود. احمدی نژاد خودش یک تئوری نیست، رفتارش طوری است که سنخیت بیشتری با انقلاب اسلامی دارد. این را یک زن سرخ پوست پابرهنه در بولیوی هم درک کرده است. کارگری در آفریقا هم فهمیده است. * رئیس جمهور روحانی و معمم، ضررها و اشکالاتی دارد. مردم این لباس را دوست دارند و به آن احترام می گذارند و دوست ندارند بی پرده انتقاد کنند اما این اتفاق زمان هاشمی افتاد. * اصولگراهایی داریم که با معاصی خانمان برانداز کاری ندارند و از آن عبور می کنند اما یک سری معاصی کوچک را بزرگنمایی می کنند. *بعد از جنگ می توانیم بگوییم که یک جریان ثروت برای قدرت داریم و یک جریان قدرت برای ثروت که خارج از مردم هستند. یک جریان صاحب پول است و می خواهد به قدرت سیاسی برسد و یک جریان صاحب قدرت است و می خواهد به ثروت سیاسی برسد. * اسم و نیت جبهه پایداری خیلی بزرگ تر از عملکردش بود. یعنی به نظر من جبهه پایداری بیشتر یک حزب خالی است و توصیه من به تمام دوستانی که در جبهه پایداری هستند این است که یا اعلام تعطیلی کنند یا واقعا با یک مدیریت جدید آن را بازسازی کنند. * اگر این جماعت طرفدار احمدی نژاد را به رأی فهرست اصولگراها اضافه می کردیم، قطعاً اصولگراها در این فهرست برنده بودند. *شکست اصولگراها به خاطر کسانی است که مشخصا به چهره هایی که می دانستند علیه احمدی نژاد اقدام کردند، نخواستند رأی دهند. یا رأی ندادند یا به دیگری رأی دادند. * مصباح یزدی را برخلاف آنچه در اطراف ایشان است، سیاسی نمی دانم. * تمام جبهه پایداری را بهتر از اصولگراهای سنتی میدانم. من فکر می کنم این اصولگراهای سنتی چند مشکل دارند و مهم ترین آن شناسنامه شان است. * به نظر من شکست یکی از گذرگاه های رشد ماست. رشد اصولگرایان، رشد جامعه و رشد انقلاب ماست. من از اینکه در هر دو جریان، پیرمردها خانه سالمندانشان می روند و نسل جوان می آید، خوشحالم. * نسبت احمدی نژاد با اصولگرایان؟ احمدی نژاد نمی خواهد رئیس باشد. فرق احمدی نژاد با عده ای دیگر که فکر می کنند حقشان وکالت مردم، رئیس جمهوری و وزارت است، این است که ما چون می خواهیم به یک کشور و انقلاب خدمت کنیم، می آییم روی کار. * هاشمی مدلی از جمهوری را می پسندد که نمی خواهم بگویم جمهوری نیست، قطعاً جمهوری است و خیلی از جاهای دنیا هم اتفاق افتاده و دارد اداره می شود. این جمهوری با جمهوری حضرت امام (ره) تفاوت های زیادی دارد. به نظرم ایشان به جمهوری ای معتقد است و این جمهوری شاید به مراتب از خیلی از پادشاهی ها و حکومت های استبدادی بهتر باشد، ولی این جمهوری آن جمهوری ای که امام وعده داده و آن جمهوری ما حداقل در تاریخ توسط حضرت امیر (ع) یا خود پیامبر (ص) یا در مقاطع دیگر می بینیم، یک تفاوت جدی دارد. ما اسمش را انحراف می گذاریم. اگر انحراف از دانشگاه باشد، یک بحث دانشگاهی و حوزوی است و من بارها واردش شدم و ان شاءالله اگر عمری باقی بماند، وارد آن بحث می شوم. * هاشمی را انحراف بزرگ نمی دانم، معتقدم بزرگ ترین انحراف است. * معتقدم کسانی که در ایران به آنها روسای فتنه می گویند، بازی خورده اند. * پرژکتورهایی که ابتدا در ویترین پایداری روشن کردند، هیچ بود. * برای سال آینده امیدوارم جوان تر و تواناتر از احمدی نژاد بیاید و رئیس جمهوری شود. * اصولگراها الان شرایط خوبی ندارند و باید خود را بازسازی کنند. * شکست اصولگرای شاید فسیل شده را به لحاظ سیاسی برای صلاح مملکت یا انقلاب، بد نمی دانم. من در 20 سال اخیر دو کلام تحلیل از اینها درباره اوضاع جهان نشنیده ام. انگار نمی دانند که پشت مرزهای ما چه اتفاقی می افتد. هیچ ... هیچ ... نه در روزنامه هایشان و نه در بیانیه هایشان. * این طور نیست که همه دولت روحانی منفی باشند. نه، من فکر می کنم که یک آزمون خیلی بزرگ اتفاق افتاد. به هر صورت هم جریان مخالف روحانی، هم جریان موافق معتقد بودند که باید مذاکره کنیم و بالاخره بهترینش این بود که دولتی بیاید مذاکره کند که در واقع در بطن خودش هم به غرب علاقه دارد. این تجربه باید صورت گیرد. انطباق یا عدم انطباق بین آن چیزی که شده و آن چیزی که در رویاهای سیاسی بود، بزرگ ترین دستاورد دوره روحانی است. * خود احمدی نژاد را که دیدم، گفت می خواهد حضور سیاسی داشته باشد اما برای کاندیداتوری هیچ برنامه ای ندارد. * مگر خاتمی که موسسه باران را درست کرد، قرار بود در دوره بعدی رئیس جمهور شود؟ حالا چون خود خاتمی یک آدم خیلی آرام است، فکر نمی کردید که برگردد رئیس جمهوری شود. * اسفندیار رحیم مشایی مستضعف است؟ بله.
یکشنبه ، ۲۳خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صدای ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]