واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: فقط از پولدارها سرقت میکردم
خلافكاران براي فرار از مصادره، اموالشان را به نام ديگران سند ميزنند...
مجرم سابقهداری که ادعا میکند فقط از افراد پولدار سرقت میکرد در حالی که برای فروش مواد مخدر وارد باند تبهکاران شده بود، بازداشت شد.
به گزارش خبرنگار ما، اوايل خردادماه، مسافران اتوبوس تندرو در ايستگاه چهار راه وليعصر مرد جيببري را پس از سرقت كيف يكي از مسافران دستگير و تحويل مأموران پليس دادند. شاكي در توضيح ماجرا گفت: داخل اتوبوس بودم كه دوستم به من تلفن زد. در حال حرف زدن بودم كه متوجه شدم كيفم از جيبم سرقت شده است. همان لحظه اتوبوس در ايستگاه توقف كرد و مردي كه كنارم ايستاده بود از اتوبوس بيرون رفت و من به او مشكوك شدم و پس از درخواست كمك، مسافران او را دستگير كردند. مأموران در بازرسي از مظنون كه بهادر نام دارد، علاوه بر كيف پول شاكي چند گوشي هم كشف كردند كه حكايت از اين داشت مرد مظنون گوشيها را سرقت كرده است.
متهم پس از بازجويي به دهها فقره جيببري با همدستي مرد جوان ديگري به نام اسد اعتراف كرد. صبح روز دهم خردادماه براي دستگيري اسد وارد مخفيگاه او شدند. مأموران اسد و مرد ديگري به نام شهباز را كه همراه او بود، دستگير و براي بازجويي به اداره پليس منتقل كردند. سه متهم صبح روز چهارشنبه براي بازجويي به دادسراي ناحيه 34 منتقل شدند و از سوي قاضي علي وسيله ايرد موسي، بازپرس پرونده مورد تحقيق قرار گرفتند. بهادر و اسد در بازجوييها به جيببري اعتراف كردند، اما شهباز مدعي شد كه جيببر نيست و روز حادثه براي فروش مواد به خانه اسد رفته بود. وي همچنين ادعا كرد كه در گذشته مرد پولداري بوده اما پس از ورشكستگي به خلاف روي آورده است. همچنين شهباز مدعي شد كه ورزشكار بوده است و چندين مدال قهرماني هم دارد و الان هم قرار است با دختر ورزشكاري ازدواج كند.
شهباز پس از بازجويي درباره فراز و نشيب زندگياش با خبرنگار ما گفتوگو كرد كه در ادامه ميآيد.
چند سال داري؟ 42 سال دارم. قبل از اينكه وارد گردونه خلاف شوي، چه كار ميكردي؟ پدرم وضع مالي خوبي داشت. او علاوه بر يك گاوداري بزرگ در حوالي تهران، سهامدار يك شركت شير پاستوريزه بود و من با او كار ميكردم. چه شد كه وارد خلاف شدي؟ كار و كاسبي ما خوب بود تا اينكه پدرم فوت كرد. پس از اين گاوداري ما تعطيل شد. همزمان با آن من باشگاه هم داشتم و زن جواني را صيغه كرده بودم. به همين دليل خرج زندگيام زياد بود ، که به سرقت روي آوردم. ورزشكار بودي؟ از سن 17 سالگي باشگاه ميرفتم. سال 71 كه در خدمت سربازي بودم، قهرمان بوكس ارتش ايران شدم. همان سال از طريق ارتش در مسابقات آسيايي شركت و مقام دوم را كسب كردم. به همين دليل خودم باشگاه بوكسي در منطقه 22 تهران راهاندازي كردم و آموزش بوكس ميدادم. شما كه ورزشكار بوديد و باشگاه هم داشتيد، چرا دنبال سرقت رفتيد؟ من با درآمد باشگاه قانع نميشدم و دوست داشتم پولدار باشم به همين دليل سرقت ميكردم. البته من يك شعار براي خودم داشتم و آن هم اين بود كه گوشت را بايد از بغل گاو كند، يعني از آدمهاي ضعيف سرقت نميكردم. چطوري؟ كار اصليام باشگاهداري بود، اما در كنارش هر از گاهي به خاطر اينكه شناسايي و دستگير نشوم، خانه ويلايي افراد پولدار را تحت نظر ميگرفتم و در فرصت مناسب كه در خانه نبودند، لوازم گرانقيمت مانند فرشهاي ابريشمي تابلوهاي گرانقيمت و لوازم كوچك ارزشدار را سرقت ميكردم. حتي گاهي اوقات به خانه ويلايي اين افراد در شمال كشور يا مناطق ييلاقي تهران دستبرد ميزدم . چقدر از سرقت به دست آوردي؟ خيلي زياد به طوري كه يك خانه 106 متري در شمال شهر و ماشين خارجي گرانقيمت خريدم و پول زيادي هم داشتم. پس چطور دستگير شدي؟ همسر صيغهايام به پليس خبر داد. چرا؟ من هر چه اموال داشتم به نام همسر صيغهای ام زده بودم تا اينكه متوجه شدم او بچهدار نميشود به همين دليل به فكر ازدواج مجدد افتادم. وقتي همسرم متوجه موضوع شده بود، مرا لو داد و مأموران پليس مرا دستگير كردند. او حتي نشاني محل نگهداري اموال مسروقه را هم به پليس داد. چرا اموالت را به نام همسرت زدي؟ معمولاً سارقها و افراد خلافكار اموالشان را به نام همسرشان ميزنند تا هنگام دستگيري مصادره و به مالباختگان داده نشود. شما پس از چند سال سرقت همه اموال را از دست دادي؟ پول خلاف به انسان وفا نميكند. مانند درخت توت است كه توت میدهد، اما يك روز با يك لگد همهاش به روي زمين ميريزد. من هم خيلي اموال جمع كردم، اما همه آنها را همسرم برداشت و رفت و من فقط حبسش را كشيدم. چه مدت زندان بودي؟ يك سال و نيم زندان بودم تا اينكه ابتداي سال 94 آزاد شدم. پس از آزادي دوباره دنبال سرقت رفتي؟ نه. پس از اين توبه كردم كه دنبال سرقت نروم. به همين دليل تصميم گرفتم دوباره گاوداري پدرم را راهاندازي كنم. من مقداري پول قرض گرفتم و مقداري هم وام گرفتم و شروع به دامداري كردم، اما دوباره بدشانسي آوردم. همان بار اول تعدادي گوساله از شهرستان بوكان خريدم و به گاوداري منتقل كردم، اما گوسالهها تب برفكي گرفتند و تعدادي از آنها تلف شدند. همه چيز را دوباره از دست دادم و بايد از صفر شروع ميكردم. آماده بودم كه از صفر شروع كنم تا اينكه روزي با دختر جوان ورزشكاري كه الان نامزدم است، آشنا شدم و قرار ازدواج گذاشتيم. براي ازدواج نياز به پول داشتم و به همين دليل اين بار دنبال خردهفروشي مواد رفتم. چطور با نامزدت آشنا شدي؟ مدتي قبل خودروي برادرم را امانت گرفتم تا به مغازه دامادمان در حوالي ميدان شوش بروم. دامادمان فرد پولداري بود و كارخانهدار است. تصميم داشتم با او كار كنم كه در نزديكي ميدان شوش وقتي خودروام را نگه داشتم، دختر جواني به سراغم آمد و با دست به عينكم زد و گفت من مدتي قبل از او كلاهبرداري كردهام. او مرا با مرد ديگري اشتباهي گرفته بود. وقتي به او گفتم اشتباهي گرفته، باورش نشد و ناگهان گارد گرفت و خواست مرا كتك بزند كه بعداً فهميدم دان 4 كنگ فو دارد. در حالي كه هر دومان گارد دفاعي گرفته بوديم، كارت شناساييام را به او نشان دادم و فهميد كه اشتباهي گرفته است. همين موضوع باعث شد با هم ارتباط داشته باشيم و قرار بود به زودي ازدواج كنيم. از آنجايي كه پولي براي ازدواج نداشتم خرده فروشي ترياك را شروع كردم. چرا ترياك؟ من ترياك را از شهر ورامين ميخريدم و به مردان سالمند پولدار به قيمت زيادي ميفروختم و درآمد خوبي داشتم و معتقد بودم كه ترياك مثل شيشه و هروئين نيست كه جوانها را بدبخت كند، چون ترياك را بيشتر افراد سالمند پولدار استفاده ميكنند. يعني شما ترياك را به افراد خاص ميفروختي؟ بله. من مشتريان خاص داشتم و همه آنها سالمند و پولدار و افراد اعياننشين بودند كه در شمال تهران زندگي ميكنند. به نظر شما ترياك فروشي بهتر از سرقت است كه اين بار دنبال آن رفتي؟ [سكوت ميكند]. فكر ميكردم چون به افراد پولدار ميفروشم مشكلي ندارد. الان نامزدت خبر دارد دستگير شدهاي؟ بله. الان در دادسرا است و دنبال كارهاي من است. من همه چيز را به او گفتم و قول دادم پس از آزادي دنبال كارهاي خلاف نروم. من واقعاً او را دوست دارم و ميخواهم بعد از آزادي، زندگي تازهاي را شروع كنيم. مدرك تحصيلي خودت و نامزدت چیست؟ من ليسانس مهندسي كشاورزي دارم و نامزدم فوق ليسانس دارد. آخرين حرف چیست؟ خلاف عاقبت ندارد، حالا هر چه باشد. اين موضوع را الان فهميدم هر چند دير متوجه شدم. الان قصد دارم پس از آزادي دوباره سراغ دامداري بروم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]