تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آنچه دوست ندارى درباره‏ات گفته شود، درباره ديگران مگوى. 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817126125




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرور پرونده ای که سازمان های بین المللی را خجالت زده کرد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: گزارش میدانی خبرنگار ایرنا/ فریاد بی صدای تركمن های شیعه و مظلوم عراق مرور پرونده ای که سازمان های بین المللی را خجالت زده کرد بغداد، تازه - ایرنا- پیدا کردن مصدومان حمله شیمیایی گروه تروریستی و تکفیری داعش که با 42 موشک کاتیوشا بخش ترکمن نشین "تازه" در جنوب کرکوک را هدف گرفته، کار چندان ساده ای نبود، حتا وقتی آشنا نباشی و کسی را هم نشناسی.


حاصل آن حمله رعب انگیز که حدود ساعت چهار و نیم بعد از ظهر سه شنبه 22 اسفند گذشته انجام شد، حدود 700 مصدوم بود که سه تن از آنان از جمله یک کودک جان باختند و سازمان ملل پس از گذشت حدود دو ماه از نمونه برداری از منطقه، اوایل ماه جاری میلادی تایید کرد که این حمله شیمیایی با استفاده از گاز خردل بوده است؛ نکته ای که اهالی شهر تازه را شگفت زده کرد، چرا که بی تابی های دولت های غربی و برخی بازیگران منطقه را در روزهای آخر اکتبر 2013 به یاد می آورند که در همان ساعات اولیه بدون تحقیقات، تایید کردند که از تسلیحات شیمیایی در غوطه شرقی در حومه دمشق استفاده شده و هم آن را کار دولت سوریه دانستند و آمریکایی ها 26 اکتبر درست پنج روز بعد از حادثه، از بازرسان سازمان ملل خواستند که "بدون تحقیقات بازگردند، چرا که شواهد کافی در اختیار دارند" و حالا حدود دو ماه از گلوله باران شیمیایی داعش در شهر تازه می گذرد و هیچکس بیانیه محکومیتی صادر نکرده است. ** اولین شاهدوقتی از بچه های رزمنده ای که مقابل در مسجد رسول اعظم (ع) تازه ٬ درباره حادثه شیمیایی سوال کردیم ، آنان سعید عبدالحمید را که با تجهیزات ٬ گوشه پیاده رو ایستاده بود و منتظر فرمانده اش بود تا از مسجد خارج شود، با انگشت اشاره نشان دادند. او یکی از نیروهای مردمی منطقه است که درباره حمله شیمیایی داعش به ناحیه تازه گفت که شاهد فرود یکی از موشک ها به یک خانه در منطقه حی العسکری بوده است. او به محض مشاهده دود غلیظی که منطقه را فرا گرفته بود، با سایر نیروها به منطقه آسیب دیده شتافت ٬ در حالی که می گوید نمی دانستیم موشک حاوی مواد شیمیایی و سمی بوده است. سعید در فرصت کوتاهی تعریف کرد که آن لحظات ٬ مردم را دیده که خیلی از آنها دچار حالت خفگی شده بودند و به سختی نفس می کشیدند و خیلی دیگر نیز بی هدف و وحشت زده این سو و آن سو می دویدند.او ادامه داد: در آن وضعیت اسفبار٬ اولین تیم پزشکی از متخصصان ایرانی تنها یک روز بعد از حادثه وارد منطقه شد و به داد مردم رسید. بعد تیم فرانسوی از راه رسید که کارش نمونه برداری بود و در محل هایی که موشک اصابت کرده بود، انفجار ایجاد کردند تا مواد منتشر نشود. آنطور که اهالی گفتند یک تیم آمریکایی هم به منطقه آمد و اقدام به پاکسازی خانه ها و اماکن آلوده کرد. آن روز٬ داعش 42 موشک شیمیایی به سمت بخش تازه کرکوک شلیک کرد که 11 موشک آن به مناطق مسکونی شهر و حاشیه های آن اصابت کرد و دستکم 600 یا 700 نفر تا ساعت 12 شب به بیمارستان تازه مراجعه کردند و حال 40 نفر از آنان خیلی وخیم بود.** انتقام داعش از اهالی تازه در ادامه جست وجو درباره آن حادثه، از سید غریب معاون تیپ 16 الحشد الشعبی ، جوانی که کودکی و نوجوانی اش را در ایران بوده و بعد ازسال 2003 میلادی و سقوط صدام ٬ به کشورش بازگشت و به ارتش پیوست و اکنون از فرماندهان الحشدالشعبی در منطقه است، کمک گرفتیم.با سید غریب، از شهر ویران شده البشیر که چهار روز پیش آزاد شده بود ، به شهر تازه بر می گشتیم که پیشنهاد کرد در بازار ناحیه تازه ٬ در یک قهوه خانه هم چای بنوشیم و هم شاید بتوانیم از پیرمردهای قدیمی که آنجا پاتوق می کنند، آدرس برخی از آنان را بگیریم. با ابوکاظم کرکوکلی یکی از آن دوران دیده های بالای 70 سال که 25 سال از عمرش را ساکن ایران بوده و فارسی هم خوب صحبت می کرد، آشنا شدیم و از ایران، از تهران، از مبارزه در دوران رژیم بعث و سرانجام درخصوص حمله شیمیایی داعش گپ زدیم و در نهایت گفت :هدف این گروه تروریستی ایجاد رعب و وحشت میان اهالی تازه بود که طی حدودا دو سال محاصره این ناحیه ٬ نتوانسته بودند این شهر را به زانو در آورند و به نوعی قصد داشتند انتقام بگیرند. ابو کاظم ، به وجود نگرانی اهالی از تکرار حمله مشابه روز 18 اسفند سال گذشته اشاره کرد و در عین حال گفت که اهالی "تازه" ٬ ترکمن های شیعه ای هستند که جز ایران هیچکس به کمکشان نشتافته است و پناهی جز ایران ندارند و بعد اضافه کرد که دیگران با ما معامله و تجارت می کنند. بالاخره اولین آدرس را گرفتیم و با کمک غریب ٬ ساختمانی را که یکی از گلوله ها به آن اصابت کرده بود، پیدا کردیم، اما از بدشانسی ، مردان خانه نبودند و صحبت کردن با اهل خانه در این منطقه هم در چنین شرایطی تقریبا ناممکن است. ** هراسان اما متعجب ...علی صالح نوجوان حدودا 14 ساله و فرزند خانواده، در اطراف منزل بود و وقتی ما را در مقابل در خانه شان دید به سویمان آمد و گفت پدرش نیست و تا فهمید خبرنگاریم، شروع کرد به توضیح ماجرای آن روز.دور گردنش را نشان داد که هنوز لکه قهوه ای کم رنگی بر آن نشسته بود و بعد گفت: اولش که موشک به خانه ما اصابت کرد و منفجر شد، همه هراسان اما متعجب بودیم ، اما لحظاتی بعد دود و بوی تعفن خانه را گرفت و همه وحشت زده ٬ زدیم بیرون ، درحالی که اساسا نمی دانستیم چه شده است.مادر علی که در حیاط منزل بود، گویا از بقیه خانواده که در اتاق بودند، بیشتر آسیب دید، اما به سرعت به سمت بچه ها رفت و آنها را سراسیمه از خانه خارج کرد و علی می گوید: زمان زیادی طول کشید تا فهمیدیم آن دود مربوط به گاز خردل است. همه اعضای خانواده علی آن روز مصدوم شدند و به بیمارستان مراجعه کردند و خودروهای آتش نشانی ویژه شست و شوی شیمیایی بعد از چند روز از بغداد رسید و کار پاکسازی و شست و شو را انجام داد و تمامی لوازم خانه به توصیه پزشکان ایرانی که اولین گروهی بودند که به تازه رسیدند و کار درمان را شروع کردند، آتش زده شد.یکی از دوستان هم سن و سال علی هم آمد و تا دوربین را دید کمربند شلوارش را باز کرد تا ناحیه ران پایش را که هنوز اثر شیمیایی بر آن از بین نرفته بود، نشان دهد. غریب ، معاون فرمانده تیپ 16 الحشد الشعبی هم درباره بوی تعفنی که علی صالح و دوستش تعریف کردند، گفت : بعد ازچند روز که به این محل سرکشی کردیم، از بوی تعفن و گند لوازمی که برای آتش زدن آماده کرده بودند، نتوانستیم جلو برویم. خانواده هایی که خانه هایشان آلوده شده بود، تمامی لوازم منزلشان را سوزاندند، حتی می گفتند لوازم برقی مانند یخچال و ... را هم از بین برده اند و جالب اینکه حتی بعد از گذشت چند روز از آتش زدن لوازم و پاکسازی منازل، هنوز بوی تعفن از بین نرفته بود.** روایتی از لحظات خوف و وحشتسید غریب ناگاه به یاد عمویش ابورضا (طلعت ) افتاد که مردی خونگرم ، مهربان و آماده به رسیدگی به افراد گرفتار شهرش است و او نیز سال های زیادی از عمرش را در ایران زندگی کرده و اکنون از شخصیت های معتمد و فعال اجتماعی است که دستی هم در نبرد با داعش دارد.وقتی به ابو رضا رسیدیم، دیگر با سید غریب خداحافظی کردیم تا به محور برگردد و از همان هنگام تماس های بی وقفه ابو رضا شروع شد و در حالی که با خودرو شخصی اش به سمت اولین مصدوم می رفتیم، از آن غروب متعفن تعریف کرد و از آدم هایی گفت که هراسان و وحشت زده به خیابان ها ریخته بودند و به این سو و آن سو می دویدند و نمی دانستند چه اتفاقی افتاده است. ابو رضا می گفت ، شهر تازه نه تنها در دوران صدام حسین همواره مورد ظلم و ستم قرار داشت که بعد از سقوط صدام در 2003 نیز همیشه از گروه های تروریستی القاعده و سپس داعش رنج برده است. او در حین حرکت به سمت خانه یکی از آن مصدومان شیمیایی، خاطره حادثه سال 2009 در این شهر را بازگو کرد که تروریست ها با آوردن یک کامیون حامل سه تا چهار تن مواد منفجره ، بخش بزرگی از این شهر را با خاک یکسان کردند و دستکم 80 تا 100 تن از اهالی شهر در یک لحظه قتل عام شدند. از ابو رضا در حالی که حین رانندگی گاه گداری مجبور بود به زنگ گوشی جواب بدهد، درباره واکنش مجامع بین المللی سوال کردیم، او گفت : هیچی! ما از سال 2003 زیر خمپاره و گلوله گروه های تروریستی هستیم؛ یک روز القاعده و امروز داعش و فردا معلوم نیست با چه عنوانی؟!او گفت ما در تازه و البشیر برای مجامع بین المللی پیام ارسال کردیم و حتی تظاهرات براه انداختیم و جاده را بستیم ، اما هیچی! کسی دری نگشود تا شکایت کنیم. واقعیت این است که ما فریاد زدیم، اما انگار کسی نمی خواهد بشنود. این فعال اجتماعی شهر تازه، گزارش سازمان ملل درباره حمله شیمیایی با یک زمان حدودا دو ماهه را با بی تابی همین سازمان ها و موسسات جهانی در روزی که حومه دمشق توسط تروریست ها مورد حمله شیمیایی قرار گرفت، مقایسه کرد و گفت : دنیای عجیبی نیست. آن روزهای 2013 یادم است که چون می خواستند به هر بهانه ای اسد را سرنگون کنند، حتی منتظر جواب نتایج تحقیقات نبودند و امروز با خیال راحت حتی یک بیانیه صادر نکردند. ** یک روز بعد تیم شیمیایی ایران وارد تازه شدسرانجام منزل "حسن حسین عباس " را در یکی از خیابان های تازه پیدا کردیم و بعد از دقایقی درسالن پذیرایی خانه اش با چای از ما پذیرایی کرد. او معلم مدرسه است و روز حادثه در حال بازگشت از مدرسه بود که ناگاه صدای انفجار را در فاصله کمی از محل شنید. می گوید: دود غلیظ و صدای ضجه و فریادهای استمداد زنان و کودکان مظلوم ترکمن در فضای منطقه در هم آمیخته بود.حسن تعریف کرد: حملات داعش معمولا ساعات بعد از ظهر حوالی تعطیلی مدارس انجام می شد و ما عادت کرده بودیم و آن روز هم ساعت حدود چهار و نیم بعد ازظهر از سرکلاس بر می گشتم که در فاصله ای کمتراز 20 متری من، موشک اصابت کرد.وی ام فاطمه را که لحظاتی بعد با هماهنگی ابو رضا و حسن در همین خانه به ما پیوست، در آن لحظات دید که دختر را در آغوش گرفته و سراسیمه می دود.حسن ادامه داد: در کسری از ثانیه ٬ بچه را از بغل مادرش جدا کردم و در آغوش گرفتم و به بیمارستان رساندم و وقتی تحویل پزشکان و پرستاران دادم مرا بخاطر بوی بدی که می دادم ، بیرون کردند و گفتند برو سریع حمام کن و بدنت را شست و شو بده و لباس هایت را بسوزان و من تازه متوجه شدم که مورد حمله شیمیایی قرار گرفته ام. حسن سپس پیراهنش را در آورد تا نقاط آسیب دیده را که هنوز پس از حدود دو ماه مصرف دارو بطور کامل از بین نرفته نشان داد و گفت که هرجایی که بدن بچه با بدن من تماس داشت، آن نواحی آسیب دیده است. آن کودک، فاطمه بود که ساعاتی بعد جان باخت و مادرش به شدت مصدوم شد و به کرکوک انتقالش دادند. حسن گفت: ساعت 12 شب بدنم قرمز شد و سردردهایم شروع شد و یک روز بعد گروه پزشکی از ایران، به عنوان اولین تیم پزشکانی بودند که با مساعدت و همکاری "اقبال پور" سرکنسول ایران در سلیمانیه وارد منطقه شدند و کار مداوا را شروع کردند. با اینحال گفته می شود که به دلیل همزمانی با تعطیلات نوروزی در ایران، مصدومان عمدتا به ترکیه اعزام شدند که حسن هم با آنان رفت و 15 روز بعد برگشت. وی گفت : پزشکان ایرانی همان روز اول تشخیص داده بودند که شیمیایی شده ام. حسن حالا بعد از حدود دو ماه هنوز کامل خوب نشده و می گوید هربار که پمادها را می زند و روزی دو سه نوبت حمام می کند، مشکلی ندارد، اما همین که در استفاده از پماد تاخیر کند، اثرات مصدومیت به سرعت بیرون می ریزد. ** مشکلات روحی و روانی بمباران شیمیایی تازه فقط اثرات فیزیکی و خسارات مادی برای اهالی این شهر 35 هزار نفری نداشته ، بلکه یک افسردگی عمومی را به این شهر تحمیل کرده است و حسن گفت در زندگی من به شدت اثر گذاشته است؛ به شدت عصبی شده ام.او نزدیک دو ماه نتوانست سر کلاس حاضر شود و دچار بی خوابی شده و برای مدتی هم مجبور شده به کنج تنهایی پناه ببرد. حسن گفت : تا مدت ها بوی بد می دادم و به همین دلیل مجبور شدم خانواده ام را به کرکوک بفرستم تا اذیت نشوند و به همین دلیل دچار افسردگی شدید شدم. ** ام فاطمه و غمی به وسعت عالمصحبت هایمان با حسن حسین عباس که تقریبا تمام شده بود، ابو رضا خبر داد که با هماهنگی بعمل آمده، مادرفاطمه ٬ دختر بچه ای که اولین قربانی شیمیایی داعش در شهر تازه است، تا لحظاتی دیگر با بستگانش به ما ملحق می شود. بنابر این حسن چای دوم را هم آورد.زن مصیبت دیده و مجروح ، صورتش را تا زیر چشم های بی رمقش با روسری بلندی که بر سر داشت، پوشیده بود و ما نمی دانستیم سوالاتمان را از کجا شروع کنیم. ابو رضا ابتکار عمل را به دست گرفت و توضیح داد که خبرنگار ایرانی هستیم و برای تهیه گزارش از مصدومان شیمیایی به این منطقه آمده ایم.مادر فاطمه٬ دیگر بدون اینکه لازم باشد سوال کنیم، شروع کرد به بازگویی ماجرای آن روز و گفت : آن روز سیاه ، مانند همیشه از صبح با خمپاره شهر را می زدند و هراز گاهی صدای انفجاری می شنیدیم. فاطمه هم کنار در حیاط نشسته بود و من در داخل خانه مشغول انجام کار بودم که یکی از موشک ها نزدیک منزل اصابت کرد.از روی روسری ای که صورتش را پوشانده بود، فشار بغض بر عضلات صورتش را می شد احساس کرد و صدای نفس هایی که از بغض فروخورده اش در فضا می پیچید و بعد که دیگر نتوانست جلوی اشکاهایش را بگیرد. لحظاتی بعد ادامه داد: فکر کردم بچه کشته شده است. در داخل محوطه دود غلیظی همه جا را فراگرفته بود و در آن لحظات با اضطراب، فاطمه را صدا کردم و وقتی دیدم جواب داد ، کمی آرام گرفتم، اما بچه حالت و وضعیت عادی نداشت، به همین دلیل بغلش کردم و به سمت بیمارستان دویدم. لحظاتی بعد، حسن حسین عباس معلم مدرسه، از راه رسید و بچه را از بغل مادرش گرفت و به بیمارستان رساند و آنجا بچه بی گناه را که گویا با شهادتش نتوانست وجدان خواب جهانی را بیدار کند، شست و شو دادند، اما تلاش های پزشکان بیمارستان تازه ٬ بی فایده بود.زن ادامه داد: فاطمه شهید شد و بردنش بغداد و من هم ازساعت 12 شب عوارض شیمیایی در بدنم ظهور کرد و حتی بینایی ام را از دست دادم و دقیقا چهار روز هیچ نمی دیدم.او آستین پیراهنش را تا آرنج بالا زد و لکه غلیظ و چروکیدگی پوست دستش را نشان داد و بعد روسری را از روی صورت کنار زد تا چهره تکیده و پر از لکه های سیاه و قهوه ایش نمایان شود. زن بعد از چهار روز با تعدادی از مصدومان راهی ترکیه شد و وقتی برگشت ، برای دریافت گواهی فوت فاطمه اقدام کرد، اما گویا هنوز بغداد هم مرگ فاطمه را به دلیل مصدومیت شیمیایی به رسمیت نشناخته و این دیگر برای مادر فاطمه غیر قابل تحمل است، می گوید معنای این کار چیست؟ آیا دفاع از داعش نیست که حمله شیمیایی را هنوز قبول ندارند؟از وی درباره توجه سازمان های بین المللی سوال کردیم، گفت از ابتدا هیچ ندیدیم . کدام حقوق بشر ، کدام مجامع بین المللی؟ آنها که برای هر چیز کوچکی جنجال به پا می کنند، الان کجا هستند؟چهره مادر فاطمه هم نشان از افسردگی داشت و این موضوع را خودش هم تایید کرد؛ بویژه با اوضاع معیشتی و زندگی که برایش درست شده ، مشکلات روحی اش چندبار بیشتر شده است و به دلیل آلودگی خانه و تا هنگام انهدام لوازم منزل و جایگزینی لوازم و اثاثیه جدید، مجبور است در کرکوک مرکز استان تامیم عراق زندگی کند و این موضوع به خانواده اش فشار مالی زیادی وارد کرده است و کسی هم سراغش را نمی گیرد، بویژه که کارشناسان گفته اند همه وسایل زندگی اش باید سوزانده شود. ** پیام محمد به جامعه جهانی: چرا نمی بینید؟با ابو رضا سراغ یکی دیگر از مصدومان رفتیم که او نه در شهر و خانه که در پشت خاکریز مصدوم شده است؛ "محمد جمعه محمود".در خانه را که زدیم دو سه جوان آمدند در را گشودند و خوش آمد گفتند و ما را به داخل اتاق دعوت کردند و ما با همه آنها روبوسی کردیم، بدون این که بدانیم محمد مصدوم شیمیایی کدام یک از آنهاست.وقتی داخل اتاق مستقر شدیم محمد شروع کرد به صحبت کردن و تعارفات معمول ، اما صدایی از دهانش خارج نمی شد. بعد داماد خانواده توضیح داد که حنجره محمد در حمله شیمیایی آسیب دیده است. محمد از جمله گروهی از مصدومان است که به ایران اعزام شد و دربیمارستانی در تبریز تحت درمان قرار گرفت و ازحمایت های جمهوری اسلامی و مردم ایران از اهالی منطقه در مقابل داعش تشکر کرد و بعد هم یادی از مردم خونگرم تبریز و میهمان نوازی تبریزی ها.محمد قرار است پس از یک دوره مصرف داروهایی که در ایران در اختیارش قرار داده اند، دوباره آزمایش بدهد و در صورتی که داروها موثر واقع نشد، آنگاه مرحله دیگری از مداوا روی او شروع شود. او که طی دو سال گذشته در تشکیلات الحشدالشعبی (الحشد الترکمانی) با داعش جنگیده است، بعد از آن روز لعنتی تا حالا دچار ناراحتی های روحی شده است. او گفت: صدایم در نمی آید و این موضوع عذاب و رنجم می دهد، بنابراین سعی می کنم از جمع فاصله بگیرم و این بر اعصابم تاثیر مضاعف می گذارد. محمد صحبت می کرد و ابو رضا (طلعت) به فارسی ترجمه می کرد : دو سال است که زیر انواع فشار داعش زندگی می کنیم و کسی توجه نمی کند. او ادامه داد: این حرف مرا از رسانه تان به دنیا برسانید، "چرا هر صدایی را که دلتان می خواهد خوب می شنوید ولی ما را نمی بیند؟ چون فقیر هستیم یا اینکه انسان هایی هستیم که به دین و مذهبمان ایمان داریم و پیرو علی(ع) هستیم؟ "آخرین کلمات بی صدای محمد این بود:"ما جواب می خواهیم ؛ آیا سکوت شما نشانه این است که با داعش هستید یا ...؟"پیش از ترک تازه، بچه های منطقه ما را به یک خانه بردند که صاحب آن مجبور شد به عمق چند متر خاک ٬ یک واحد از دو واحد منزلش را عوض کند و وسایلش را آماده امحاء و سوزاندن کرده بود. لحظه ای که ما رسیدیم ، یک واحد کاملا صاف بود و با گچ نقشه اش ساختمان جدید را روی زمین مشخص کرده بودند. صاحب خانه درحالی که واحد روبه رویی را به دلیل آلودگی غیر قابل استفاده رها کرده بود، هنگام تصویربرداری بارها تاکید به هیچ چیز دست نزنید حتی به شیر آب دستشویی !** فرصت ما آن روز تمام شده بود و باید برمی گشتیم بغداد که این روزها در یک بن بست سیاسی گرفتار شده است و این موضوع محمد و سایر مصدومان و اهالی منطقه را بیشتر عذاب می دهد که "بر سر قدرت به نزاع پرداخته اند، درحالی که سایه تهدید تروریسم هنوز از سر مردم عراق برداشته نشده است". داعش درست سه روز قبل از انجام سفر گروه ایرنا به تازه، خاکریزهای دفاعی البشیر را یک بار دیگر مورد حمله شیمیایی قرار داده بود که تعدادی از نیروهای تیپ 16 الحشد الشعبی و پیشمرگان کرد را مصدوم کرد و دقیقا دو روز بعد از تهیه این گزارش ٬ بازهم از سلاح شیمیایی در همین منطقه استفاده کرد که گویا رفته رفته دارد به امری عادی تلقی می شود، بطوری که دیگر حتی رسانه ها نیز در انتشار اخبار آن ولعی از خود نشان نمی دهند و این نکته ای است که رنجش اهالی منطقه را موجب می شود. تازه ٬ واقع در حدود 20 کیلومتری جنوب کرکوک و روستای البشیر ، عمدتا شیعه نشین است و مردمانش به زبان ترکی تکلم می کنند و بسیاری از روستاهای اطراف این مناطق سنی نشین است که عمدتا عرب، ترکمن و کرد هستند.اهالی شیعه ترکمن تازه و البشیر و طوزخورماتو و آمرلی در شمال عراق ٬ طی دو سال گذشته با گروه های تروریستی مقابله جانانه ای کردند و در نبرد مقدس علیه تکفیری ها ، از همه جهان قطع امید کرده اند و تنها با یک نام بیش از همه آشنا و مانوس اند؛ "قاسم سلیمانی".خاورم*1*1770*2041**
















































21/02/1395





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن