واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دست به دنياي حساس سالمندان نزنيد!
برخي از ويژگيهاي شخصيتي وجود دارد كه تمام وجوه شخصيتي فرد را تحت تأثير قرار ميدهد. اين ويژگي ميتواند جزو فضايل يا رذايل اخلاقي باشد...
نویسنده : بهنام صدقي
برخي از ويژگيهاي شخصيتي وجود دارد كه تمام وجوه شخصيتي فرد را تحت تأثير قرار ميدهد. اين ويژگي ميتواند جزو فضايل يا رذايل اخلاقي باشد. براي مثال وقتي فردي دروغگو است، معمولاً فقط يك جنبه از شخصيت او اين گونه نيست بلكه اين ويژگي تمام جنبههاي شخصيتي او از جمله امانتداري يا اعتماد را تحت تأثير قرار ميدهد.
تصور كنيد كسي خوش رو يا مهربان باشد. به احتمال قريب به يقين خواهيد ديد كه وجوه فردي، خانوادگي و اجتماعي خيلي موجهي دارد و همه به نوعي از او تعريف ميكنند (البته اين ميتواند نوعي خطاي شناختي هم به وجود بياورد). مهرباني و عطوفت از آن دست ويژگيهايي است كه تمام ابعاد شخصيتي ما را جهت مثبت ميدهد. حالا اگر اين مهرباني در قالب عشق و احترام به بزرگترها و سالمندان باشد، اثراتي شگرف در زندگي ما خواهد داشت. به فرزندان خود بياموزيم كه مهربان باشند، مخصوصاً با سالمندان، با پدر و مادر، با پدربزرگ و مادربزرگ. انسانهاي ارجمندي كه مدتي بسيار مراقب ما بودهاند و حال ما مدت كوتاهي فرصت داريم تا از ايشان به خاطر تمام از خودگذشتگيهايي كه داشتهاند تشكر كنيم. ماحصل گفتوگوي ما با سجاد علمرداني، روانشناس و مشاور خانواده را در اين زمينه ميخوانيد.
مهرباني با شيوهاي نو
گاهي شكاف بين اين دو قشر، يعني فرزندان و پدران و مادران، به قدري زياد است كه ما نميتوانيم با شيوههاي قديمي كودكان خود را ملزم كنيم كه به والدين (پدربزرگ يا مادربزرگ) احترام بگذارند. مهرباني امري دروني است كه شايد بخش بزرگي از آن به فرد و نوع تربيتي وي برميگردد.
گاهي فرد مهربان است، ميخواهد عشق بورزد و دوست دارد علاقهاش را نشان دهد اما يا در ارتباطات كلامياش الكن است (نه اينكه لكنت دارد، بلكه منظور اين است نميتواند يا خجالت ميكشد بيان دارد يا فكر ميكند به غرور وي برميخورد) يا نميتواند عملاً دوست داشتن و محبتش را نشان دهد چه به فرزند، والدين، همسر يا دوست!
اين يكي از موانع ارتباطي است كه با وجود قلب پر از عشق و مهر، نميتوان او را به خاطر اين امر تحسين كرد، چراكه جامعه و سبك زندگي امروز بيشتر به گفتنها و بيان اهميت ميدهد و سرمايهگذاري رواني روي زبان است (گرچه امري نادرست است). پس تكليف چيست؟
بيشتر روانشناسان و جامعهشناسان معتقدند شيوههاي نوتري در مهر ورزيدن وجود دارد و آن، بيان احساسات به شيوهاي تلفيقي است. به شيوهاي كه زبان كنار عمل باشد و عمل با زبان پوشش داده شود. يعني اگر ميگوييد: پدربزرگ دوستت دارم بايد عملاً اين را نشان دهيد.
شكافها را پر كنيم!
فاصلهاي كه بين زبان و عمل افتاده، فاصلهاي نيست كه به سادگي قابل ترميم باشد. احتمالاً به دليل تغيير سبك زندگي خانوادهها و اجتماع به صورت خيلي سريع، اين مسئله و بيعاطفگي همهگير شده و به يك روند طبيعي تبديل شده است (كاري با خوب بودن يا بد بودن داستان نداريم) اما احتمالاً ميتوان به شيوههايي متوسل شد تا اين فاصله به اندازه يك جهان نباشد! سببشناسي موضوع و توجه به قسمتهايي كه ميتواند شرايط را بهتر كند و برجستهسازي آن ميتواند اولويت كار باشد. از ارزشگذاري گرفته تا احترامهاي سادهاي كه افراد را براي احساس اينكه به من احترام ميگذارند، اقناع كند. انسان مخصوصاً افراد پير به چيزهاي بسيار كوچك احتياج دارند كه احساس رضايت كرده و احساس كنند بچهها يا نوههايشان آنها را دوست دارند. از اجازه دادن به كنترل ميزان آب گلدان گرفته تا خواهش براي نان خريدن براي خانه.
محبت را ميتوان با يك بوسه هديه كرد يا يك لبخند حتي سطحي! افراد پير آدمهاي غريبي هستند كه نياز به محبت زياد دارند، چراكه در مرحلهاي از زندگي هستند كه بحران كماليابي در برابر پوچي يا نوميدي را تجربه ميكنند. وي ميانديشد من كه به اين نقطه رسيدم چه چيزي همراهم است!؟ عزت است؟ پول است (زندگي آرام)؟ آسايش است؟ فرزند و نوه است؟ احترام است؟ آيا تنها نيستم؟ آيا در كاري كه بيش از 40، 30 سال زحمت كشيدم و عرق ريختم، ثمري هست؟
تمام اينها بخشي از ترديدها و جدالهاي زندگي در اين سالهاست. شما بينديشيد فرد در لبهاي تيغ مانند با افكاري زهرآلود در حركت است كه هر آن ميتواند به احساس پوچي و نوميدي بينجامد (انسان هر چه پيرتر ميشود حساسيت كلامي و عملياش نسبت به پيرامون بيشتر ميشود)، در اين موقع شما با بيتوجهي و كملطفي ميتوانيد وي را به سمتي دهشتناك سوق دهيد.
دنياي سالمندان را خراب نكنيم!
گاهي انجام ندادن كاري توسط ما كمك به بهبود روابطمان با پدربزرگها و مادربزرگها ميكند! اين كار چيست كه آنقدر مهم است كه نيازي به هيچ كار ما نيست؟ احترام به روابط، سنن، عقايد و پذيرندگي آنها به عنوان بخشي از فرد و در نهايت با آغوش باز پذيرفتن.
اگر فرد بداند كه تغيير بعد از سنيني ممكن نيست يا خيلي سخت بوده و انسان در شرايطي است كه نميتواند تغيير كند، پس نبايد دست به كاري بزند كه منجر به تغييرات آزاردهنده شود. وقتي ميگوييم كاري نكنيد يعني دست به تغيير دنياي سالمندان نزنيد.
زمانهشناس باشيم!
حضرت علي (ع) ميفرمايند: «فرزند زمان خويشتن باش». اين بدان معني نيست كه سنت را فراموش كن! بلكه به معناي آن است كه رو به جلو باش، ترس به خودت راه نده و نگو كه افراد جديد با شرايط جديد يا وسايل و ابزار جديد با من يا موقعيت من سازگار نيست و نميتواند باشد. فرزند زمان خويشتن بودن منافاتي با عدم رعايت سنتها ندارد. انسان دانا از گذشته ميآموزد و رو به جلو حركت ميكند.
ما با شناختن فرهنگ زمان پدر يا پدربزرگ يا مادر يا مادربزرگ، خود را راحتتر ميتوانيم با شرايط منطبق كنيم. پس فرهنگ نسل قبل را شناختن به معني زيستن در زمان پدربزرگ يا مادربزرگ نيست بلكه نوعي همدلي است. محبت، نوازش، احساس امنيت دادن، توجه و كنترل عوامل ساده و بيهزينهاي هستند كه ميتوانند تأثير شگرفي بر سالمسازي و بهينهسازي روابط ما با سالمندان داشته باشند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]