واضح آرشیو وب فارسی:بانکداری ایرانی: علینقی مشایخی معتقد است: لازمه اهمیت دادن به فرهنگ تشکیل نهادهای مختلف فرهنگی نیست. بلکه اهمیت دادن به فرهنگ این است که نهادی را که بیشترین تاثیر را بر فرهنگ می گذارد، هم از نظر مالی و هم از نظر فکری تقویت کنیم.اقتصادنیوز نوشت: علینقی مشایخی معتقد است: لازمه اهمیت دادن به فرهنگ تشکیل نهادهای مختلف فرهنگی نیست. بلکه اهمیت دادن به فرهنگ این است که نهادی را که بیشترین تاثیر را بر فرهنگ می گذارد، هم از نظر مالی و هم از نظر فکری تقویت کنیم. تعدد نهادهایی که با عنوان اقدامات فرهنگی و آموزشی از دولت بودجه و کمک دریافت می کنند، اخیراً حسن روحانی، رئیس جمهوری، را به واکنش واداشت. او به طور رسمی نسبت به تعدد نهادهایی که با ادعای فعالیت فرهنگی بودجه می گیرند انتقاد کرد و گفت: «فرهنگ مقوله ای است که در سطح دبستان و دبیرستان ساخته می شود و اگر حتی یک پنجم پول هایی که با تابلوی نهادها و تشکیلات مختلف از بودجه عمومی دریافت می شود در داخل آموزش و پرورش خرج شود تعالی فرهنگ نسل جوان و نوجوان چندین برابر خواهد شد.» در همین رابطه علینقی مشایخی، اقتصاددان، در گفت وگویی ضمن تأکید بر اینکه «بهترین و کلیدی ترین اقدام برای اثرگذاری بودجه های فرهنگی توجه به آموزش و پرورش است.» اظهار کرد: «لازمه اهمیت دادن به فرهنگ تشکیل نهادهای مختلف فرهنگی نیست. بلکه اهمیت دادن به فرهنگ این است که نهادی را که بیشترین تاثیر را بر فرهنگ می گذارد، هم از نظر مالی و هم از نظر فکری تقویت کنیم.» او درباره این نهادهای متعدد گفت: «این نهادهای فرهنگی باید محصولاتی تولید کنند که با فروش آنها تامین شوند و توسعه پیدا کنند. ولی وقتی بودجه این نهادها را دولت می پردازد چون معمولاً اینها هم خارج از قانون محاسبات هستند و سهمی که از بودجه می گیرند در قالب کمک است، ممکن است این بودجه را بدون حساب و کتاب خرج کنند و فعالیت شان هم نتیجه ای نداشته باشد.» در ادامه می توانید چکیده ای از مهم ترین بخش های این مصاحبه را که بخوانید. *وقتی به موسسه های متعددی نگاه می کنیم که به هر حال هر کدام درصد یا مبلغی بعضاً قابل توجه از بودجه را به خود اختصاص می دهند، باید ارزیابی کنیم که واقعاً هزینه هایی که صرف کرده ایم و فعالیت هایی که این نهادها داشته اند، چقدر اثرگذار بوده است. آیا از وضعیت فرهنگی امروز جامعه و از پیشرفت فرهنگی راضی هستیم؟ قاعدتاً نیستیم. اگر راضی بودیم، لازم نبود پلیس نامحسوس طراحی شود. اگر بود، شاهد هنجارشکنی های گسترده اعتقادی و اخلاقی در جامعه نبودیم، فساد، رشوه و اختلاس را نمی دیدیم و در مقابل، شاهد انجام وظایف از سوی مردم بودیم. *انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی بوده که مبنای فرهنگی داشته است. به همین دلیل نظام برای فرهنگ اهمیت زیادی قائل بوده و هر گروهی که می خواسته در حوزه فرهنگی فعالیت کند، مورد حمایت قرار گرفته است. این حمایت بدون ارزیابی برنامه های این گروه ها انجام شده است. پس از کمک به این گروه ها نیز میزان اثربخشی آنها مورد بررسی قرار نگرفته و فقط مدام تعداد این گروه ها و موسسات بیشتر شده است. * وقتی وضعیت فرهنگی جامعه دچار مشکل می شود، ممکن است خود این مساله زمینه ساز این تصور شود که نهادهای قبلی موثر و کافی نبوده اند و باید نهادهای جدیدی ایجاد کرد. بنابراین تعدد نهادها به وجود می آید بدون اینکه میزان اثرگذاری نهادهای قبلی بررسی شود. *ضروری است پس از یک ارزیابی، نهادهایی که اثربخش نبوده اند تعطیل شوند تا هم وقت نیروهای انسانی که در آنها مشغول اند و هم منابع پولی و مالی کشور هدر نرود. *آموزش و پرورش یکی از کانال های مهم برای تاثیرگذاری بر فرهنگ است که با نسل نوجوان و جوان کشور سر و کار دارد. اگر آموزش و پرورش درست و قوی باشد، می تواند نه تنها بر دانش آموزان، بلکه روی خانواده های آنها هم اثر بگذارد. آموزش و پرورش مهم ترین نهادی است که به دلیل ارتباط دائم و نظام مند با بچه ها و والدین آنها، می تواند اثرات فرهنگی مثبتی بگذارد یا برعکس ناتوان و بی خاصیت باشد و حتی آثار منفی داشته باشد. *در سال 94 سهم هزینه های پرسنلی از اعتبارات این وزارتخانه به بیشتر از 98 درصد رسیده است. در نتیجه سهم نگهداری و تعمیر ساختمان، تجهیز مدارس با وسایل ورزشی و فراهم کردن امکانات برای فعالیت های فرهنگی از اعتبارات در حد صفر است. در نتیجه ساختمان های مدارس مخروبه می شود، بچه ها در کلاس های نامناسب درس می خوانند و از امکان فعالیت های فوق برنامه که شخصیت بچه ها را می سازد، بی بهره می مانند. *من به خاطر دارم وقتی ما درس می خواندیم، معلم هایمان از نظر تامین مالی از اقشار خوب جامعه بودند. آنها می توانستند با حقوقی که می گرفتند زندگی مناسبی داشته باشند. ما آموزش و پرورش را از نظر بودجه جاری به این فقر رسانده ایم که معلم شدن با ناتوانی مالی برای اداره زندگی همراه شده است. در نتیجه هر کس معلم می شود، باید برای اداره زندگی اش کارهای جانبی داشته باشد. *اگر ما آموزش و پرورش را در فقر نگه داریم به طوری که منابعی برای ساماندهی به فعالیت های فوق برنامه در اختیار نداشته باشد و نتواند معلمان را تامین کند، در نهایت بچه هایی که از این سیستم بیرون می آیند، مستعد هر گونه کج روی هستند. پس از آن اگر در هر نهاد فرهنگی دیگری هم هزینه کنیم، اثری بر این بچه ها ندارد. *تنها صرف منابع کافی نیست و به صرف اینکه منابع مالی زیادی به آموزش و پرورش تزریق شود، مشکلات این وزارتخانه حل نمی شود. اگر مدیریت آموزش و پرورش ضعیف باشد، فکر قوی برای طراحی برنامه ها و توان اجرایی قوی برای سازماندهی و هدایت کار وجود نداشته باشد، ممکن است حتی پول زیاد هم صرف اقدامات اشتباه شود. *اگر نهادهای فرهنگی یک محصول فرهنگی داشته باشند که جامعه طالب آن باشد، می توانند با فروش آن هزینه های خود را تامین کنند، ولی اکثرشان چنین محصولی ندارند، پس باید به فکر این باشند که محصولی مطابق ارزش های خودشان تولید کنند که جامعه آن را جذب کند چون نمی توان گفت جامعه مسائل فرهنگی و ارزش محصولات فرهنگی را نمی فهمد. بالاخره درصدی از افراد جامعه به این محصولات علاقه دارند و حاضرند برایش پول بپردازند. این نهادهای فرهنگی هم باید محصولاتی تولید کنند که با فروش آنها تامین شوند و توسعه پیدا کنند. ولی وقتی بودجه این نهادها را دولت می پردازد چون معمولاً اینها هم خارج از قانون محاسبات هستند و سهمی که از بودجه می گیرند در قالب کمک است، ممکن است این بودجه را بدون حساب و کتاب خرج کنند و فعالیت شان هم نتیجه ای نداشته باشد. در حالی که به نظر من خود این نهادها باید نسبت به بیت المال احساس مسوولیت کنند.
دوشنبه ، ۳خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بانکداری ایرانی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]