واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهرگزارش می دهد؛
شهابی به رنگ نور/ داستان شهیدی که از پای جامانده اش خبر داد
شناسهٔ خبر: 3616401 - چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰
استانها > سمنان
شاهرود - دیدار با خانواده شهید همیشه از شیرینی خاصی برخوردار است اما دیدار با مادر شهیدی از جامعه چهار هزار نفری شهدای روحانی که از پای جا مانده خویش خبر می دهد اهمیتی ویژه دارد. به گزارش خبرنگار مهر، دیدار ماهانه مسئولان تبلیغات اسلامی استان سمنان و شهرستان شاهرود از خانواده شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم، این بار ما را به سوی منزل شهید شهاب الدین ادریسی می کشاند شهیدی که حوزه و درس و علم را رها کرد و بعد از هشت ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل در نوروز ۶۵شهد شیرین شهادت را نوشید. درب کوچک منزل شهید ادریس آبادی گشوده می شود و فضای خانه با عطر خوش آمد مادر گرامی اش آکنده اما حس قریبی در این منزل کوچک وجود دارد که انسان را بارها به نزد خویش می کشاند چرا که اینجا منزل شهیدی است که پس از اصابت ترکش به بدن و انقطاع پاهایش، پس از یکروز در خواب آدرس پای جا مانده خود را به همرزمش می دهد.
شهاب گردان کربلا جاودانه شد حاجیه خانم ادریس آبادی درباره شهادت شهاب می گوید: بارها به جبهه رفته بود و این بار نزدیک های نوروز۶۵بود که قصد رفتن کرد هنوز مدتی نگذشته بود که با اصابت خمپاره به سنگر شهد شیرین شهادت می نوشد در حالی که یکی از پاهایش در زیر آوار مدفون شد. این مادر شهید درباره نحوه یافتن پای جا مانده شهاب، توضیح می دهد: یکروز پس از شهات شهاب همرزمش او را در خواب می بیند و به وی می گوید: «در قسمتی از سنگر پایم را بجوئید همانجاست ...» اما پس از گشتن، ناامیدانه باز می گردند و این بار برای بار دوم در تلاش برای یافتن پای قطع شده شهاب، آن هم درست همانجایی که خودش در خواب به همرزمان خبر داده بود، موفق می شوند. بغض فروخفته این مادر شهید نمی گذارد مابقی ماجرا را تعریف کند و بگوید که شهابِ گردان همیشه پیروز کربلا، همان گردان عشق که در شاهرود آوازه ای بلند به همراه دارد، در حالی که ۲۴سال داشت در منطقه فاو به شهادت رسید. شهابم باز زبان روزه رفت شهاب الدین طلبه شهیدی بود که پدرش از کارکنان شریف کارخانه قند شاهرود بود و با وجود زندگی در روستای مغان، هر جمعه با پای پیاده فاصله شش کیلومتری منزل تا مصلای نماز جمعه شاهرود را طی می کرد، نماز شبش ترک نمی شد و در احترام گذاشتن به دیگران سبقت می گرفت. مادرش می گوید: شهاب الدین همیشه روزه بود حتی زمان شهادت و من می دانم که او نیز مانند مولایش تشنه لب رفت در آن ظهر پنجم فروردین ماه. در وصیت نامه اش می گوید: پدر و مادر عزيزم! اين روز که دارم وصيت نامه را مي نويسم روز اربعين حسين بن علي(ع) و ياران فداکارش است. هميشه بدانيد که اين عبد مسکين خونش سرخ تر از علي اکبر و علي اصغر نخواهد بود و از شما مي خواهم که وقتي جسد مرا آوردند خوشحالی کنيد و عروسی مرا با شهادت جشن بگيريد، که اين برای ما افتخاری است و شيون و زاری نکنيد که دشمنان ما خوشحال خواهند شد و دعای فرج را بخوانيد که آقامان زودتر بيايد که ما منتظر قدم او هستيم و در راه اسلام و امام از هر چه داريد بگذريد که نيکو است. من نميتوانم وصيتي به مردم بکنم چونکه لياقت آن را ندارم، فرزندی کوچک از آنهايم. برادر از شما مي خواهم که وصيت حضرت علي (ع) را در آخر وصيتم بخوانيد . «و من وصيه له عليه السلام للحسن و الحسين عليهما السلام» لما ضربه ابن ملجم لعنه الله: «اوصيکما بتقوي الله، و ان لا تبغيا الدنيا و ان يغنکما و لا تاسفا علي شيء منها زوي عنکما، و قولا بالحق، و اعملا للاجر، و کونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا...
شهید ادریس آبادی یک مومن واقعی بود امام جمعه موقت شاهرود و همرزم این شهید والا مقام نیز درباره شخصیت وی می گوید: با شهاب در حوزه علمیه قم و شاهرود همدرس و همراه بودم با اینکه شهاب دو سالی از من بزرگتر بود اما رفاقت نسبتا خوبی با هم داشتیم چیزی که به وضوح از او به یاد دارم نجابت و البته همیشه در نماز بودنش است تا آن روز که رفت و دیگر اورا ندیدم. حجت الاسلام حمید عبدالهیان خطاب به مادر شهاب، می افزاید: فرزند صالح نعمتی است که خداوند به هرکس عطا نمی کند و این نعمت این بار برای شما مادر گرامی به بهترین نحو متبلور شد تا جایی که شهید شهاب الدین ادریس آبادی حتی در هنگام شهادت نیز با لبان روزه به دعوت حق لبیک گفت. وی درباره آخرین دیدار با شهاب می گوید: در روزهای پایانی اسفندماه۶۵ بود که دیگر من راهی شاهرود شدم چرا که در یک گردان نبودیم و ما قرار بود عید را در شاهرود باشیم اما شهاب الدین و همرزمانش به تازگی وارد منطقه شده بودند و قرار بود جایگزین ما باشند هرچند به درستی از واپسین دیدار خاطره ای ندارم اما همان روزها آخرین روزهای عمر با برکت شهاب بود. رئیس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان شاهرود از روزگار دور می گوید از آن زمان که بچه های گردان کربلا در جبهه ها غوغا کرده بودند و نامشان رعشه بر تن عراقی ها می انداخت و شهاب یکی از شیردلان این گردان بود. مادر شهید بودن برایم افتخار است سخن گفتن با مادر شهید ادریس آبادی حلاوت خاصی دارد آنجا که با فخر و افتخار می گوید: افتخار کردم به شهدات فرزندم هرچند برایم دوری اش سخت است و هنوز دلتنگش می شوم. نگاهی خاص به عکس فرزندش دارد و می گوید: شهاب پسرخوبی بود از زمان انقلاب سابقه مبارزه داشت و پس از انقلاب هم که در شاهرود و منازل مسکونی شرکت قند ساکن شدیم، به دنبال فعالیت های دینی، پژوهشی و اجتماعی بود همیشه بچه های محل را به نماز تشویق می کرد و این ها همه از خصوصیات بارز او بود. شهاب در آخرین روز دیماه سال۴۱در شاهرود به دنیا آمد، ازدواج نکرد و همه زندگی اش را وقف عبادت و مجاهدت در راه حق تعالی گذراند مادرش می گوید: روزی که شهاب رفت به من گفت مادر شاید من برنگردم تو باید بدانی که از رفتنم دوست ندارم هیچگاه ناراحت باشی پس استوار باش و تا امروز این نوا در گوشم وجود دارد.
شهدا چراغ راه هستند مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز در این دیدار از شهدا به عنوان چراغ راه سعادت یاد کرد و گفت: تمسک به شهدا می تواند انسان را از معضلات زندگی مادی دور بدارد. حجت الاسلام علی شکری با بیان اینکه ولایتمداری خصوصیت بارز همه شهدای انقلاب اسلامی است، ابراز داشت: نگاهی به وصیت نامه شهدا من جمله شهید ادریس آبادی نشان می دهد که غالب این شهیدان گرانقدر خانواده و آشنایانشان را به پشتیبانی از ولایت دعوت می کنند. وی با اشاره به ویژگی های شهدا، بیان داشت: شهدا همیشه در زمره السابقون هستند و سیره عملی شان می تواند راهگشای امور مان باشد از طرف دیگر نهادهای فرهنگی کشور می بایست در راه شناساندن فرهنگ شهادت به نسل جوان اهتمام ویژه ای داشته باشند. ترک منزل شهاب و مادر خوش صحبتش که ته لهجه اراکی در سخنانش نهفته، کمی سخت است شیرین سخن می گوید و از کسی تعریف می کند که مانندش این روزها پیدا نمی شود شهیدی که از پای بریده خود خبر داد و با دهانی روزه به لقاء الله پیوست. درب منزل بسته می شود و پرده آخر روایت دیدار ما با مادر شهید شهاب الدین ادریس آبادی همینجا به اتمام رسید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]