واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه ۲۸ اردیبهشت یادروز خیام؛
پیوند شعر خیام نیشابوری و نیاز امروز
شناسهٔ خبر: 3661350 - سهشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۱
استانها > فارس
شیراز- در جامعه امروز ما که در بسیاری مواقع شتابزدگی، سطحینگری و احساسگرایی رواج یافته، سخنانی از جنس رباعیات خیام میتواند به خردگرایی و ژرفاندیشی در جامعه کمک کند. خبرگزاری مهر، گروه استانها؛ کاووس حسنلی*: جهان گذشته ما جهانی دیگر بود. ساختارها و رفتارهای اجتماعی گذشته، امروز بهکلی دگرگون شده و شرایطی تازه پدید آمده است. امروزه دیگر سرایش شعر به شیوه نظامی، خیام، عطار، مولوی، سعدی و حافظ پسند صاحبذوق نیست. اما پرسش این است که چرا در همین جامعه امروزی هنوز شعرهای همین شاعران از پرخوانندهترین شعرها هستند!؟ آیا معنای این رویداد این است که ساختارهای ذهنی و زیباییشناختی این مردم همچنان کهنه مانده و تغییر نکرده است؟ یا راز دیگری اینجا وجود دارد؟ در اینجا باید دو چیز روشن شود: یکی این که آیا مفاهیم موجود در این آثار است که این همه خواننده را برای خواندن برانگیخته است یا شیوه بیان؟ آیا کسی چون خیام که در جهانی دیگر زیسته است، و جهاننگری دیگری داشته است، به درد مردم امروز ما هم میخورد یا خیر؟ اینکه چرا خیام همین امروز هم به بخشی از نیازهای جامعه ما پاسخ می دهد؟ به گمان من این راز را می توان در ویژگیهای هفتگانه زیر جستجو کرد: پدیدههای هنری همچون روز روشن است که هنرِ شعر با «چگونه گفتن» شکل می گیرد نه با «چه چیزگفتن». اگر بلندترین، بهترین و ژرفترین مفاهیم را نتوان در سخنی زیبا و فریبا بیان کرد، شعر پدید نمی آید. در صورتی که می توان معمولی ترین و پیش پا افتاده ترین مضامین را در سخنی افروزنده و انگیزنده بیان کرد و شعر آفرید. پرسش این است که چرا هنوز شعرهای این بزرگان از پرخوانندهترین شعرها هستند؟ آیا معنای این پدیده این است که ساختارهای ذهنی و زیباییشناختی این مردم همچنان کهنه مانده و تغییر نکرده یا راز دیگری در اینجا نهفته است؟ چرا متنهایی که در جهان گذشتگان که جهانی دیگرگونه بوده، تولید شده، امروز هم همچنان مصرف میشود. آیا دلیل جادوی همیشگی این سخنان در وجه هنری آنها نیست؟ آنچه سخنسرایان نامداری چون خیام، مولوی، سعدی، حافظ و دیگران گفتهاند هرگز هیچ مطلب تازهای نیست. به سخنی دیگر هیچ موضوع یا مطلبی را نمیتوان در دیوان این شاعران یافت که پیش از آنها دیگران نگفته باشند. آنچه باعث میشود بسیاری از مطالب به نام آنها، در ذهن و ضمیر جامعه بماند شیوه بیان انگیزنده و افروزنده آنهاست. سخن معمولی در کارگاه ذوق این سخنوران، با کیمیاگری خیال تغییر جنسیت می دهد و به پدیدههای هنری تبدیل میشود. افسون این پدیده هنری افسونی جاودانه است که از مرزهای زمان و مکان درمیگذرد. امروز ما هنگامی که شعر کسی همچون خیام و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ را میخوانیم، با اثری هنری روبهرو هستیم که گذر زمان ارزش هنری آن را نابود نکرده است. حال اگر بپذیریم که رباعیات خیام پدیدههایی هنریاند و باور داشته باشیم که زیبایی پدیدههای هنری از مرز زمانها میگذرد میتوانیم به این نتیجه برسیم که مردم امروز ما در جهان مدرن همچنان نیازمند بهره وری از این پدیدههای هنری هستند. زیرا جادوی هنر از مرز زمانها میگذرد و دیروز و امروز نمیشناسد. خردورزی و تعقلگرایی عنصر دیگر رباعیات خیام «خردورزی و تعقلگرایی» است. خیام نیز می توانست مانند برخی از صوفیان زمانهاش به سمت خانقاه بغلتد و با تسلیم و پذیرش اجازه طرح هیچ پرسشی را به خود ندهد. اما که او راهی دیگر برگزید. اغتنام فرصت و بهرهگیری از فرصتهای موجود در جهان، یكی از بنمایههای اساسی آثار بسیاری از اندیشمندان بوده و خواهد بود، اما آنچه در پیوند با خیام شایسته یادآوری است، آن است كه پافشاری او بر این مضمون و تداوم او در درنگ اندیشمندانه برابر معمای هستی، او را در این گونهی اندیشگانی بلندآوازه كرده است. اینک اگر باور کنیم که یکی از بنیادیترین ویژگیهای رباعیات خیام اندیشهورزی و تعقلگراییاست، در جامعه امروز ما که در بسیاری مواقع شتابزدگی، سطحینگری، جزماندیشی و احساسگرایی رواج یافته و فراگیر شده است، سخنانی از جنس رباعیات خیام میتواند به خردگرایی و ژرفاندیشی ما کمک کند. درنگ و تامل امروزه در شتاب شگفتانگیز فناوری ارتباطات، بسیاری از مردم امکان تامل و درنگ را از دست دادهاند. هر روز میلیونها متن خبری و غیر خبری در شبکههای مجازی در حال انتشار است و مردم خواه ناخواه در هجوم بیامان این پیامهای غیر قابل اعتماد قرار دارند. از یک سو انتشار بیوقفه و پرسرعت این اخبار و اطلاعات آگاهی مردم را در پیوند با بسیاری رویدادها در پهنه جهانی افزایش میدهد و از سوی دیگر درنگهای بایسته را از آنها باز میگیرد. این انفجار اطلاعات شاید سطح آگاهی امروزیان را گستردهتر کرده باشد، اما عمق اندیشههای آنان را بهشدت کاهش داده است. گذشتگان ما هرگز این همه تنوع و پیچیدگی را نداشتهاند. راست آن است که امروز ما بیشتر از همیشه به درنگ و تامل نیاز داریم. امروزیان ما به سخنانی نیاز دارند که بتواند درنگ آنها را برانگیزد. و چه متنی درنگآمیزتر از رباعیات خیام؟ اگر کسانی باشند که بتوانند بسیاری از همین مردم را با رباعیات خیام آشتی بدهند، که البته چندان هم ساده نیست؛ شاید به ژرفنگری آنها بتوانند کمک کنند. کمبود فرصت همانگونه که پیش از این اشاره شد، تنوع و تکثر پدیدههای جهان امروز به گونهایاست که فرصتهای مردم را از دستشان ربوده است. زمان انگار معنایی دیگر یافته است. درست است که ما با ابزارهای جدید زودتر به مقصد میرسیم، اما تنوع هیجانانگیز آنها باعث شده که این زود رسیدن هرگز به صرفهجویی در زمان و اغتنام فرصت نینجامد. وگرنه در این دو سه دهه اخیر با این همه پیشرفت در تکنولوژی که کارهایمان نسبت به چند دهه اخیر در وقت بسیار کمتری انجام میپذیرد، باید فرصت بیشتری برای ما فراهم میآمد، در صورتی که چنین نیست. در هر حال ما ناگزیر در زمانی زندگی میکنیم که شرایط پیشآمده بسیاری از فرصتهای ما را از دستمان گرفته. شرایط اجتماعی امروز ما بهتر از همه جا در رمان میتواند بازنمود یابد. اما جهان امروز به بسیاری از مردم اجازه خواندن متنهای بلند را نمیدهد. آمارها هم نشان میدهند که رویکرد به رمانهای بلند در دهه اخیر به شدت کاهش یافته و رویآوری به سوی متنهای مینیمال است. از این نظر هم رباعیات خیام میتواند در جایگاه متنهایی «مختصر و مفید» به کار آید. پرسشگری عنصر فراگیر دیگر در رباعیهای خیام پرسشگری است. در یک نگاه ساده به نظر میرسد مردم امروز ما به دلیل تنوع و پیچیدگی موضوعات جهان معاصر پرسندهتر از دیروزیان باشند. اما اگر به واقعیتهای موجود نگاه دقیقتری داشته باشیم چیز دیگری میبینیم. راست آن است که در ذهن و ضمیر بسیاری از جوانان اگر پرسشهایی هم باشد این پرسشها چندان بنیادی نیستند. پرسشهایی هستند معمولا از لایههای نخستین زندگی. به قول مولوی «هم سوال از علم خیزد هم جواب». هنگامی که ذهن آدمی درگیر با مفاهیم بنیادی نباشد، پرسشهای او هم بنیادی نخواهد بود. از سوی دیگر هنوز هم میراث سادهانگاری، تسلیم شدگی و محکوم بودگی در بخشهای مهمی از جامعه ما وجود دارد. این صوفیگراییهای جدید و فرقههای آشکار و پنهانی که در بخشهایی از جامعه ما (واغلب به صورت زیرزمینی) پدید آمده است، نشان دیگری از بحرانهای اجتماعی ماست. وقتی جوان ما فرصت اندیشیدن به جهان هستی و فرصت نگریستن به آسمان، نداشته باشد، چه پرسش بنیادینی برای او پدید میآید؟ هویت طلبی ملی سخنسرایان بزرگی چون خیام متعلق به گروه خاصی از مردم نیستند. خیام بزرگ از شاعرانی است که متعلق به همه مردم ایران، از فرقهها و گروهها و اقوام و مذاهب گوناگون. این سرمایه مشترک میتواند برای همدلی و همسخنی مردم ما بسیار کارآمد باشد. مردم امروز این همدلی را بیش از همیشه نیاز دارند. خیام با زبانی ساده و بیحادثه و به دور از بازیهای لفظی به آفرینش آثاری محدود پرداخته که در طول سدههای گذشته در ذهن و ضمیر مردم ما جاری بوده و مدتهاست شهرتی جهانی پیدا کرده است. این سخن بدین معناست که مردم ما در درازای تاریخ، همواره به خیام نیاز داشتهاند. همچنان که به فردوسی، همچنان که به مولوی، همچنان که به سعدی و همچنان که به حافظ. هر کدام از این بزرگان ادب پارسی بخشی از نیازهای عاطفی، فکری و فرهنگی این مردم را پاسخ داده و میدهند. اعتبار جهانی خیام یکی از نامدارترین و شاید نامدارترین شاعر ایرانی باشد که سرودههایش در سراسر جهان گسترده شده باشد. صدها ترجمه به زبانهای گوناگون شرقی و غربی از رباعیات خیام در جهان منتشر شده و هر روز این گستردگی افزایش مییابد. در روزگاری که هر ملتی به دنبال بهانههایی برای شناختهشدن در سطح جهانی است، خیام میتواند یکی از سرمایههای ارزشمند جهانی باشد که متعلق به مردم ماست و اعتبار جهانی مردم ما را امروز نیز افزایش دهد. پس ما از این نظر هم به خیام نیاز داریم. *شاعر، نویسنده و استاد دانشگاه شیراز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]