واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر گزارش می دهد؛
قلعه قاجاری میزبان حاشیه نشینها/ توانمندسازی ساکنان قلعه دهشاد
شناسهٔ خبر: 3659723 - دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۲
جامعه > شهری
قلعه دهشاد در حوالی شهریارسالهاست میزبان جمعی ازمهاجران افغان است.بعضی از آنها شرایط نامناسبی دارند.با«جمعیت باور» همراه شدیم تا در کنار آنها گوشه ای اززخم های این خانواده هارا التیام بخشیم. خبرگزاری مهر، گروه جامعه - لیلا مقدمفر: اولین دیدار ما در قلعه تاریخی با فاطمه است که از همه سحرخیزتر بوده و حتی منتظر اهالی قلعه نشده، او آمده تا پیش از همه دردهایش را برای پزشکها توضیح بدهد، دارویی بگیرد و برود. گروه هم برای همین آمده اند، یک روز تعطیلشان را با هم قرار گذاشته اند تا کمی شادی و بهداشت و سبک زندگی برای مردمی که حالا سالهاست هموطنشان به حساب می آیند بیاورند، دکتر و مهندس و جامعه شناس و روزنامه نگار و مادر و فرزند و زن و شوهر هستند، این گروهی که فکر کرده اند باید کارهایی بکنند که کمی اثرگذاری و آگاهی و رشد و شادی و عشق بیافرینند، اینها را زمانی که دور هم دعا کردند به خودشان یادآوری کردند.
فاطمه از اهالی قلعه نبود فاطمه می گوید وقتی هفت ساله بوده با خانواده اش به ایران مهاجرت کرده. همان تاریخی که در ایران انقلاب شده بود و شوروی به افغانستان حمله هوایی می کرد. می گوید در کابل زندگی می کردند و پدرش کشاورز بوده، وقتی هم با ماشین به سمت ایران حرکت می کردند، فکر نمی کرده هیچ وقت برنگردد. الان فاطمه خاطره چندانی از آن روزها ندارد فقط می داند که مریض است و حتی نمی داند چشمهایش آب مروارید دارد. می گوید همیشه مریض است و نمی تواند کارهای خانه را انجام بدهد. از روزهای اول مهاجرت به ایران چیزهایی به یاد دارد، اینکه آنها را در اردوگاه هایی در سمنان و کرمان جا داده اند و حالا در سمنان فامیل دارد و خودش به خاطر ازدواج به حوالی تهران آمده، به جایی بیرون از این قلعه ای که در آن به گفتگو نشسته ایم. فاطمه سر صبح، زودتر از همه در مسجد محل استقرار تیم کمکهای خیریه نشسته، دکترها نرسیده اند و بقیه اعضای تیم در حال چیدن تجهیزات پزشکی در مسجد قلعه هستند، تنها جایی که تیم می تواند مردم قلعه را پذیرا باشد، قلعه ای تاریخی از دوره قاجار که حالا بیش از ۳۰ سال است هم ولایتی های فاطمه در آن مستقر شده اند و زندگی می کنند.
اینجا هر چندخانوار بخشی از قلعه را در اختیار گرفته که به آن حیاط می گویند. بیشترشان با هم فامیل هستند و از سادات حسینی، جوری که موقع درست کردن پرونده پزشکی از اینهمه شباهت فامیلی تعجب می کنیم. خانواده های تو در تو با فرزندان بسیار که خیلی وقتها مادرها اسم بچه ها یادشان نمی ماند. بیشترشان بیکار هستند و عده ای کارگری می کنند. اعتیاد هم خودش را به راحتی به قلعه رسانده تا فقر بعضی از خانواده ها بیشتر آزارشان بدهد. در بعضی از خانواده ها اعتیاد پدر باعث شده دخترهای جوان هم گاهی برای امرار معاش خانواده در زمینهای کشاورزی دهی که اکنون قلعه را در خود جای داده کار کنند، کارهایی مثل وجین کردن، کاموا بازکردن، برداشت سیب زمینی و از این قبیل کارهای روزمزد. روزگار بدی داشته اند، بهداشت ندارند. آنچه بیش از همه توجه تیم خیریه را به خود جلب کرده مساله بهداشت در این مکان است، وقتی از دور برج و باروهای قلعه، آسمان تمیز و آفتاب درخشان را دیدیم، فکر نمی کردیم همراه با بوی خوش دیوارهای کاهگلی، بوی فضولات احشام هم به مشام برسد، چرا که ساکنان قلعه، حیواناتشان را در خانه نگهداری می کنند، اعضای تیم که پیش بینی چنین مساله ای را کرده اند بعد از ویزیت هر خانواده به آنها بسته های بهداشتی حاوی مسواک و پودر لباسشویی و مواد ضدعفونی کننده می دهند، اهالی هم اصرار دارند که حتما بسته های بهداشتی را دریافت کنند اما به نظر می رسد مساله اصلی رقابت در رعایت بهداشت نباشد.
جلوی در مسجد توی آفتاب پاک قبل از ظهر، زنها و مردها صف کشیده اند تا نوبت ملاقات با تیم پزشکی فرا برسد، چهار پزشک جوان یکی یکی مردم را معاینه می کنند، نسخه می نویسند و بعد از آن نسخه ها به پرونده پزشکی هر خانواده ضمیمه می شود تا روز دیگری جمعیت نیکوکاری که امروز به قلعه آمده با کیسه هایی پر از دارو برگردد، تیم پزشکی قصد دارد با برخی داروخانه ها برای گرفتن تخفیف رایزنی کند، اما معلوم نیست داروها را کی بتوانند به دست بیماران برسانند، همه چیز بستگی به تامین مالی گروه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]