واضح آرشیو وب فارسی:پونه زار: خداوند انسان ها را در قالب اقوام و قبایل و با زبان ها و رنگ پوست و نژاد مختلف آفریده است تنها به این منظور است که اقوام در صدد شناخت یکدیگر برآمده و نیز همانطور که برخی خوانندگان عزیز نیز در نظراتشان گفته بودند تصور کنید دنیایی را که رنگ پوست و زبان و نژاد همه ی انسان ها یکنواخت بود… بدون تردید در چنان حالتی این همه تنوع فرهنگ، پوشش، موسیقی، نقاشی، خطاطی، معماری و… وجود نمی داشت.پیشنهاد سردبیر: قبل از مطالعه این نامه، با کلیک روی هر یک از لینک های زیر نامه های قبل را مطالعه کنید. قوم برتر(نامه اول) – قوم برتر(نامه دوم) – قوم برتر(نامه سوم) – قوم برتر(نامه چهارم) – قوم برتر(نامه پنجم) – قوم برتر(نامه ششم) مسئول محترم سایت پونه زار و مخاطبین ارجمند سلام علیکم در نامه ی ششم دقت می کردم و متوجه شدم پاسخ به نظرات در این نامه منجر به طولانی شدن آن شده است و برای پرهیز از این عیب این بار تلاش کردم پاسخ نظرات را ذیل همان نظرات بدهم. با این توضیح و با یاری خداوند نامه ی هفتم را آغاز می کنم. و اما نامه ی قبل آنجا پایان یافت که عرض کردم کشوری مثل کانادا با حذف برتری جویی قومی از هر کشور و هر ملیت و قومیتی نخبگان آنان را جذب می کند. و وقتی می اندیشم که آموزه های دین اسلام کلید سعادت کانادا می شود اما ما در درون پیله ی قومیتی خود درجا می زنیم قلبم مالامال از درد می شود. دوستان، برادران و خواهران عزیز هم شهرستانی من، خدا را گواه می گیرم دلم برای وضعیت شهر و دیار خودمان می سوزد. فریدونشهر این شهر و شهرستان مظلوم که محرومیت و مشکلات ناشی از این محرومیت زیر زیبایی های طبیعت و کوهستان سر به فلک کشیده و دشت و دمن هایش پنهان شده است، به اندازه ی کافی مشکلات دارد. به اندازه ی کافی بیکاری و فقدان شغل و صنعت و کارخانه و کارگاه دارد و به اندا ز ه ی کافی شاهد امثال چون بنده بوده است که از درد بیکاری و به اجبار راهی دیار غربت شده ایم… حال شما خواننده ی عزیز انصاف بدهید. در این شرایط آیا جایی برای کشمکش های قومی باقی می مانَد؟ اشتباه نشود، بنده هرگز بر این باور نبوده و نیستم که همه ی درد ما گرایشان قومی است، چه اینکه به لطف خداوند عقلا و بزرگان فریدونشهر همواره تاکید بر اتحاد و همدلی و یکی بودن داشته اند و اینکه امروز فریدونشهر افتخار دارد جزو امن ترین شهرهای ایران و دارای کمترین پرونده ی قضایی و پایین ترین آمار جرم و بزهکاری است مرهون بزرگان و اجداد ماست. اما همان حداقل برتری جویی قومی هم در شان ما نیست . .. با اجازه ی شما خوانندگان عزیز با یک نتیجه گیری در خصوص قوم برتر سراغ مبحث بعدی می روم که در آن مبحث لبه ی مطالب کمی تیزتر و گستره ی آن بیشتر می شود و بدون تردید نیازمند همفکری و نقد مطالبم توسط شما مخاطبین اندیشمند هستم و مطمئنم که یاری ام خواهید کرد. نتیجه گیری: اینکه خداوند انسان ها را در قالب اقوام و قبایل و با زبان ها و رنگ پوست و نژاد مختلف آفریده است تنها به این منظور است که اقوام در صدد شناخت یکدیگر برآمده و نیز همانطور که برخی خوانندگان عزیز نیز در نظراتشان گفته بودند تصور کنید دنیایی را که رنگ پوست و زبان و نژاد همه ی انسان ها یکنو ا خت بود… بدون تردید در چنان حالتی این همه تنوع فرهنگ، پوشش، موسیقی، نقاشی، خطاطی، معماری و… وجود نمی داشت. لذا شایسته است در عین احترام به فرهنگ و باورها و ادبیات و میراث قوم خویش، بدون نگاه برتری جویانه در پی تعامل و تبادل افکار و اندیشه ها با دیگر اقوام باشیم و همانگونه که انتظار داریم به قوم ما احترام گذاشته شود مبنا را بر احترام متقابل بگذاریم… و به این باور اعتقاد داشته باشیم که قوم برتری وجود ندارد. و اما مبحث جدید: در سطح کلان تر آیا اگر همه ی ما مردم ایران یک قوم باشیم قوم ما برتر است یا دیگر اقوام؟ (بخوانید دیگر ملل) پاسخ به این سوال کمی سخت است. تقریبا همه ی ما در عمق باورهایمان فکر می کنیم که ما ایرانی ها ملت برتر هستیم. نکته ی جالب اینجاست که مردم دیگر کشورها نیز کم و بیش همین تصور را در مورد کشور خودشان دارند… از یک ژاپنی هم اگر بپرسیم ملت برتر کیست به احتمال زیاد خواهد گفت ملت ژاپن. و شاید اگر ملتی دیگر را بگوید به او برچسب خودباختگی و بیگانه پرستی بزنیم. تاریخ ایران بسیار پر فراز و نشیب است. ایران یکی از معدود کشورهایی است که تاریخ تمدنی بسیار کهن دارد. ایران به لحاظ جغرافیایی در نقطه ای واقع شده که از گذشته های بسیار دور مهد تمدن و علم و دانش و مذهب بوده است. ایران در حال حاضر جزو معدود کشورهایی است که استقلال خود را به معنای واقعی کلمه دارد. ایران امن ترین کشور در منطقه و پایتخت جهان اسلام و خاصه تشیع است. همه ی اینها باعث می شود هر ایرانی خود و ملت خود را برتر از دیگران بداند و شاید بنده ی نگارنده ی این نامه هم چنین باوری در درونم هست. اما روی دیگر سکه چیست؟ کشورهای اروپایی، ایالات متحده آمریکا، کانادا، روسیه، استرالیا و برخی دیگر کشورها به لحاظ پیشرفت علمی، صنعتی، رفاه اجتماعی از ما جلوتر هستند… کشورهای عربی حاشیه ی خلیج فارس نیز به دلیل منابع نفتی فراوان و جمعیت اندک بعضا از ما ثروتمندتر هستند… مصر در سابقه ی تمدن و یونان در سابقه ی علم و اندیشه بر ما پیشی دارد… ببینید … وقتی کار به مقایسه ی داشته ها می رسد حس خوبی به انسان دست نمی دهد. چرا که اینجا صحبت از قوم برتر (ملت برتر) کمی سخت می شود. هیچ یک از ما ایرانیان دوست نداریم از هیچ کشور و ملتی در هیچ زمینه ای عقب باشیم… دوست داریم برترین باشیم و در همه چیز اول… و این باعث خیلی چیزها می شود . در تاریخ معاصر با واژه ی غرب گرایی خیلی برمی خوریم. به واژه ی خوباختگی، از خود بیگانگی، بیگانه پرستی، اجنبی، ملی گرایی و واژه های دیگری از این دست متاثر از همان احساساتی است که ذکر شد. در برخورد با دیگر تمدن ها عده ای اصالت و ملیت خود را فراموش کرده و تمام قد به دامن غرب و شرق افتادند… عده ای نیز علم مبارزه برداشته و از بیخ و بن آنچه از غرب و شرق آمده بود را نفی کردند. و عده ای هم خط سوم را انتخاب کردند. این عده که متاسفانه تعدادشان در طول تاریخ بسیار اندک بوده بدون توجه به گرایشات ملی در پی دریافت علوم و فنون مختلف برآمدند… علم درظرف یک ملت جای نمی گیرد… فلسفه از یونان به ایران می آید و در دستان جادویی کسی چون ابن سینا مثل موم نرم شده و ابن سینا می شود آنکه کتاب شفا را می نویسد. کتابی که هنوز هم در میان فلاسفه چون ستاره می درخشد. اسلام و آموزه های آن از عربستان وارد ایران می شود و چون به دست عالمان ایران می رسد توسط آن انسان هایی را پرورش و تحویل جامعه می دهند که نظیری بر آنان مترتب نیست… چنانکه ملا صدرا و اسفار اربعه ی او و یا شیخ اشراق سهروردی و یا شیخ مفید و علامه طباطبایی و علامه جعفری و بسیاری دیگر. دوستان اجازه بدهید به صراحت عرض کنم… بنده در طول این سلسله نامه ها به دنبال این خط سوم بوده ام… خطی که ورای گرایشات قومی، قبیله ای و حتی ملی در پی تعالی انسان با تکیه بر علوم و فنون تجربی و نظری است. و این راه راهی است بس سخت و دشوار. قبلا نیز مثال زدم. کشوری مثل کانادا از تمام دنیا مهاجر می پذیرد. مهاجری که در کوله بارش یا علم باشد یا ثروت. (یاد موضوع انشایی افتادم که شاید هنوز در برخی مدارس موضوع انشاء می دهیم که علم بهتر است یا ثروت؟ …) و دولت کانادا از این مهاجران نهایت استفاده را برای پیشرفت کشورش می کند… کانادا نیز همانند همه ی کشورها دچار مباحث قومیتی و قوم گرایی است. اما به موازات این گرایشات قومی، برای اصلاح رفتارها و ناهنجاری های متاثر از آن هزینه می کند… دولت کانادا دلش برای هیچ مهاجری ا ز هیچ جای دنیا نسوخته است، بلکه هنرش این است با این مهاجران تعامل کند… امکانات و رفاهیات در اختیار آنان بگذارد و از اندیشه و ثروت شان استفاده کند. کاری که نمونه ی ناقص ترش چهار قرن پیش توسط حکومت صفوی در ایران انجام شد. خوب فکر کنم برای این بخش کافی باشد. اجازه بدهید با این بیت شعر سخنم را به پایان ببرم که: افتادگی آموز اگر طالب فیضی … هرگز نخورد آب زمینی که بلند است اگر در پی اعتلای انسانیت خویش هستیم نه از راه برتری جویی قومی به آن می رسیم و نه از راه برتری جویی ملی … پیامبر گرامی اسلام هزار و چهارصد سال پیش فرمودند: علم را فراگیرید حتی اگر در چین باشد . و صد البته نه کسب علم به تنهایی که علم بدون اخلاق می شود بمب اتم و فرود می آید بر سر بشریت. ارادتمند شما: یک دوست
یکشنبه ، ۲۶اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پونه زار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]