واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: اتفاقاتی افتاده که در تاریخ جمهوری اسلامی تازگی دارد و باید آنها را به فال نیک گرفت. هم استعفای مدیر تلویزیون و هم استعفای رییس بیمه، هر دو، اتفاقی مبارکند که اگر به «رویه» بدل شوند، شاید سرمنشأ تحولاتی عظیم شوند. چه این دو بزرگوار را استعفا داده باشند و چه هردو داوطلبانه این راه حل به ذهن شان رسیده باشد جای بسی خوشوقتی و شادمانی است... سوءتفاهم نشود. من مشکلی با مدیران عالی مقام ندارم و عزل و استعفای شان تاثیری بر زندگی ام ندارد. شکر خدا با جهان و خلق جهان در صلح کلم و مثل عقده ای های هیچکاره به هیچ کجا نرسیده، از مدیران رده بالا کینه به دل ندارم و از عزل و سقوط روسا لذت نمی برم. اما به نظرم خوب است که قدری حساب کار دست مسوولان و مدیران بیاید و بفهمند که مختار همه کاره نیستند و حتما جایی و کسی هست که از آنها حساب بکشد و بر عملکردشان نظارت کند. متاسفانه خلق وخوی سلطانی بعد از دوهزار و پانصد سال مثل آینه شکسته به قطعات کوچک تر تقسیم شده و به دست مدیرانی افتاده که برای خود منزلت و شأنی ویژه قائلند، بلکه خود را صاحب اختیار و همه کاره می پندارند. گاهی با مدیران بسیار رده بالا راحت تر می شود حرف زد و به ایشان راحت تر می شود انتقاد کرد، درحالی که از مدیران میانی نمی شود حتی سوال کرد. از «مسوول» نتوانیم «سوال» کنیم، پس از که می توانیم؟ شرمنده ام که بگویم خیلی از مدیران رده پایین رسما برای خود و البته به کمک بادمجان دور قابچین های خود امپراتوری های حقیری راه انداخته اند که هیچ کس جرات نکند به آنها حرفی بزند یا ازآنها سوالی بپرسد. گویی سازمان زیر دست شان جزو مایملکی است، بلکه ملک طلقی است، که در آن اجازه هرگونه دخل و تصرفی دارند. گویی اداره یا سازمان تحت امرشان قلمروی است که کاملا شخصی و سلیقه ای آزادند برایش تصمیم بگیرند؛ با کسی که از او بدشان بیاید کار نمی کنند و دوستان شان را بالا بالا می برند و بر صدر می نشانند. اصلا دلیل گرمی بازار تملق و زیرآب زنی به همین دلیل است که اگر خدمه و پرسنل نتوانند در دل رییس شان به هر حیله رهی باز کنند از قافله عقب می مانند و سرشان بی کلاه می ماند. نظام دیوان سالاری در ایران قدیمی و قدرتمند است و اتفاقا از حیث قانون و ضابطه چیزی کم نداریم منتها از آنجا که در امر «نظارت» سختگیری نمی شود، بعضی مدیران، شخصی و سلیقه ای و مستبدانه کارشان را پیش می برند و زیردستان خود را جزو مریدان و خدمتگزاران و چاکران خود می پندارند. البته مدیر باتقوا و خدوم و حدشناس و فروتن- شکرخدا- کم نداریم. خیلی ها هستند که راه ورود مداحان را سد و فکر پلید سلطانی را از سر به در می کنند مع ذلک راه برای امپراتورهای خرد باز است و کسی هم دست ستم و تعدی شان را کوتاه نمی کند. این خیلی خوب است که دو مدیر عالیرتبه به خاطر خطاهای شان استعفا می دهند. حتی اگر استعفای شان داده باشند عالی است. اما این اتفاق زمانی به رویه بدل می شود که دست رسانه ها و به خصوص روزنامه ها باز باشد و بتوانند با دقت و حوصله مو از ماست مدیران بکشند. اگر این کار هنوز رویه نیست برای این است که دست روزنامه ها باز نیست. سر دزدی های دور قبل اگر حساب کشی می کردیم می دانید چند مدیر باید استعفا می دادند؟ سر آن اختلاس سه هزار میلیاردی می دانید تا کدام رده باید استعفا می داد و به ناتوانی خود در امر کنترل و نظارت اعتراف می کرد؟ اما استعفا که ندادند هیچ... دلخور هم بودند که چرا قداست شان را رسانه ها ملکوک کرده اند. شما ببینید ما در سیستم مدیریتی چقدر تاوان اشتباهات مدیران را داده ایم؟ چقدر بابت خطاهای تصمیم گیری مدیران، ملت از جیب شان هزینه داده اند؟ بسیاری از سخنرانی ها گواهی می دهند که سخنران محترم چیزی از موضوع مورد بحث نمی داند. تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد. این سخنرانی ها گواهی می دهند که سخنرانان هنری ندارند. منتها مغلوط و اشتباه و نفسانی یک چیزی می گویند و به روی خود نمی آورند... هرجای دنیا کسی حرف غلط بزند و اشتباه کند باید استعفا بدهد و برود. منتها اینجا اشتباهات سخنرانی ها تبدیل به لطیفه های صوتی-تصویری می شود و ملت در تلگرام می بینند و می خندند. اما اینها خنده ندارند؛ اگر به هزینه هایی که این اشتباهات روی دست مان گذاشته، نگاه کنیم، گریه هم دارند... به این جهت است که استعفای مدیران را به فال نیک می گیرم و امیدوارم به این دو نفر بسنده نکنند.
یکشنبه ، ۲۶اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]